شبکه ایران/نرگس عاشوری: گرچه دل پر دردی نسبت به بیمهری متولیان تلویزیون دارد اما گویا تمایل چندانی به واگویه کردن آن ندارد و دوری از قاب تلویزیون را به حساب نازکدلی خودش میگذارد. با اشاره به صحبتهای کیومرث پوراحمد و گلایهاش از ممیزیهای «پشت کوههای بلند» دلیل غیبت طولانی مدت کارگردان «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» را میپرسیم و امرالله احمدجو با ملایمت شکوایههایی خالی از بغض و کینه را بیان می کند و وقتی تازهترین اخبار فعالیتهای هنریاش را جویا میشویم با فروتنی میگوید: کدام هنر؟ ما که ادعای هنر نداریم، وقتی آدم حافظ و سعدی و فردوسی را میبیند، بهزاد و علیرضا عباسی را میشناسد که عنوان هنرمند بر آنها اطلاق شده، بیانصافی و حتی کودنی است که خودش را جزو هنرمندان بداند. متن گفتوگوی این نویسنده و کارگردان قدیمی تلویزیون را در ادامه میخوانید:
ممیزی یک نوع اعمال سلیقه نازل شده است
در شرایطی که الان به وجود آمده ممیزی هم تعریفش را از دست داده و به اعمال سلیقه نازل تبدیل شده است. افرادی عهدهدار این کار شدهاند که هیچ آشنایی نسبت به مسائل محتوا و فرم ندارند. بله شاید مدرک بالایی هم داشته باشند اما این تعیینکننده درک و تشخیص نیست و درک و تشخیص هم که صحیح نباشد چیزهایی اعمال میشود که اسمش ممیزی یا به قول خودشان ویرایش نیست!
ذوق و شوق ابزار کار ماست
متاسفانه وجود این شرایط در کار آخر من (پشت کوههای بلند) خیلی آزاردهنده بود اما الان مسئله من ممیزی نیست. کار نکردن ما دلیل مشخصی ندارد بلکه دلایل متعدد دارد. یک نمونهاش وجه مشترکی است که در بازپخش سریال «تفنگ سرپر» و « پشت کوههای بلند» لحاظ شد و هر دو دچار وقفه پخش 10 الی 12 روزه شدند. در اوج پخش، شبکه آی فیلم «تفنگ سرپر» را قطع و یک سریال دیگر را پخش کرد و بعد از مدتی دوباره پخش سریال را از سر گرفت و در سرنوشتی مشابه شبکه 3 هم همین بلا را سر « پشت کوههای بلند» آورد. خلاصه اینکه چنین مسائلی هم برای طبع ما که نازک نارنجی است آزردگی و سرخوردگی ایجاد میکند. مدیران محترم ما با آدمهایی سروکار دارند که ذوق و شوق ابزار کارشان است و اگر این ذوق و شوق کشته شود مثل این میماند که ابزار کار یک آدم فنی را مصادره کنند.
عوامل «پشت کوههای بلند» هنوز در صدد طلب دستمزدهایشان هستند
مطلقا نمیتوانم حتی توضیحی برای شخص خودم داشته باشم که مثلا چرا بین ساخت دو سریالم حدود 10 الی 11 سال فاصله بوده، آیا من طرحی نداشتم؟ که همواره داشتم و حدود چهار طرحم در تلویزیون خریداری شده اما هر کدام به دلایلی اولویت پیدا نکردند و از بنده هم خواسته نشد کار دیگری انجام دهم. اخیرا یک دورخیزهایی برای طرح جدید داشتم از جمله یک رمان که حدود چهار صفحهاش را نوشتم و یک فیلمنامه با موضوع جنگ تحمیلی اما خستگی بیش از حد روحی و جسمی مانع ادامه هر دو کار بود و ناتمام رها شدند. توجه داشته باشید که یک کار 50 قسمتی مقدمات و تحقیق و مطالعه مفصل لازم دارد و بازنویسیهای مکرر؛ خب چقدر امکانپذیر است با میل و علاقه شخصی چنین طرحی را آغاز کرد و به پایان برد به این امید که «بلکه پسندیده شود» و قبل از آن «آنطور که هست دیده شود»؟ گاهی حتی بعد از طی این مرحله دشوار به جهت مرحله اجرا آنقدر دچار مرور زمان میشود که طراوت و شوق ذهن را از بین میبرد و تازه پس از تولید هم مسائل جانبی دیگر شروع میشود. همین «پشت کوههای بلند» با وجود دوره زمانی که از 3 بارپخش (شبکه 3، اصفهان و فارس) آن گذشته هنوز مراجعه بنده و عوامل اصلی به تهیهکننده برای طلب دستمزد و جواب مکرر ایشان که پول نیست و هنوز پرداخت نکردهاند ادامه دارد.
