از زمان مشروطه تا به امروز، شوراها هميشه در گفتمان سياسي ـ اجتماعي ما ايرانيان بوده و هست. گاهي كم رنگ و گاه پر رنگ. از شوراي اصناف گرفته تاشوراي انصاف ، شوراي ملي ، شوراي اسلامي و....
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ، دولت ها سعي کردند بيشتر روي مباحث تمركزگرايي، فدراليسم و توزيع قدرت در سطوح مختلف حكومتي کار کنند و به مديريت محلي بها دهند . حاصل اين فرايند، امروز به شوراي شهر و روستا ختم مي شود.
تنها چند هفته ديگر بار ديگر مردم شهرمان به پاي صندوق هاي راي مي روند و اميد است با درايت و تدبير به افراد اصلحي راي دهند تا مديريت شهري اين افراد منتخب، بتواند سبب تسریع در امور و رفع موانع موجود گردد. البته بايد تاکيد کرد مديريت شهري، مديريتي از بالا به پايين نيست ومشاركت شهروندان در اداره امور شهر جزء لاينفك آناست. مديريت شهري بايد وظايفي را برعهده گيرد و انجامدهد كه افراد عضو آن يعني تمام شهروندان، آن راميخواهند و ميپذيرند. با کمي دقت درعملکرد شوراهای قبلي به يک نکته ظريف مي رسيم و ان اينکه شوراها سیاستگذار تام نبوده اند بلکه بيشتر بر عملکرد شهرداری نظارت داشته و عنوان «شورای شهرداری» را يدک کشيده اند.
سخن پایانی اینکه ، بايد به درک اين مساله برسيم که براي ميمه ، راه حل هاي كوچك ديگر كارساز نيست و نياز امروز شهر، يک راه حل بزرگ است که گام نخست آن انتخاب شورايي مقتدر و باانرژي است.
اميد است با انتخاب افراد تحصيلکرده، صالح، مدير، دلسوز و متخصص بتوانيم نه تنها نام شهرميمه بلکه بخش ومنطقه ميمه را زبانزد عام وخاص کنيم.