زمینه : در اینجا گوبلز GOBELZ دو نسل جهان را بعد از پیروزی آلمان به تصویر می کشد . جنگ به اواخر خود نزدیک می شود ، اما گوبلز به دنبال متقاعد کردن شهروندان خود است که پیروزی هنوز هم ممکن است . او از اصطلاح ” دیوار آهنین “ ، برای ذکر نتیجه حمله شوروی به اروپا استفاده می کند ، عبارتی که بعدها توسط وینستون چرچیل مشهور شد . گوبلز اولین کسی نبود که از این اصطلاح استفاده می کرد ، ولی باعث مشهور شدن آن شد .
.................................
در کنفرانس یالتا به پیشنهاد روزولت برنامه ای را قبول کردند که بر اساس آن تا سال 2000 ملت آلمان از بین برود ! یک حقوق بگیر که به ماهیت پیشنهاد آب و تاب می دهد . این ، یکی از آسمان خراش های بلند در نیویورک که به آسمان رسیده است را به یاد می اندازد ، و اینکه حرف های بالا ، باد هوا هستند ! جهان در سال 2000 چگونه خواهد بود ؟ استالین ، چرچیل و روزولت آن را تعیین کرده اند ، دست کم تا زمانی که مردم آلمان نگران هستند . ممکن است بعضی ها در آن شک داشته باشند ولی ما پیش بینی می کنیم .
هیچ کس نمی تواند آینده را دقیقا پیش بینی کند ، اما برخی حقایق و شواهد پنجاه سال آینده را مشخص می کنند . برای مثال ، می توان با اطمینان پیش بینی کرد که در سال 2000 اروپا یک قاره متحد خواهد بود . یکی خواهد توانست در عرض 15 دقیقه از برلین به پاریس برای صبحانه پرواز بکند ، و به مدرن ترین سلاح امروز ما به عنوان عتیقه جات نگاه می شود ، و حتی خیلی بیشتر . اما آلمان با توجه به کنفرانس یالتا همچنان تحت اشغال نظامی خواهد ماند ، و انگلیسی ها و آمریکایی ها به مردم آن دموکراسی یاد خواهند داد .مغز این سه شارلاتان چقدر خالی است ! دست کم مغز دو نفر از آنها اینگونه است !
سوم ، استالین نسبت به دو رفیق خود اهداف گسترده تری را دنبال خواهد کرد . اما قطعا نمی خواهد آن اهداف را عمومی بکند ولی او و 200 میلیون برده او برای آن مبارزه خواهند کرد . او جهان را متفاوت از مغزهای زرسالار می بیند . او آینده را اینگونه می بیند که کل جهان زیر دیکتاتوری مسکو ، یا همان کرملین خواهد رفت . رویای او ممکن است فوق العاده پوچ به نظر برسد ، اما اگر ما آلمانی ها جلوی او را نگیریم ، بدون شک رویای او تحقق خواهد یافت . این به شرح زیر اتفاق خواهد افتاد :اگر مردم آلمان سلاح های خود را زمین بگذراند ، استالین با توجه به توافقی که با چرچیل و روزولت خواهد داشت ، شوروی همه شرق و جنوب شرقی اروپا و قسمت شرقی آلمان را اشغال خواهد کرد . احتمالا یک دیوار آهنین به دور قلمرو او کشیده خواهد شد و پشت آن ملت با ذبح کنترل خواهند شد . مطبوعات یهودی در لندن و نیویورک احتمالا بازم هم تشویق خواهند شد . انبوهی از مردم مانند حیوان ها به کار گرفته خواهند شد و فقط هر چه که کرملین بخواهد آنها از جهان خواهند دانست . بدون رهبری ، آنها بدون اراده به دست خون آلود دیکتاتوری شوروی خواهند افتاد . بقیه اروپا در سردرگمی سیاسی و اجتماعی پر هرج و مرج فرو خواهد رفت و همین راه را برای بلشویک سازی اروپا باز خواهد کرد . بعد از این ، زندگی در این کشورها مانند زندگی در جهنم خواهد شد .
