حضور پررنگ میمه در جشنواره کشوری ورزش خانوادگي و ورزش براي همه (( قسمت اول))
حضور پررنگ میمه در جشنواره کشوری ورزش خانوادگي و ورزش براي همه ((قسمت پایانی))
و اینجابود که شارژ گوشی من تموم شد!!
به دنبال فلك...
پا شد و راه افتاد. رفت و رفت تا رسید به یک گرگ. گرگ جلوش را گرفت و گفت: آدمیزاد، کجا میروی؟
مرد گفت: ميروم فلک را پیدا کنم.
گرگ گفت: تو را خدا، اگر پیدایش کردی به او بگو «گرگ سلام رساند و گفت همیشه سرم درد میکند؛ دوایش چیست؟»
مرد گفت: باشد و راه افتاد.
باز رفت و رفت تا رسید به شهری که پادشاه آنجا در جنگ شکست خورده بود و داشت فرار ميکرد. پادشاه تا چشمش افتاد به مرد گفت: آهای مرد، کجا میروی؟ مرد گفت: قربان، میروم فلک را پیدا کنم تا سرنوشتم را عوض کنم.
پادشاه گفت: حالا که تو این راه را میروی از قول من هم به او بگو برای چه من در تمام جنگها شكست میخورم تا حال یک دفعه هم دشمنم را شكست ندادهام؟ مرد راه افتاد و رفت. کمی که رفت رسید به کنار دریا. دید نه کشتیای هست و نه راهي. حیران و سرگردان مانده بود که چکار بکند و چکار نکند که ناگهان ماهي گندهای سرش را از آب درآورد و گفت: کجا میروی، آدمیزاد؟
مرد گفت: کارم زار شده، ميروم فلک را پیدا کنم. اما مثل اینکه ديگر نمیتوانم جلوتر بروم. قایق ندارم.
ماهی گنده گفت: من تو را میبرم به آن طرف به شرط آنکه وقتی فلک را پیدا کردی از او بپرسي که چرا همیشه دماغ من میخارد؟
مرد قبول کرد. ماهي گنده او را کول كرد و برد به آن طرف دریا. مرد به راه افتاد. آخر سر رسید به جايي، دید مردی پاچههای شلوارش را بالا زده و بیلی روی کولش گذاشته و دارد باغش را آب میدهد. توی باغ هزارها کرت بود، بزرگ و کوچک. خاک خيلی از کرتها از بیآبی ترک برداشته بود. اما چند تایی هم بود که آب توی آنها لب پر میزد و باغبان باز آب را توی آنها ول ميکرد.
باغبان تا چشمش به مرد افتاد پرسید: کجا میروی؟ مرد گفت: ميروم فلک را پیدا کنم.
باغبان گفت: چه میخواهي به او بگویی؟
مرد گفت: اگر پیدایش کردم میدانم به او چه بگویم: هزار تا فحش میدهم. باغبان گفت: حرفت را بزن. فلک منم.
مرد گفت: اول بگو ببینم این کرتها چیست؟ باغبان گفت: اینها مال آدمهای روی زمین است. مرد پرسید: مال من کو؟
باغبان کرت کوچک و تشنهای را نشان داد که از شدت عطش ترک برداشته بود. مرد با خشم زیاد بیل را از دوش فلک قاپید و سر آب را برگرداند به کرت خودش. حسابی که سیراب شد گفت: خب، اینش درست شد. حالا بگو ببینم چرا دماغ آن ماهی گنده همیشه میخارد؟
فلک گفت: توی دماغ او یک تکه لعل گیر کرده و مانده. اگر با مشت روی سرش بزنید، لعل میافتد و حال ماهي جا میآید.
مرد گفت: پادشاه فلان شهر چرا همیشه شکست میخورد و تا حال اصلاً دشمن را شکست نداده؟
فلک جواب داد: آن پادشاه زن است، خود را به شكل مردها درآورده. اگر نمیخواهد شکست بخورد باید شوهر کند.
