چالشِ نائومان
مترجم: حمید رضا نیک بخش
مقدمه مترجم: خودکشی آدولف هیتلر، تسلیم رسمی ارتش آلمان و بازداشت دریاسالار دونیتس توسط فاتحان جنگ، آخرین مراحل نابودی رایش سوم بودند. آلمان تحت سیطره نیروهای اشغالگر درآمد. شرق آلمان زیر سلطه شوروی و غرب آلمان زیر سلطه دموکراسی های غربی درآمد. متفقین غربی مناطق خود را یکی کرده و در آنجا «جمهوری فدرال آلمان» (آلمان غربی) با مرکزیت بن تأسیس گردید. در این میان نازی های وفادار به هیتلر چه می کردند؟ آنها رویای رایش چهارم را در سر می پروراندند. از نازی های پس از جنگ و تلاش هایی که برای تجدید حیات رایش داشتند، چهره های آشنایی می توان نام برد، اما در میان آنها، ماجرای ورنر نائومان، یکی از مهیج ترین ماجراهاست. او یک ناسیونال سوسیالیست قدیمی و دو آتشه بود که وفاداری اش مورد تأیید آدولف هیتلر قرار گرفته و پیشوای رایش سوم در وصیت نامه سیاسی خود، او را به وزارت تبلیغات رایش منصوب نموده بود. حالا چند سال پس از سقوط هیتلر، ورنر نائومان که هنوز مثل قبل به او وفادار بود، قصد داشت رایش آلمان را احیا نماید. برنامه او چنین بود: نفوذ مخفیانه در نظام دموکراتیک آلمان و کسب قدرت سیاسی از آن طریق. مقاله پیش رو، مقاله ای خواندنی و مهیج از مجله ناسیونال سوسیالیستی «ان اس نیوز بولتین» و روایتی است از تلاش های نائومان برای تحقق رویای رایش چهارم.
***
ورنِر نائومان در سال 1928 در نوزده سالگی به حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان [=حزب نازی] ملحق شد. او خیلی سریع دستیار معتمد با استعداد ترین مبلغ حزب یعنی دکتر یوزف گوبلز شد. گوبلز در ابتدا او را با مأموریت های ژورنالیستی گوناگون به خارج فرستاد که در آن سفر ها با وظیفه شناسی و مهارت بالا کارش را انجام داد. سپس در سال 1937 به ریاست دفتر شخصی وزیر تبلیغات منصوب گردید، و حتی هفت سال بعد معاون وزیر تبلیغات شد. در این مقام او به عنوان دست راست گوبلز و ارزشمند ترین مشاور و جانشین شخصی وی عمل کرد. نائومان خوش قیافه، باجذبه و با استعداد، مورد احترام و نظر خوش دیگر رهبران حکومت ناسیونال سوسیالیست قرار گرفت. در طول جنگ او در وافن اس اس در جبهه های فرانسه، یونان و روسیه خدمت کرد. بخاطر دلاوری و رشادت در نبرد، به درجه سرگردی اس اس نائل شد.
از آنجایی که جانشین گوبلز بود، این امتیاز عالی برایش مهیا شد که مستقیماً با پیشوا تماس داشته باشد. هیتلر به نائومان علاقه مند شد و او را یکی از بهترین نمایندگان رژیم ناسیونال سوسیالیست به حساب آورد. نائومان نیز به نوبه خود فدایی پیشوا بود و تا پایان تلخناک در کنارش در بونکر برلین ماند.
پیشوا در وصیت نامه سیاسی اش در آوریل 1945، نائومان را جانشین گوبلز در حکومت جدید ناسیونال سوسیالیست نامید که توسط دریاسالار بزرگ دونیتس ریاست می شد. نائومان تا آخرین لحظه در بونکر ماند. او آخرین فردی بود که با گوبلز و همسر وی پیش از خودکشی شان در 1 می 1945 صحبت کرد. حدود یک ساعت بعد، نائومان همراه با جانشین هیتلر [در حزب] یعنی مارتین بورمان و آرتور آکسمان رهبر جوانان بونکر را ترک کردند.
