دکتر محمود سریعالقلم، مطلبی را که از هشت سال پیش علاقهمند به نوشتن آن بوده به رشته تحریر درآورده تا به این پرسش پاسخ دهد که چه کسی را میتوان سیاستمدار نامید؟ سیاستمدار شدن به چه دانشی نیاز دارد و راه کسب آن کدام است؟ یک سیاستمدار چه کسانی را پیرامون خود جمع میکند، چه خلقیاتی دارد و راه تربیت چنین سیاستمداری چیست؟ متن نوشته ایشان به قرار زیر است:
«هشت سال است كه علاقهمند بودم در ارتباط با این موضوع، دانستهها و دیدههای خود را روی كاغذ بیاورم. خرسندم كه امروز، فضای بهتر فكری این فرصت را فراهم كرد. نزدیک دو قرن است كه سیاستمداری، تخصص است. از زمانی كه در غرب اروپا و شمال آمریكا، حزب شكل گرفت و تولید ثروت به ثبات سیاسی و عقلانیت نیاز پیدا كرد، سیاستمدار شدن نیز تخصصی شد. اما چون در ایران هنوز حزب شكل نگرفته و عرصه سیاست عمدتا بر حس و مزاج و تمایلات فردی استوار است، آنچه سیاسی است، بیشتر حالت تصادفی دارد، واقعه و شانس است، به تلفنها و روابط وابسته است و با دوستیهای قدیمی شكل میگیرد. قاعده و قانون و متن و آییننامه یا نیست یا جنبه تزیینی دارد. چون خواستهها و منافع آدمیان ملاك است و به معنای علمی كلمه، سیستمی در كار نیست، فضا پیوسته مبهم و بیثبات است. بنابراین، موضوع بسیار ساده و شفاف است. مادامی كه صحنهگردان سیاست نزد احزاب نیست، میدان سیاست پر از آشوب و هرج و مرج بوده و حالت سینوسی خواهد داشت. از این روی، سیاستمداری در درون نظام حزبی ارزش حقیقی پیدا میكند. اما سیاستمدار چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
در زیر این ویژگیها از منظر یك دانشپژوه علم سیاست، به ترتیب اولویت تبیین میشود:
1. دانش:مهمترین ویژگی یك سیاستمدار حرفهای، دانش او از وضعیت كشورش و همچنین از محیط بینالمللی است. منظور از دانش، مواد خام نیست. مواد خام باید تجزیه و تحلیل شود و با استنباط حرفهای و عقلی و منطقی همراه باشد. این استنباط به آسانی به دست نمیآید و با مطالعه روزنامهها، بولتنها و شبكههای خبری دستیافتنی نیست.
یكی از دلایلی كه در كشور ما، اشتباه و سعی و خطا فراوان است، به موجب درس خواندن تكهتكه و بدون دقت و تمركز افراد، پس از سالها كار اجرایی است. شمار كسانی كه اول درست درس خوانده و سپس كار اجرایی را پذیرفتهاند، بسیار محدود است. فهم چندبعدی و عمیق مسائل یك كشور و محیط بینالمللی كار آسانی نیست. بهترین رشتهها برای تحقق چنین هدفی، رشتههای علوم انسانی هستند به ویژه اقتصاد، حقوق و مدیریت. طی دو دهه اخیر، 250 دانشكده اقتصاد و مدیریت در چین تأسیس شده تا نیروی انسانی لازم برای دستگاه هیأت حاكمه چین با همكاری دانشگاههای برتر جهان تربیت كند. كسانی كه این رشتهها را میخوانند و استاد میبینند و متون میخوانند، رقم و آمار میفهمند و به طور طبیعی از تخیل، خرافات و وارونه نشان دادن واقعیتها فاصله میگیرند. كسی كه اقتصاددان است، تفاوت كهكشانی میان نیم درصد رشد اقتصادی با هشت درصد را میفهمد. كسی كه حقوق خوانده، از واژهها و مفاهیم و عبارات و حتی حروف اضافه با دقت استفاده میكند و «مسئولیت» سخن خود را بیشتر میپذیرد.