مرد گفت: خيلي خوب. آن گرگي كه هميشه سرش درد ميكند دوايش چيست؟
فلك جواب داد: اگر مغز سر آدم احمقي را بخورد، سرش ديگر درد نميگيرد.
مرد شاد و خندان از فلك جدا شد و برگشت. كنار دريا ماهي گنده منتظرش بود تا مرد را ديد پرسيد: پيدايش كردي؟
مرد گفت: آره. اول مرا ببر آن طرف دريا بعد من بگويم.
ماهي گنده مرد را برد آن طرف دريا. مرد گفت: توي دماغت يك لعل گير كرده و مانده، بايد يكي با مشت توي سرت بزند تا لعل بيفتد و خلاص بشوي.
ماهي گنده گفت: بيا تو خودت بزن، لعل را هم بردار.
مرد گفت: من ديگر به اين چيزها احتياج ندارم. كرت خودم را پر آب كردهام.
هرچه ماهي گندهي بيچاره التماس كرد به خرج مرد نرفت.
پادشاه چشم به راهش بود. مرد كه پيشش رسيد و قضيه را تعريف كرد، به او گفت: حالا كه تو راز مرا دانستي، بيا و بدون اينكه كسي بفهمد مرا بگير و بنشين به جاي من پادشاهي كن.
مرد قبول نكرد و گفت: نه، من پادشاهي را ميخواهم چكار؟ كرت خودم را پر آب كردهام.
هر قدر دختر خواهش و التماس كرد مرد قبول نكرد. آمد و آمد تا رسيد به پيش گرگ. گرگ گفت: آدميزاد، انگار سرحالي! پيدايش كردي؟
مرد گفت: آره. دواي سردرد تو مغز سر يك آدم احمق است.
گرگ گفت: خوب. سر راه چه اتفاقي برايت افتاد؟
مرد از سير تا پيازش را براي گرگ تعريف كرد كه چطور لعل ماهي گنده و پادشاهي را قبول نكرده است، چون كرت خودش را پر آب كرده و ديگر احتياجي به آن چيزها ندارد.
گرگ ناگهان پريد و گردن مرد را به دندان گرفت و مغز سرش را درآورد و گفت: از تو احمقتر كجا ميتوانم گير بياورم؟
برگرفته از كتاب، بهرنگي، صمد؛ قصههاي صمد بهرنگي
پیش بینی دکتر گوبلز برای سال 2000
زمینه : در اینجا گوبلز GOBELZ دو نسل جهان را بعد از پیروزی آلمان به تصویر می کشد . جنگ به اواخر خود نزدیک می شود ، اما گوبلز به دنبال متقاعد کردن شهروندان خود است که پیروزی هنوز هم ممکن است . او از اصطلاح ” دیوار آهنین “ ، برای ذکر نتیجه حمله شوروی به اروپا استفاده می کند ، عبارتی که بعدها توسط وینستون چرچیل مشهور شد . گوبلز اولین کسی نبود که از این اصطلاح استفاده می کرد ، ولی باعث مشهور شدن آن شد .
.................................
در کنفرانس یالتا به پیشنهاد روزولت برنامه ای را قبول کردند که بر اساس آن تا سال 2000 ملت آلمان از بین برود ! یک حقوق بگیر که به ماهیت پیشنهاد آب و تاب می دهد . این ، یکی از آسمان خراش های بلند در نیویورک که به آسمان رسیده است را به یاد می اندازد ، و اینکه حرف های بالا ، باد هوا هستند ! جهان در سال 2000 چگونه خواهد بود ؟ استالین ، چرچیل و روزولت آن را تعیین کرده اند ، دست کم تا زمانی که مردم آلمان نگران هستند . ممکن است بعضی ها در آن شک داشته باشند ولی ما پیش بینی می کنیم .