گذشته از مشکلات داخلی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ، انگلستان دچار کاهش جمعیت خواهد شد ، به طوری که دیگر قادر به دفاع از از منافع خود در اروپا و سایر نقاط جهان نخواهد بود . در سال 1948 ، مبارزات انتخاباتی روزولت برای انتخاب مجدد شکست می خورد ، درست همانطور که بعد از جنگ جهانی اول ویلسون شکست خورد . و به جای او یک جمهوری خواه انزوا طلب رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد شد . اولین اقدام او احتمالا عقب کشیدن نیروهای آمریکایی از اروپا خواهد بود . تمام مردم ایالات متحده بدون شک این حرکت را تایید خواهند کرد . از آنجا که دیگر قدرت نظامی دیگری در قاره اروپا نخواهد ماند ، 60 لشکر انگلستان در مقابل 600 لشکر شوروی تنها خواهد ماند . قطعا در این مدت بلشویسم بیکار نخواهد نشست و احتمالا نیمی از قدرت را در انگلستان به دست خواهد گرفت .مطبوعات یهودی افکار عمومی را به شدت تحت فشار قرار خواهد داد و مردم از شلاق خوردن خسته خواهند شد ، و به زودی مردم عدم علاقه خود را رو خواهند کرد .اینکه چگونه این ها انقدر سریع اتفاق خواهند افتاد ، مثل لهستان است امروز که شاهدش هستیم.
چیزی که جنگ جهانی سوم خوانده میشود ، احتمالا کوتاه خواهد بود . این امر می تواند یک وضعیت تاسف بار برای بلشویسم باشد . این بدون شک زمین دموکراسی کلاسیک انگلستان را به آتش خواهد کشید . دیوار آهنین بیش از نیز فاجعه به بار خواهد آورد . صدها میلیون برده ، تانک ، جنگنده ، و بمب افکن خواهند ساخت . بعد از آن ، حمله اصلی به ایالات متحده آغاز خواهد شد . نیمکره غربی ، که همیشه به دروغ میگوید تهدید نمی کند ، در بزرگترین خطر خواهد بود . یک روز مردم آمریکا روزی را که رئیس جمهوری فراموش شده شان در کنفرانس یالتا اعلامیه رسمی که امضا کرده را دشنام خواهند داد ، که در افسانه ها غرق خواهد شد .
دموکراسی نمی تواند با سیستم بلشویسم هماهنگ شود ، هر یک از این ها از روش های کاملا متفاوتی استفاده می کنند . آنها قبل از اینکه ما قدرت را بعد از احزاب بورژوایی در آلمان به دست بگیریم ، در مقابل کمونیسم درمانده بودند . در مقایسه با ایالات متحده آمریکا ، نظام شوروی نیازی به توجه به افکار عمومی و یا سطح رفاه مردم ندارد . حتی اگر جنگ در جایی که چرچیل و روزولت در نظر دارند تمام شود ، کشورهای زرسالار در مقابل شوروی در بازارهای جهانی بی دفاع خواهند ماند . اما اگر آن ها حتی در این امر موفق شوند ، قادر نخواهند بود در برابر اضطراب بلشویسم مقاومت کنند . سیاست جنگ انگلیس و آمریکا به بن بست خواهد رسید . آنها خودشان ارواح را خبر خواهند کرد ، و دیگر نخواهند توانست از دست آن ها خلاص شوند . پیش بینی ما با لهستان شروع میشود ، که با وقایع جاری پیش بینی را تایید می کند . انگلستان و آمریکا تنها زمانی می توانند بخندند که برای سال 2000 برنامه داشته باشند . آنها خوشحال خواهند شد اگر تا سال 1950 زنده بمانند .
غیر متفکران انگلیسی امروز این را نخواهند دید . نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس یالتا یک کت خز روسی به تن داشت.این اجتماع انگلستان را ناراحت کرد . به همین دلیل رسانه های انگلستان گفتند که او یک کت خز کانادایی به تن داشت و نه کت روسی ولی هیچ یک از مردم آن را باور نکردند . مردم از همین طریق تبعیت انگلستان از کرملین را دیدند . چه اتفاقی برای انگلستان افتاده که زمانی تعیین کننده مهمی در جهان بوده ! سناتور آمریکایی اخیرا گفت : انگلستان تنها یک ضمیمه کوچک به اروپا است ! همین الان هم رفیق او ، اورا درمان می کند . در لحظه ای مهیج در تاریخ اروپا ،انگلیس علیه رایش آلمان اعلان جنگ می کند ، آتش جهانی که در حال سوزاندن تمام جهان است رها می کند ، آتش نه تنها از کنترل خارج می شود بلکه خود انگلستان را نیز خواهد سوزاند و از آن یک خرابه به جا خواهد گذاشت . گسترش ناچیز آلمان به سرزمین های شرقی تمام آلمانی کافی بود تا توازن قدرت در اروپا تهدید شود . در نتیجه جنگ ، انگلستان متوجه خواهد شد که باید سیاست 200 ساله خود برای توازن قدرت را دور بیاندازد . هم اکنون یک قدرت جهانی به اروپا وارد شده و از شهر ولادی وستک شروع کرده و از پیشروی به غرب باز نمی ایستد تا انگلستان را به سلطه دیکتاتوری خود بگیرد .