با اطمینان میتوان گفت كه در كشورهای قابل اعتنای جهان، 80 درصد سیاستمداران یا اقتصاد خواندهاند یا حقوق. این دو تخصص باعث میشود تا فرد در شناخت محیط داخلی و بینالمللی كشورش، با واقعیتها، مسائل را ارزیابی كند و از خیالبافی، جزمیت و حتی خودخواهی فاصله گیرد. در تحقیق در دانشگاه كمبریج، 92درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خواندهاند یا پزشكی. دلیل تناسب میان این رشتهها و جزمیت، ذهن دوتایی (Binary) و یا سیاه و سفید است. انسانهای عمیق كه با مطالعه دستکم پنج هزار كتاب به مرحله استنباط میرسند، دارای مدارهای خاكستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند. سخن گفتن دقیق عمدتا هنر و توانایی حقوقدانان است و بیدلیل نیست كه در تاریخ آمریكا نزدیك به 90 درصد سیاستمداران، حقوقدان هستند. فهمیدن متن در مورد مسائل داخلی یك كشور و تحولات بیرونی خود یك تخصص است و نمیتوان در این عرصه خودآموزی كرد.
2. ابزار تصمیمگیری: تصمیم بر اساس واقعیت ضمن در نظر گرفتن افقها و آرمانها مهمترین مهارت یك سیاستمدار است. او برای تصمیمهای عقلایی هم خود باید ظرفیتهای تحلیلی و منطقی از واقعیت و امكانات داشته باشد و هم گروهی كه دایره نخبگان فكری و نخبگان ابزاری او را تشكیل میدهند، از چنین قوههایی برخوردار باشند.
در كشورهای قابل اعتنای جهان، كسانی كه اطراف یك سیاستمدار كلیدی قرار میگیرند به مراتب از خود او تواناترند، كما اینكه كیسینجر از نیكسون، چوئن لای از مائو، جك استرا از تونیبلر، تیمور تاش از رضا شاه، گنشر از هلموت كل و داوداوغلو از اردوغان به مراتب تواناتر بودند و هستند. یكی از روشهای شناخت یك سیاستمدار و سنجش ظرفیتهای او، دقت در اطرافیان اوست. هیلاری كلینتون، احترام در داخل آمریكا و تقدیر جهانیان را به عنوان وزیرخارجه كسب نمود. حضرت امیر در فرمان مالك اشتر توصیه میكنند: كسانی را به كار بگمار كه آنها در نزد مردم به بهترینها شناخته میشوند. سیاستمدار كسی است كه میخواهد مسائل را حل كند و مشكلات را تخفیف بخشد و نگرانیها را بكاهد، نه آنكه با جهل و بیدانشی و حُبّ نفس خود، مشكلات را تصاعدی گسترش دهد. سیاستمدار فردی ایدئولوژیك و یا جزمی نیست كه به ذهنیتهای بسته، غیرواقعی و غیرقابل دستیابی، محصور بماند؛ سیاستمدار هم قدرت را درك میكند و هم محدودیتهای آن را.
او به پیامد سخنان و تصمیمهای خود آگاه است؛ برای نمونه، سیاستمدار دانشمحور كه به یك گروه مشورتی مجرب وابسته است، تلاش میكند پرونده هستهای ایران در وین و در آژانس بینالمللی هستهای باقی بماند تا آنكه به شورای امنیت سازمان ملل در نیویورك برود، زیرا این سیاستمدار سرنوشت پروندههای ارجاعی به شورای امنیت را در تاریخ خوانده است و تعهد كاری و وطندوستی مشاوران او مقدم بر جهل و چاپلوسی آنهاست تا افق را ببینند و مانع از تصمیمگیریهای نادرست شوند.
سیاستمدار حرفهای در عصر جهانی شدن به چند زبان تسلط دارد، نه آنكه آشنایی كلی داشته باشد و یا مانند برخی به اصطلاح مدیران در حدّ (Yes) و (No) باشند.
سیاستمدار مدیریت گزینشی ندارد بلكه مشكلات به صورت هرمی در ذهن او و زیرمجموعه او شكل گرفتهاند و تقدم و تأخر دارند. سیاستمدار اولویتبندی داشته و از مسائل یك كشور و حتی نظام بینالملل، فهم شبكهای دارد. او تمركز دارد و دچار ذهن پریشانی و رفتار پریشانی نیست. سیاستمدار حرفهای هر روز در رسانهها نیست، چون نیازی به خودنمایی ندارد بلكه به ضرورت ظاهر میشود و اثر میگذارد. تصمیمگیری یك سیاستمدار حرفهای برای رضایت فرد و گروهی نیست بلكه برای كل كشور و سعادت و آینده آن است. عقلانیت سیاستمدار حرفهای آنجا بروز میكند كه چهل سال پس از تصمیمگیری، پیامدهای مثبت آن نمایان شود.