هیچ کس نمی تواند آینده را دقیقا پیش بینی کند ، اما برخی حقایق و شواهد پنجاه سال آینده را مشخص می کنند . برای مثال ، می توان با اطمینان پیش بینی کرد که در سال 2000 اروپا یک قاره متحد خواهد بود . یکی خواهد توانست در عرض 15 دقیقه از برلین به پاریس برای صبحانه پرواز بکند ، و به مدرن ترین سلاح امروز ما به عنوان عتیقه جات نگاه می شود ، و حتی خیلی بیشتر . اما آلمان با توجه به کنفرانس یالتا همچنان تحت اشغال نظامی خواهد ماند ، و انگلیسی ها و آمریکایی ها به مردم آن دموکراسی یاد خواهند داد .مغز این سه شارلاتان چقدر خالی است ! دست کم مغز دو نفر از آنها اینگونه است !
سوم ، استالین نسبت به دو رفیق خود اهداف گسترده تری را دنبال خواهد کرد . اما قطعا نمی خواهد آن اهداف را عمومی بکند ولی او و 200 میلیون برده او برای آن مبارزه خواهند کرد . او جهان را متفاوت از مغزهای زرسالار می بیند . او آینده را اینگونه می بیند که کل جهان زیر دیکتاتوری مسکو ، یا همان کرملین خواهد رفت . رویای او ممکن است فوق العاده پوچ به نظر برسد ، اما اگر ما آلمانی ها جلوی او را نگیریم ، بدون شک رویای او تحقق خواهد یافت . این به شرح زیر اتفاق خواهد افتاد :اگر مردم آلمان سلاح های خود را زمین بگذراند ، استالین با توجه به توافقی که با چرچیل و روزولت خواهد داشت ، شوروی همه شرق و جنوب شرقی اروپا و قسمت شرقی آلمان را اشغال خواهد کرد . احتمالا یک دیوار آهنین به دور قلمرو او کشیده خواهد شد و پشت آن ملت با ذبح کنترل خواهند شد . مطبوعات یهودی در لندن و نیویورک احتمالا بازم هم تشویق خواهند شد . انبوهی از مردم مانند حیوان ها به کار گرفته خواهند شد و فقط هر چه که کرملین بخواهد آنها از جهان خواهند دانست . بدون رهبری ، آنها بدون اراده به دست خون آلود دیکتاتوری شوروی خواهند افتاد . بقیه اروپا در سردرگمی سیاسی و اجتماعی پر هرج و مرج فرو خواهد رفت و همین راه را برای بلشویک سازی اروپا باز خواهد کرد . بعد از این ، زندگی در این کشورها مانند زندگی در جهنم خواهد شد .
گذشته از مشکلات داخلی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ، انگلستان دچار کاهش جمعیت خواهد شد ، به طوری که دیگر قادر به دفاع از از منافع خود در اروپا و سایر نقاط جهان نخواهد بود . در سال 1948 ، مبارزات انتخاباتی روزولت برای انتخاب مجدد شکست می خورد ، درست همانطور که بعد از جنگ جهانی اول ویلسون شکست خورد . و به جای او یک جمهوری خواه انزوا طلب رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد شد . اولین اقدام او احتمالا عقب کشیدن نیروهای آمریکایی از اروپا خواهد بود . تمام مردم ایالات متحده بدون شک این حرکت را تایید خواهند کرد . از آنجا که دیگر قدرت نظامی دیگری در قاره اروپا نخواهد ماند ، 60 لشکر انگلستان در مقابل 600 لشکر شوروی تنها خواهد ماند . قطعا در این مدت بلشویسم بیکار نخواهد نشست و احتمالا نیمی از قدرت را در انگلستان به دست خواهد گرفت .مطبوعات یهودی افکار عمومی را به شدت تحت فشار قرار خواهد داد و مردم از شلاق خوردن خسته خواهند شد ، و به زودی مردم عدم علاقه خود را رو خواهند کرد .اینکه چگونه این ها انقدر سریع اتفاق خواهند افتاد ، مثل لهستان است امروز که شاهدش هستیم.