نائومان توسط روس ها اسیر شد و به یک اردوگاه اسیران جنگی در قلمرو اشغالی شوروی فرستاده شد. روس هایی که او را زندانی کرده بودند نمی دانستند او جانشین گوبلز است. بنابراین با او مانند یک «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب رفتار نشد و حتی مورد بازجویی قرار نگرفت. او در بهار 1946 موفق شد از آلمان شرقی فرار کند و از دست بولشویک های خونریز رها شود. برای مدتی کوتاهی در توبینگن زندگی کرد و به کار کشاورزی پرداخت. سپس به فرانکفورت رفته و در آنجا کارش خشت مالی بود.
در سال 1950، نائومان به دوسلدورف رفت و در آنجا در یک شرکت صادرات و واردات که متعلق به یک رفیق حزبی قدیمی بود، به کار مشغول شد. او مثل همیشه مفید و موثر به وظایف روزانه خود می پرداخت، اما امید احیای دوره ناسیونال سوسیالیستی را هرگز رها نکرد. در آن ایام تصاویر باشکوه هیتلر، گوبلز و سال های خوش و خرم رایش سوم در خاطرش تداعی می شدند. او همیشه یک ناسیونال سوسیالیست دو آتشه و پیرو جانسپار پیشوا بود و او را چنان پیامبری می دانست. او مانند بسیاری دیگر، مصمم بود به رفقای کشته شده اش وفادار بماند و هرگز به خاطرات متعالی آنان خیانت نورزد. او با ناباوری وحشتناکی دید که میهنش توسط گله های بولشویک یونیفورم پوش، دورگه ها، هندی ها، یهودیان، سیاهان و دیگر پلیدی ها اشغال شده است. او عهد کرد هر کاری در توانش است انجام دهد تا کشورش را از نیروهای تاریک یهودیت بین المللی آزاد کند.
در طول سال هایی که به عنوان منشی گوبلز کار می کرد، نائومان سراسر رایش را سفر کرده بود. او تقریباً هر شخصیت عالی رتبه (و پایین رتبه) در حکومت ناسیونال سوسیالیستی را می شناخت. بیشتر آنان او را مردی درستکار دانسته و برایش اعتماد و احترام قائل بودند. حالا تنی چند از این مبارزان قدیمی او را پیشوای جدید خود می دانستند. یک گروه کوچک از این افراد سرسخت مخفیانه در یک گردهمایی مخفی در دوسلدوف با نائومان دیدار کرده و به او اصرار می کردند که رهبر نسل دوم ناسیونال سوسیالیست ها شود. نائومان زیاد درنگ نکرد. موافقت کرد مسئولیت های رهبری را برعهده بگیرد.
نائومان طی فعالیت سیاسی مخفی پر هیجان در دو سال در تمام آلمان به سفر پرداخت. او با ده ها رفیق حزبی قدیمی و اعضای سابق اس اس دیدار کرد. به ایتالیا، فرانسه و بلژیک رفت تا با دیگر گروه های فاشیستی و ناسیونال سوسیالیستی مخفی به برقراری روابط بپردازد. سر اوزوالد موزلی [رهبر مشهور فاشیست های انگلیس] او رابه خانه اش در پاریس دعوت کرد تا با رهبران ناسیونال سوسیالیست مهم از چندین کشور دیدار کند. خارجی ها پس از اینکه سخنان وی را شنیدند، تمامشان متقاعد شدند که اگر قرار باشد یک رنسانس ناسیونال سوسیالیستی در آلمان رخ دهد، ورنر نائومان مردی است که آن را رهبری می کند.
نازی های مهم آلمانی همچون فرمانده تانک هاینتس گودریان و وزیر اقتصاد سابق یالمار شاخت پشت او گردآمدند. رهبر سابق جوانان هیتلری آرتور آکسمان و مبلغ ارشد هانز فریچه هم از نائومان حمایت کردند. هر روز محفل یاران و حامیان وی گسترده تر می شد. تا پایان سال 1950 این محفل تبدیل به یک شبکه وسیع از انقلابیون ناسیونال سوسیالیست شده بود که تمام آلمان را در بر می گرفت.