چرا همواره باید استخوان لای زخم ببینیم
در یکی از کارهای من شخصی حضور داشت که خیلی دستشان باز بود هم در دخالت در مسائل محتوایی و هم در کمیتها و متوقف کردن کار و...به من میگفت خیلی وسواس به خرج میدهید و در جلسهای که واروژ کریم مسیحی هم شاهد آن است بحث را به اینجا کشاند که از دید من کارگردان یک عنصر اضافه در روند تولید است و یک تیم نویسنده و بازیگر و فیلمبردار خوب برای تولید یک کار با کیفیت کفایت میکند. چرا همواره باید استخوان لای زخم ببینیم همین شخص محترم همین تازگیها به عضویت یکی از مهمترین شوراهای سازمان سینمایی منصوب شده است!
اگر عرف اشتباهی که حاکم شده و شما هیچ اعتقادی به آن ندارید را رعایت نکنید شایعات علم میشود
علتها زیاد و متعددند که دامنگیر خیلیها شده و مختص بنده نیست. در هر کاری اگر شما عرفهای اشتباهی که حاکم شده و شما هیچ اعتقادی به آن ندارید از جمله زمینبوسی و پذیرش هر کس با هر نوع توان و ... را رعایت نکنید شایعاتی علم میشود و یک کلاغ و چهل کلاغی که کمکم و در تکرار باور میشود؛ بدون آنکه تحقیقی درباره آن صورت پذیرد. با غروری هم که بر جان برخیها چنگ انداخته حتی لازم نمیدانند اگر موردی هست با خود شخص در میان بگذارند و در غیابش تصمیم میگیرند هر آنطور که دلشان بخواهد. متاسفانه کسانی که به هر دلیل دوست دارند کار کنند و در میدان باشند مجبورند اگر مواردی را میبینند درز بگیرند و آنقدر در لفافه بگویند که مفهوم نشود و منشاء اثری نباشد و در نتیجه شرایط به گونهای پیش میرود که روز به روز منحنی کیفیت و معنویت در کارها نزول پیدا میکند و مخاطبان شبکههای ماهوارهای بالا میرود. هر چند که در برخی موارد مسئولان تلویزیون دستشان بسته است و نمیتوانند رقابت کنند با شبکههایی که «بیحیایی» و نشانه گرفتن ضعفهای نفسانی مهمترین وسیله کارشان است در جهت جذب بیننده اما این معضل نباید موجب شد همه توجه مسئولان محترم معطوف به جذب هر چه بیشتر مخاطب شود و از تولید فیلمهایی که بیش از هر چه و در درجه اول به فرهنگ و معنویات بها میدهند غافل بمانند. فراموش نکنیم که تلویزیون قویترین رسانه موجود در جهان است و بنابر اراده دستاندر کارانش میتواند به وسیله سرگرمی یا ابزار فرهنگی و فرهنگسازی تبدیل شود به شرطی که اولا در طرحهای راهبردی ثابتقدم باشیم. ثانیا از آزمون و خطاهای مداوم نهراسیم و زود مایوس و سرخورده نشویم و دیگر که در برنامههای آموزشی و تربیت نیروهای انسانی کارآمد جدی و دقیق باشیم، انشالله.