چیزی که جنگ جهانی سوم خوانده میشود ، احتمالا کوتاه خواهد بود . این امر می تواند یک وضعیت تاسف بار برای بلشویسم باشد . این بدون شک زمین دموکراسی کلاسیک انگلستان را به آتش خواهد کشید . دیوار آهنین بیش از نیز فاجعه به بار خواهد آورد . صدها میلیون برده ، تانک ، جنگنده ، و بمب افکن خواهند ساخت . بعد از آن ، حمله اصلی به ایالات متحده آغاز خواهد شد . نیمکره غربی ، که همیشه به دروغ میگوید تهدید نمی کند ، در بزرگترین خطر خواهد بود . یک روز مردم آمریکا روزی را که رئیس جمهوری فراموش شده شان در کنفرانس یالتا اعلامیه رسمی که امضا کرده را دشنام خواهند داد ، که در افسانه ها غرق خواهد شد .
دموکراسی نمی تواند با سیستم بلشویسم هماهنگ شود ، هر یک از این ها از روش های کاملا متفاوتی استفاده می کنند . آنها قبل از اینکه ما قدرت را بعد از احزاب بورژوایی در آلمان به دست بگیریم ، در مقابل کمونیسم درمانده بودند . در مقایسه با ایالات متحده آمریکا ، نظام شوروی نیازی به توجه به افکار عمومی و یا سطح رفاه مردم ندارد . حتی اگر جنگ در جایی که چرچیل و روزولت در نظر دارند تمام شود ، کشورهای زرسالار در مقابل شوروی در بازارهای جهانی بی دفاع خواهند ماند . اما اگر آن ها حتی در این امر موفق شوند ، قادر نخواهند بود در برابر اضطراب بلشویسم مقاومت کنند . سیاست جنگ انگلیس و آمریکا به بن بست خواهد رسید . آنها خودشان ارواح را خبر خواهند کرد ، و دیگر نخواهند توانست از دست آن ها خلاص شوند . پیش بینی ما با لهستان شروع میشود ، که با وقایع جاری پیش بینی را تایید می کند . انگلستان و آمریکا تنها زمانی می توانند بخندند که برای سال 2000 برنامه داشته باشند . آنها خوشحال خواهند شد اگر تا سال 1950 زنده بمانند .
غیر متفکران انگلیسی امروز این را نخواهند دید . نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس یالتا یک کت خز روسی به تن داشت.این اجتماع انگلستان را ناراحت کرد . به همین دلیل رسانه های انگلستان گفتند که او یک کت خز کانادایی به تن داشت و نه کت روسی ولی هیچ یک از مردم آن را باور نکردند . مردم از همین طریق تبعیت انگلستان از کرملین را دیدند . چه اتفاقی برای انگلستان افتاده که زمانی تعیین کننده مهمی در جهان بوده ! سناتور آمریکایی اخیرا گفت : انگلستان تنها یک ضمیمه کوچک به اروپا است ! همین الان هم رفیق او ، اورا درمان می کند . در لحظه ای مهیج در تاریخ اروپا ،انگلیس علیه رایش آلمان اعلان جنگ می کند ، آتش جهانی که در حال سوزاندن تمام جهان است رها می کند ، آتش نه تنها از کنترل خارج می شود بلکه خود انگلستان را نیز خواهد سوزاند و از آن یک خرابه به جا خواهد گذاشت . گسترش ناچیز آلمان به سرزمین های شرقی تمام آلمانی کافی بود تا توازن قدرت در اروپا تهدید شود . در نتیجه جنگ ، انگلستان متوجه خواهد شد که باید سیاست 200 ساله خود برای توازن قدرت را دور بیاندازد . هم اکنون یک قدرت جهانی به اروپا وارد شده و از شهر ولادی وستک شروع کرده و از پیشروی به غرب باز نمی ایستد تا انگلستان را به سلطه دیکتاتوری خود بگیرد .