3. خلقیات:خوبی نظام حزبی این است كه دو یا سه دهه طول میكشد تا عامه مردم و نخبگان، افكار و خلقیات فردی و سیاسی او را بشناسند و بتوانند در مورد او، قضاوتهای دقیقی انجام دهند. این وضعیت را مقایسه كنید با شرایطی كه 23 روز فرصت برای قضاوت كردن هست. بعد هم طیف وسیعی از افراد، پشیمان میشوند، چون ایرانی ظاهر مودب دارد، لایههای پنهانی او دیرتر شناخته میشود. بگذریم از اینكه شناخت ایرانی (در مقام مقایسه با تركیهای یا ژاپنی) اگر نگوییم محال بلكه بسیار دشوار است.
سیاستمدار حرفهای كسی است كه از غرایز (كینه، عقده، حسد، طمع و امثالهم) عبور كرده است: او كسی است كه غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی كرده است، مهربانی و احترام را تجربه كرده است، سفر رفته و حتی از هوس نیویورك رفتن هم عبور كرده است. ریچارد نیكسون معتقد بود سیاستمدار حرفهای از هر ده دعوت، شاید یك دعوت را قبول كند.
مهمترین خصلت خُلقی سیاستمدار این است كه با رقیب و مخالف خود، انسانی و در فرهنگ ما با اخلاق اسلامی رفتار كند. در گذشته ایرانیها مؤدبترین ملتها بودند اما در معرض كارگزارانی قرار گرفتند كه سخیفترین رفتارها و واژهها را استفاده كردند. شخصیت سیاستمدار باید هموزن افكار او باشد و هر دو كفه با هم رشد كرده باشند. او باید در حدی خودسازی كرده باشد كه عصبانیت خود را مدیریت كند و واكنشهای خود را سالها به تأخیر اندازد. همچنین نه رسمی و تصنعی بلكه واقعی به شخصیت و افكار انسانها احترام بگذارد. متعادل بودن، هم یك بعد آموزشی و فكری دارد و هم یك ركن تربیتی و شخصیتی. این تعادل با سهولت به دست نمیآید. اعتدالگرایی به مثابه یك چارچوب فلسفی در سایه یك نظام اجتماعی و تربیتی متعادل تحقق پیدا میكند. طبیعی است كه نباید اینگونه افقها را سهل انگاریم.
یكی از روشهای شناخت یك سیاستمدار حرفهای و معقول، درجه توجه او به جزییات است: آیا این شهامت را دارد كه به خاطر پنج ثانیه تأخیر از عدهای عذرخواهی كند؟ آیا رنگ جوراب او با رنگ لباسش سنخیت دارد؟ آیا در كنار فكر، تجزیه و تحلیل، عقلانیت در تصمیمگیری و مدیریت، آداب راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت را میداند؟ این گونه جزییات را میتوان تا صدها مورد شمرد.
تربیت رفتاری و فكری در خانواده، مدرسه، دانشگاه و محیط اجتماعی در رشد شخصیت سیاستمدار تعیینكنندهاند. مانع و ترمز اصلی در مقابل سوءاستفادهها، دزدیها، اختلاسها و حرامخوریها قبل از آنكه فكر و قانون باشد، شخصیت و اصالت فرد و سیاستمدار است كه پس از سالها بلكه دههها عملكرد در عرصه سیاست قابل شناخت است.
4. نكته آخر:سیاستمداری و عرصه سیاست گذرگاه عمومی نیست كه هر كسی در آن ورود و خروج داشته باشد. پس از هزاران سال تاریخ ایران و تولید حجم چشمگیری از متون به موازات تجربیات گسترده، اكنون لازم است برای تضمین ظهور سیاستمداران حرفهای از یك طرف، نظام حزبی را جدی بگیریم و از طرف دیگر، ارتباط جامعه با سیاست، از حسی و كوتاهمدت به عقلایی و درازمدت تقویت شود. به خاطر داشته باشیم كه تجربه دو قرن اخیر بشر نشان میدهد كه همیشه مسائل و مشكلات در ساختارها حل میشوند.»