برنامه کلی نائومان این بود که یک کادر از نازی های دو آتشه و سرسپرده به وجود بیاورد که به احزاب سیاسی «دموکراتیک» موجود نفوذ کنند، راهشان را به موقعیت های قدرت و نفوذ هموار نمایند تا آنقدر قوی شوند که کنترل امور را بدست بگیرند و چهره خودشان را آشکار کنند. نخستین هدف نائومان برای نازی سازی، حزب دموکراتیک آزاد بود. دو عضو برجسته این حزب، ارنست آخِنباخ و ولفگانگ دیوِرگه، از نازی های دو آتشه و حامیان مخفی نائومان بودند. آنها به او اطلاعات سطح بالا درباره حزب دموکراتیک آزاد می رساندند و راه را برای رفقای ناسیونال سوسیالیست خویش هموار می کردند که به مقام های مهم و دارای اقتدار برسند.
برنامه دیگری که نائومان و دوستانش به اجرا گذاشتند این بود که نازی ها به برخی سازمان های مدنی، باشگاه های کهنه سربازان و گروه های ذینفع مخصوص نفوذ کنند. نائومان معتقد بود که اگر نازی ها می خواستند قدرت از دست رفته خویش را بازیابند و میهن را آزاد سازند، باید این کار را با مکر و حیله و به صورت مخفیانه انجام می دادند. برای این هدف، او همیشه به حامیانش اصرار می کرد که کنترل خودشان را حفظ کنند و پیش از انجام هر حرکت واضحی صبر کنند تا بذر ها کاشته شوند، کشت شوند و آماده برداشت گردند. نائومان ذاتاً مردی صبور و محتاط بود، و نوع عالی مردی بود که یک جنبش انقلابی مخفی را هدایت می کند. او به یکی از پیروان بی ملاحظه خود که دهانش را بسته نگه نمی داشت گفت: «خطرناک خواهد بود که به جهان بگوییم برخلاف فرض آنها که ما را مرده می دانند، ما واقعاً دوباره آمده ایم. اما مرتبه بعد بگذارید ماهرانه تر عمل کنیم، و در آن هنگام بسیار خشنود خواهم شد که به شما کمک کنم.»
تا پایان سال 1951، نائومان یک محفل مشهور از دوستان و رفقا سازماندهی کرد که به «محفل گائولایتر» شهرت یافت [توضیح مترجم: در زمان هیتلر، به رهبران درجه یک ناحیه ای حزب نازی گائولایتر می گفتند]. هر چهارشنبه غروب در هر ماه این گروه جلسات مخفی در یکی از هتل های دوسلدورف برقرار می کردند. اعضا شامل گائولایتر های سابق کارل فلوریان، هوزِف گروهه، پائول واگنر، و کارل کائوفمان می شدند، همچنین سرگرد اس اس پائول تسیمِرمان، وزیر فرهنگ سابق دکتر گوستاو شیل، و چند شخصیت مهم دیگر رایش سوم. یکی از آنها به نام هایدریش هازِل مایر، یک مبارز قدیمی بود که در کودتای مونیخ هیتلر در سال 1923 شرکت کرده بود.
در این جلسات مخفیِ «نخبگان نئو نازی»، نائومان برنامه هایش برای آینده را مطرح نمود. او به آنها گفت که کوشش زودهنگام برای تصرف قدرت عمل خودکشی خواهد بود، او مخالف سرسخت خشونت به هر نوعی بود و معتقد بود که استفاده از خشونت باعث شکست می شود. او معتقد بود که زمان برای ایجاد یک حزب سیاسی نوین که وقف اصول ناسیونال سوسیالیستی شده باشد نرسیده است. «بدون ایجاد یک حزب جدید هم به قدر کافی کار وجود دارد. ما نمی توانیم همزمان خاک را آماده کنیم، به کشت و کار بپردازیم و مشغول درو شویم. بگذارید اول به خاک برسیم.»
نائومان و همکارانش به دیدار، گفتگو و سازماندهی برای سال آینده ادامه دادند. آنها در چندین شهر آلمان سلول های مخفی متشکل از ناسیونال سوسیالیست های هم اندیش تشکیل دادند و با دیگر گروه های انقلابی مخفی در سراسر میهن اتحاد برقرار کردند. یکی از این انجمن های مخفی سپاه آزاد آلمان نامیده می شد. این گروه ناسیونال سوسیالیستی در 17 اگوست 1951 در هامبورگ تشکیل شد و متشکل از اعضای سابق اس اس، مسئولان حزب نازی و کهنه سربازان بود. شخصیت مسلط این گروه سرهنگ هانز اولریش رودل بود. اعضا سوگند خورده بودند طبق برنامه 25 ماده ای حزب نازی زندگی کنند و ضمناً دریاسالار بزرگ دونیتس را رئیس قانونی دولت آلمان می دانستند. نهایتاً حدود 2.000 نفر عضو این ارتش مخفی شدند.