نخست وزیر بریتانیا بیش از آن بی تکلیف است که بتواند برای سال 2000 رایش برنامه ریزی بکند . در طی دهه های آینده ، انگلستان احتمالا نگرانی های دیگری نیز خواهد داشت . این کشور باید به شدت مبارزه کند تا بتواند فقط بخش کوچکی از قدرت سابق خود در جهان را نگه دارد . این از زمان جنگ جهانی اول شروع شد و هم اکنون در جنگ جهانی دوم به نهایت خود می رسد .
در واقع می توانید تصور کنید که همه چیز متفاوت خواهد شد ، ولی در حال حاضر خیلی دیر است . پیشوا پیشنهادهای زیادی به انگلستان داد ، آخرین بار چهار هفته قبل از شروع جنگ بود . او پیشنهاد داد که سیاست خارجه های آلمان و انگلستان باهم کار کنند ، آلمان به قدرت دریایی انگلستان احترام بگذارد و انگلستان به قدرت زمینی آلمان و در هوا برابری وجود داشته باشد . هردو قدرت با هم می توانند صلح را در جهان ضمانت کنند . در این صورت آلمان حتی حاضر است از لحاظ نظامی در زمین از انگلستان دفاع بکند . در چنین شرایطی گسترش بلشویسم محدود می شد و بقیه جهان از شر آن در امان می ماند . حالا بلشویسم در رودخانه اودر است . همه چیز بستگی به استقامت سربازان آلمانی دارد . آیا بلشویسم به طرف شرق عقب خواهد نشست یا سیل خشم خود را به طرف غرب اروپا جاری خواهد ساخت ؟ این وضعیت جنگ است . یالتا در نهایت چیزی را تغییر نمی دهد . حداقل ، چیزهایی که هم اکنون به فرهنگ بشری بستگی دارد . آن توسط ما حل خواهد شد ، یا حل نخواهد شد .
ما آلمانی ها ، تنها کسانی نیستیم که این ها را می گوییم . هر شخص متفکری امروز می داند ، به خاطر اتفاقاتی که در گذشته افتاده ، مردم آلمان ماموریت نجات اروپا را دارند .حتی اگر انجام این ماموریت با درد و رنج فراوان همراه باشد ، ما نباید شجاعت خود را از دست بدهیم . افکار احمقانه یک بار دیگر جهان را به لبه پرتگاه آورده است . در آخرین لحظه ، چشم های بدبختی وحشتناکی که در آینده منتظر آنهاست را خواهند دید و همین برای ساختن سرنوشت حیاتی کافی است . این موضوع زمان حال ما است . ما یک معامله بزرگ را در این جنگ از دست داده ایم . ما نیروی نظامی و آرمان های خود را داریم . ممکن نیست ما این را ببازیم . آنها پایه و اساس وجود ما و تعهدات تاریخی ما هستند . این سخت و وحشتناک است ، ولی افتخار دارد . به ما این وظیفه داده شد چون قدرت استقامت و مقاومت برای انجام آن را به تنهایی داریم . دیگر گروه های مردم دیگر سقوط کرده اند . ما، با این حال ، مانند اطلس سنگینی جهان را بر روی شانه های خود داریم و آن را حمل می کنیم ، شک نکنید .
آلمان در سال 2000 ، توسط دشمنانش اشغال نخواهد شد ! آلمان رهبر فکری بشریت مدرن خواهد بود .ما در حال به دست آوردن آن چه که حق است ، در این جنگ هستیم . این مبارزه جهانی با دشمنانمان تنها به عنوان یک خواب بد در خاطرات مردم باقی خواهد ماند . فرزاندان ما و فرزاندان آن ها برای پدران و مادرانشان مقبره هایی برپا خواهند کرد ، برای دردی که کشیده اند ، برای استقامتی که آنهارا خسته کرده است ، برای شجاعتی نشان دادند ، برای قهرمانی شان هنگامی که می جنگیدند ، برای وفاداری ای که برای پیشوا نگه داشند و برای آرمان هایشان در زمان های سخت . امید های ما در این جهان به حقیقت می پیوندند و آرزو ها و آرمان های ما به واقعیت تبدیل می شوند . ما هرگز نباید این را فراموش کنیم که طوفانی که از این عصر وحشی می بینیم ، در چشمان کودکانمان منعکس خواهد شد . اجازه بدهید طوری عمل کنیم که آنها ما را در آینده لعنت نکنند .
