Quantcast
Channel: ميمه اي ها
Viewing all articles
Browse latest Browse all 216

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت 4)

$
0
0
  باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                               با تشکر- وطن خواه

.......................................................................
تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.


- آرد و هو ( ard – o - how ) نوعي اُماچ كه با آب و سبزي براي سرماخوردگي درست مي شود

- آس ( as ) بي چيز و فقير

- آغر (agar ) نوعي قارچ كه در سالهاي پر باران در دشتها مي رويد

- آزموده ( azemude ) دانه گیاه فلوس  با طعم تند و تلخ كه در قديم براي رفع درد شكم مصرف مي شود

- آش ( as ) نوعي غذاي آبكي كه با آرد و سبزي و حبوبات درست مي شود

- آش ولاش ( as - o - lash  ) له شده ، خورد شده

- آغار ( agar ) نوعي وسيله پينه دوزي

- آجز ( ajez ) فلج ، معذب ، عاجز شده و تنگ آمده

- آنتريك ( anterik ) تحريك شده ، وسوسه شده

- آرشگی  ( aresgi ) برش دار، بگیرش ، بردار

- آرشدا ( aresda ) بندش کن ، بالا ببر

- آرش گته (ares geta  ) بلند کرده ، برداشته ، برده

- آرشگه (areshga  ) برداشت

- آخر پیری (axar piri  ) زمان پایان عمر، زمان کهولت سن و ناتوانی جسمی

- آرش خوس (ares xos  ) بیانداز، معمولاً برای انداختن چیزی یا شئی از روی چهارپایان بکار می رود

- آهان (ahan ) بله، از اصواتی که برای تایید کاری بکار می رود.

-  آه (ah  ) از اصواتی که هنگام افسوس گفته می شود.

- آله ( ala ) هر چیز بخصوص میوه جات

- آلشي ( alesi ) عوضي ، جابجا ، تا به تا پوشيدن كفش

- آخر عاقبت (axar agabat ) سرانجام کار، آخر کار که نتیجه کارو تلاش مشخص می شود.

- آلاخون والاخون ( alaxon-valaxon ) سرگردان و حيران

- اَرکشیدن (ar- kesidan ) بالا کشیدن ، مثال (افتو آرش کشه) آفتاب طلوع کرده است (چولمد آرکش: دماغت را بالا بکش)

-  آخ جون (axjun) اصطلاحی است که برای نهایت لذت و رضایتمندی بیان می شود ، چقدرعالی و مورد پسند - آخر زمون (axarezamon ) زمان قیام حضرت مهدی (عج ) ، زمان برپایی قیامت

- آخر سر (axar sar ) فرد آخری در گروه یا پایان زمان کار

- آخی (axey) اصطلاحی که در پایان احساس لذت و رضایت گفته می شود ، علامت آرامش و رضایت توام با لذت روحی

- آدم (adam ) انسان، نوکر ، جیره خوار

- آدم نمنا (  namona  adam ) رفتار و کردار آدمیت نداشت ، این اصطلاح در مورد کسی گفته می شود که رفتار و کردار ناپسند داشته باشد.

- آروم به (arom be ) آرام بگیر، ساکت شو

- آسدری (asderi) پارچه چهار گوش بزرگ ، پارچه آستر لباس

- آستکی ( asteki ) یواشکی ، به آرامی و با سکوت و سکون

- آش پچ پایی(as pacpayi ) آش پشت پای مسافری، آش نذری که بعد از سفر افراد خانواده برای سلامتی آنها پخته می شود.

- آش پزخونه (aspaz xonah ) آشپزخانه ، محل پخت غذا، مطبخ ، (مدبق)

-  آش ترش(as toros ) آش سرکه، آشی که با رشته ، سبزی و سرکه پخته شود.

- آش چوندر(as condar ) آش چغندر ، آش رشته ای که در آن قطعاتی از چغندر می ریزند.

- آش دندون (as dandon ) آشی که بعد از در آمدن اولین دندان کودک می پزند و نذر می کنند تا دندانهای کودک بدون درد در آیند.

-آش ی (a s ye ) آشی جو ، آشی که با جو ترش یا جو وصاله پخته شود.

- از آفتو تا آفتو(az oftov ta aftov) از صبح طلوع آفتاب تا عصر غروب آفتاب

- آفتو برمه (oftov barma) آفتاب طلوع کرد.

- آفتو در شو (oftov dar so) آفتاب غروب  کرد.

- آفتو گیر(ofto gir ) آفتاب گیر.

- آسته کنه (aste  kana ) آستین کهنه ، کنایه از گرفتار شدن افراد ضعیف

- آسمون (asemun ) آسمان ، فضای لایتناهی که بالای سرما دیده می شود.

-  آسمون جل (asmun jol ) فقیر ، کسی که تنها ثروتش سقف آسمان است

-  آشفته (asofte) خشمگین ، پریشان حال ، شوریده حال

- آشنا(asena ) یا رو دوست ، مقابل بیگانه

- آق (ag) سیاه بخت

- آلبوم (albom) دفتری که عکسها یا تمبرهای گوناگون روی اوراق آن بچسبانند.

- آتشش تند(ateses tonda) پرشور است، ادعایش زیاد است

- آلت (alat ) هر چیزی که بوسیله آن کاری را انجام دهند.

- آلت دست (alat dast) فریب خورده

- آلفته (alofte) آشفته

ادامه دارد......

 واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت 3)

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا (2)


نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

» واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت اول)

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )

   


Viewing all articles
Browse latest Browse all 216

Trending Articles