تشکیل محفل گائولایتر توسط نائومان و همکاری او با گروه های شبه نظامی مثل سپاه آزاد، توجه مأموران جاسوسی بریتانیا را به او جلب کرد. این کِرم هایی که از یهودیان پول می گرفتند، نائومان و دوستانش را در همه جا تحت تعقیب قرار می دادند، به گفتگوهای تلفنی آنها گوش می دادند، و نامه هایشان را در میان راه می گرفتند. در 13 ژانویه 1953، نائومان، شیل، هازِل مایر، تسیمرمان، و چند رهبر ناسیونال سوسیالیست دیگر، توسط کمیسیونر عالی بریتانیا ایوُن کیرک پاتریک بازداشت شدند. یک ماه بعد سپاه آزاد آلمان توسط نیروهای اشغالگر در هم شکسته شد و کیرک پاتریک به جهانیان اعلام کرد که یک توطئه نئو نازی برای واژگون نمودن حکومت بن را در هم شکسته است.
صد ها سند و کاغذ از خانه نائومان ضبط گردید، اما هیچ چیز پیدا نشد که ثابت کند طبق گفته کیرک پاتریک نائومان رهبر مخفی یک توطئه وسیع بوده است. نائومان طی هفت ماه در یک سلول زندانی شد در حالی که بریتانیایی ها و دست نشاندگان آلمانی آنها در بن می کوشیدند یک شکایت قضایی علیه او فراهم آورند. نهایتاً در 28 ژوئیه 1953، نائومان از زندان آزاد شد. خائنان بن قادر نبودند چیزی ثابت کنند.
نائومان دوباره یک مرد آزاد بود، اما محفل گائولایتر در هم شکسته بود. بسیاری از حامیان مخفی و پشتیبانان مالی وی پس از اینکه به این نتیجه رسیدند که تماس با ناوئمان خیلی خطرناک است، به تدریج ارتباط خودشان را با او قطع کردند. با اخراج آخِنباخ و دیگر نازی های مخفی از حزب دموکراتیک آزاد، نازی سازی آن حزب ناگهان متوقف شد. نائومان از بداقبالی های پی در پی مأیوس گردید، اما مصمم بود به مبارزه ادامه دهد.
او تصمیم گرفت از مزیت تبلیغاتی که پیرامون بازداشت و حبس او شده بود استفاده ببرد و آشکارا برای انتخابات سیاسی رقابت کند. آدولف فن تادن رئیس جوان حزب رایش آلمان که حزبی شدیداً ناسیونالیستی بود، موافقت کرد که نائومان و هانز رودل را در رأس آگهی حزبی خود قرار دهد. دو رهبر ناسیونال سوسیالیست با انرژی و اشتیاق زیادی در طول ماه اگوست مبارزه انتخاباتی به راه انداختند. هزاران میهن پرست آلمانی از جنگ مقدس قهرمانانه آنها علیه ظلم و استبداد یهود تکان خوردند. رژیم خائن بن چنان از محبوبیت فزاینده نائومان دچار وحشت شد که تصمیم گرفت به مبارزه انتخاباتی او پایان دهد. نائومان از تمام حقوق شهروندی محروم گردید و نامش از برگه رأی خارج شد. چند روز بعد چند شخصیت شیطان صفت از نائومان دیدن کردند و به او گفتند یا تمام فعالیت سیاسی اش را متوقف کند یا آماده مرگ شود!
وِرنر نائومان در سپتامبر 1954 از صحنه سیاست کنار کشید و وقت و انرژی و استعدادش را به تجارت شخصی اختصاص داد. کوشش قهرمانانه او برای تأسیس رایش چهارم شکست خورد. اما بذر های انقلاب ناسیونال سوسیالیستی که او کاشته بود، در سال های آینده ثمر می دادند. میراث وِرنر نائومان را می توان امروز در سراسر آلمان احساس کرد. مأموریت مقدس آنها مثل مأموریت نائومان است – اعاده یک حکومت ناسیونال سوسیالیست در آلمان و آزادی اروپا و جهان از نیروهای پلید و بدذات یهودیت بین المللی!