مترجم : kaveh- (تلخیص شده)
ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت اول
محقق و نویسنده : محمدتقی معینیان
آنچه از شواهد بر می آید گذشت زمان ، و بروز حوادث و هجوم و مهاجرت اقوام دیگر به این منطقه ، باعث دگرگونی شدیدی در گویش نیم زبان میمه شده است و این نيم زبان را از زبان مادری اصلی خود (زبان مادی اوستایی ) مقداری دور کرده است . جغرافیای انسانی و آمد و شدهای اقوام گوناگون به منطقه و همجواری با مناطق فارسی زبان، گویش یکسانی را در این منطقه ممکن نساخته، به نحوی که حتی در گویش اصلی نیز، لهجه یکسانی وجود ندارد.
به همین علت (نیم زبان میمه ای ) با زبانهای پهلوی دری، اوستایی ، پارسی باستان، پارسی میانه، بندری، هندی ، عربی و حتی اروپایی نیز آمیخته شده است به شکلی که بسیاری از واژه های این نیم زبان (در فرهنگهای کهن و معتبر فارسی و متون قدیمه و زبانهای بندری، هندی و عربی )نیز دیده می شوند. گویش نیم زبان میمه ای ، یکی از گویشهای کهن این مرز و بوم است که بدون شک به درستی شناخته و معرفی نگردیده است و در اثر گذشت زمان تطول زیادی یافته و تاكنون در مورد ریشه یابی آن مطالعاتی علمی صورت نگرفته است . محققین بزرگواری هم که در مورد این نیم زبان مطالبی را به رشته تحریر در آورده اند . هر یک ریشه این نیم زبان را به یک زبان باستانی نسبت داده اند.
آقای دکتر شریعت در کتاب (معرفی روستای قالهر دلیجان) ، ریشه این زبان را زبان( مادی) معرفی می کند، آقای علی شفیعی نیک آبادی (در کتاب گرگویه ) ریشه این زبان را (پهلوی دری) ، آقای مرتضی اخوان در کتاب (معرفی آداب و سنن اجتماعی فین کاشان ) این زبان را زبان( دوره اشکانی) ، آقای نظام عمادی در کتاب (گویش شهر مرو دشت ) آنرا زبانی ادغام از زبان( اوستایی و ساسانی) و آقای محمد عامری در کتاب (معرفی شهرستان دلیجان) این زبان را زبانی ادغام شده از زبان دوره( اشکانی و ساسانی) با گویش (1) (راجی یا رایجی ) معرفی و زنده یاد مرحوم محمد تقی جامع نایینی در کتاب (ویژگیهای زبان محلی نائین ) آن را نیم زبان( اوستایی ساسانی )می داند که تغییرات زیادی یافته است و آقای دکتر منصور نعیمی استاد زبانشناسي ، اعتقاد دارد که نیم زبان میمه ای ،( ترکیبی از زبان هاي فارسی دری ، پهلوی قدیم ، اوستایی، کردی و شبانکاره )است که نشان دهنده ریشه مشترک در همه آنها و حکایت از جدا شدنشان ، از یک زبان مادری اصلی است (که همان زبان پهلوی باستان است) که (به زبان مادی اوستایی معروف شده است) و آقای دکتر حسین مرزبان نیم زبان میمه ای را، (زبان پهلوی باستان آمیخته با زبانهای زردتشتی و مادی) می داند و آقاي عباس حلواچي نشلجي (مولف كتاب گويش راجي) زبان میمه ای را زبان ساكنين سرزمين ماد پايين (سفلا)(مادراجيانا) به مركزيت شهر ري مي داند كه بنامهاي (راجيش ،رازي ، راجيك) شهرت داشت ،بدين ترتيب نام واژه راجي را مي توان منسوب به گويش راجي يا رازي كه مركزيت آن شهر ري و نواحي اطراف رشته كوه كر كس بوده به شمار آورد.