نخست وزیر بریتانیا بیش از آن بی تکلیف است که بتواند برای سال 2000 رایش برنامه ریزی بکند . در طی دهه های آینده ، انگلستان احتمالا نگرانی های دیگری نیز خواهد داشت . این کشور باید به شدت مبارزه کند تا بتواند فقط بخش کوچکی از قدرت سابق خود در جهان را نگه دارد . این از زمان جنگ جهانی اول شروع شد و هم اکنون در جنگ جهانی دوم به نهایت خود می رسد .
در واقع می توانید تصور کنید که همه چیز متفاوت خواهد شد ، ولی در حال حاضر خیلی دیر است . پیشوا پیشنهادهای زیادی به انگلستان داد ، آخرین بار چهار هفته قبل از شروع جنگ بود . او پیشنهاد داد که سیاست خارجه های آلمان و انگلستان باهم کار کنند ، آلمان به قدرت دریایی انگلستان احترام بگذارد و انگلستان به قدرت زمینی آلمان و در هوا برابری وجود داشته باشد . هردو قدرت با هم می توانند صلح را در جهان ضمانت کنند . در این صورت آلمان حتی حاضر است از لحاظ نظامی در زمین از انگلستان دفاع بکند . در چنین شرایطی گسترش بلشویسم محدود می شد و بقیه جهان از شر آن در امان می ماند . حالا بلشویسم در رودخانه اودر است . همه چیز بستگی به استقامت سربازان آلمانی دارد . آیا بلشویسم به طرف شرق عقب خواهد نشست یا سیل خشم خود را به طرف غرب اروپا جاری خواهد ساخت ؟ این وضعیت جنگ است . یالتا در نهایت چیزی را تغییر نمی دهد . حداقل ، چیزهایی که هم اکنون به فرهنگ بشری بستگی دارد . آن توسط ما حل خواهد شد ، یا حل نخواهد شد .
ما آلمانی ها ، تنها کسانی نیستیم که این ها را می گوییم . هر شخص متفکری امروز می داند ، به خاطر اتفاقاتی که در گذشته افتاده ، مردم آلمان ماموریت نجات اروپا را دارند .حتی اگر انجام این ماموریت با درد و رنج فراوان همراه باشد ، ما نباید شجاعت خود را از دست بدهیم . افکار احمقانه یک بار دیگر جهان را به لبه پرتگاه آورده است . در آخرین لحظه ، چشم های بدبختی وحشتناکی که در آینده منتظر آنهاست را خواهند دید و همین برای ساختن سرنوشت حیاتی کافی است . این موضوع زمان حال ما است . ما یک معامله بزرگ را در این جنگ از دست داده ایم . ما نیروی نظامی و آرمان های خود را داریم . ممکن نیست ما این را ببازیم . آنها پایه و اساس وجود ما و تعهدات تاریخی ما هستند . این سخت و وحشتناک است ، ولی افتخار دارد . به ما این وظیفه داده شد چون قدرت استقامت و مقاومت برای انجام آن را به تنهایی داریم . دیگر گروه های مردم دیگر سقوط کرده اند . ما، با این حال ، مانند اطلس سنگینی جهان را بر روی شانه های خود داریم و آن را حمل می کنیم ، شک نکنید .
آلمان در سال 2000 ، توسط دشمنانش اشغال نخواهد شد ! آلمان رهبر فکری بشریت مدرن خواهد بود .ما در حال به دست آوردن آن چه که حق است ، در این جنگ هستیم . این مبارزه جهانی با دشمنانمان تنها به عنوان یک خواب بد در خاطرات مردم باقی خواهد ماند . فرزاندان ما و فرزاندان آن ها برای پدران و مادرانشان مقبره هایی برپا خواهند کرد ، برای دردی که کشیده اند ، برای استقامتی که آنهارا خسته کرده است ، برای شجاعتی نشان دادند ، برای قهرمانی شان هنگامی که می جنگیدند ، برای وفاداری ای که برای پیشوا نگه داشند و برای آرمان هایشان در زمان های سخت . امید های ما در این جهان به حقیقت می پیوندند و آرزو ها و آرمان های ما به واقعیت تبدیل می شوند . ما هرگز نباید این را فراموش کنیم که طوفانی که از این عصر وحشی می بینیم ، در چشمان کودکانمان منعکس خواهد شد . اجازه بدهید طوری عمل کنیم که آنها ما را در آینده لعنت نکنند .
مترجم : kaveh- (تلخیص شده)