* مردم دوستی مرحوم گرانمایه
در روزگاران تاریخ سوز، (قحطی و خشکسالیهای پی در پی، سیلهای ویرانگر ، سن خوارگی و شیوء بیماریهای واگیردار و کشنده) همیشه جمعیت قابل توجهی از اهالی وزوان از مرد و زن به عنوان چوپان، نوکر، کارگر، و خدمه تحت حمایت و پوشش مرحوم قیصرخان بودند و از این بلاهای خانما نسوز جان سالم بدر می بردند مرحوم پدرم میگفتندسالیان سال چند سر گله با صدها رأس دام، 40 حبه آب ، زمینها و باغات گستردة مرحوم قیصرخان توسط اهالی وزوان (مرد و زن )اداره میشد و از محل درآمد آنها حداقل 50 نفر گذران و ارتزاق می شدند. علاوه بر تعدادی از اهالی شهر وزوان، تعداد زیادی از عرب های روستای خسرو آباد، تحت حمایت و پوشش این بزرگ مرد از بلاهای ارضی و سماوی جان سالم به در بردند و حیات خود را مدیون این رادمرد هستند. سعادت حاصل شد چند شب به اتفاق مرحوم پدرم به منزل حاج قیصرخان رفتیم. خاطراتی را از سال های قحطی، گرانی، خشک سالیهای پی در پی، سن خوارگی، بیماریهای واگیردار و فقر و نکبت سایه انداخته بر این منطقه و خدمات خانواده گرانمایه به مردم برای نجات از این مهلکه ها تعریف می کرد که انسان شدیداً متأثر میشد و بر سخاوتمندی و بزرگ منشی این خانواده درود می فرستاد. انصافاً اگر حمایتهای خانواده گرانمایه (بویژه مرحوم قیصر خان) به فقرا در این سالهای زندگی سوز نبود. جمعیت زیادی از اهالی شهرهای میمه، وزوان و روستاهای تابعه نابود شده بودند. واما از رفتارهای این مرحوم با زیر دستان، رفتارهای فردی این مرحوم با زیردستان زبانزد خاص و عام بود. مرحوم گرانمایه با اعضای خانواده، بستگان ، خدمه و زیردستان ، رفتاری ملایم ، همراه با آرامشی خاصی داشت ، یکی از نوکرانش می گفت: مرحوم گرانمایه هر سال اواخر بهار در محل اطراق ایل دامداریش (چوپانان، نوکران و خدمه) را جمع میکرد و از بایدها و نبایدهای زندگی و امورات کاری آن ها سخن میگفت، به آن ها میگفت شما در حق من زحمات طاقت فرسائی تحمل کرده و میکنید، من هم باید قدر زحمات شماها را بدانم و نسبت به شماها مهربان باشم و برای شما و خانوادهتان امنیت و آرامش ایجاد و نیازهای زندگیتان را تأمین کنم. هیچ وقت دست رد به خواسته زیر دستانش نمیزد و در حد توان سعی میکرد زیر دستانش در رفاه و امنیت باشند، به فقرا و تنگدستان کمک می کرد. و علیرغم مشغله زیاد کاری، هیچ وقت از کمک به فقرا وزیردستانش غافل نبود.
ویژگیهای مدیریتی گرانمایه
مرحوم قیصرخان نسبت به مردم میمه احساس مسئولیت وتعهد می کرد وبرای خدمت به مردم قرار وآرامش نداشت هرگز شانه زیر مسئولیت خالی نمی کرد.بی نیاز از مال ومنال،پست ومقام،کبر وفخر فروشی بود.هیچ وقت ادعای قیومیتی بر مردم نداشت وی ، فعالیت خود در زمینههای مختلف پیشرفت و توسعه شهر و بخش میمه را به یک یا چند مورد محدود نمیکرد. در کلیه امور مربوط به بخش و شهر میمه فعالانه شرکت و دخالت میکرد. برای تمام برنامه وامور سناریو آماده داشت .
مردم بخش بویژه اهالی شهر میمه، به دلیل شناختی که از پاکی، مردم دوستی، آگاهی و تسلط بر امور (بادرک ودیدی قوی) ، سخاوتمندی، بلند نظری و تعهد، تعصب و دلسوز بودنش داشتند، دستوراتش را مو به مو اجراء میکردند و اکثر امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عمرانی در بخش و شهر میمه با هماهنگی و موافقت و دستور وی انجام میشد، ابهت و طرز برخوردش به گونه ای بود که احدی جرأت بیاحترامی یا عرض اندام در مقابلش نداشت، فردی بود پر ابهت، جدی، مقرراتی و با ارادهای قوی وپشتکار فراوان ، در زمان این مرحوم ، وجودش چنان لرزش و وحشتی در دل خناسان و سالسوسان میانداخت که احدی از مفسدین، غارتگران و خائنین منطقه، شهامت و جرأت کوچکترین توطئه و اقدامی علیه شهر و بخش میمه نداشتند. در زمان قیصرخان مگر کسی جرأت تعرض به حد و حدود بخش و حق و حقوق مردم داشت. برخوردش با صاحب منصبان شهرهای همجوار و مسئولین دولتی استان به نحوی بود که احدی به خود اجازه
نمیداد در منطقه تحت مدیریت وی، بدون اجازهاش عرض اندامی بکند. زمانی به تحریک چند تاجر خناس کاشانی ، اهالی شهر شمالی در صدد توطئه و فتنه برآمدند ، و زمانی دیگر چند تن از خوانین شهر جنوبی فتنه هایی را علیه یک پارچگی بخش و تعرض به حیطه مدیریت وی در سر می پروراندند اما تمام توطئه ها و فتنه های آنها توسط مرحوم گرانمایه در نطقه خفه و چنان خناسان و فتنه گران تو دهنی خوردند که دهها و صدها نسل هم از حافظه تاریخی این دو شهر پاک و محو نخواهد شد.