در اصل اين گويش يكي از شاخه هاي زبان (پهلوي )، زبان رايج در ايران پس از تحول زبان (مادي باستاني) است بر طبق تحقيقات دكتر ( سپايزار ) طوايف آريائي هر يك داراي يك زبان مخصوص بوده اند . ولي زبان آنها به همديگر نزديك بوده و به زبان همديگر آشنائي داشتند و اصول و كلمات آنها تقريباً يكي و نزديك بهم بوده است .
در اصل مردم ساكن نواحي مادنشين به( زبان مادها )كه همان( زبان اوستا )بوده صحبت مي كرده اند .
استرابون جغرافيادان يوناني كه در اوايل قرن اول ميلادي متوفي شده مي گويد در منطقه مادنشين ايران قديم ، پارس و ماد زبان همديگر را بخوبي مي دانستند و معلوم مي شود كه زبان ( پارس و ماد ) خيلي بهم نزديك بوده است و در ايران مركزي بخصوص مناطقي كه آئين زردشتي داشتند رواج داشته است .
زبان شناس اروپائي U.W.K.MULLER كه ايراني بودن اين زبان را ثابت نموده در كتاب تاريخ باستان مي نويسد ريشه اصلي زبانهاي متوسط مردمان ايران را دو زبان اصلي تشکیل می دهد .(( يكي زبان پهلوي ساساني كه در جنوب غربي ايران (پارس ) متداول و زبان رسمي ساسانيان بشمار مي رفته است .
ديگري زباني كه در آغاز ، دانشمندان آنرا لغت كلداني پهلوي مي ناميدند و چندان اسم مناسبي نبود و اين لغت را پهلوي اشكاني كه زبان رسمي در بار پارت بوده ، بايد ناميد . زبان اشكانيان متعلق به لغت ايران مركزي است كه فعلاً لهجه هاي ايالات ساحل بحر خزر ، سمناني ها و لهجه هاي نواحي اطراف كاشان ( جوشقان ) و اطراف اصفهان و لهجه گوراني و غيره از آن حكايت مي كند .
ادامه دارد.....
نازی ها بعد از سقوط هیتلر چه برنامه ای داشتند؟
چالشِ نائومان
مترجم: حمید رضا نیک بخش
مقدمه مترجم: خودکشی آدولف هیتلر، تسلیم رسمی ارتش آلمان و بازداشت دریاسالار دونیتس توسط فاتحان جنگ، آخرین مراحل نابودی رایش سوم بودند. آلمان تحت سیطره نیروهای اشغالگر درآمد. شرق آلمان زیر سلطه شوروی و غرب آلمان زیر سلطه دموکراسی های غربی درآمد. متفقین غربی مناطق خود را یکی کرده و در آنجا «جمهوری فدرال آلمان» (آلمان غربی) با مرکزیت بن تأسیس گردید. در این میان نازی های وفادار به هیتلر چه می کردند؟ آنها رویای رایش چهارم را در سر می پروراندند. از نازی های پس از جنگ و تلاش هایی که برای تجدید حیات رایش داشتند، چهره های آشنایی می توان نام برد، اما در میان آنها، ماجرای ورنر نائومان، یکی از مهیج ترین ماجراهاست. او یک ناسیونال سوسیالیست قدیمی و دو آتشه بود که وفاداری اش مورد تأیید آدولف هیتلر قرار گرفته و پیشوای رایش سوم در وصیت نامه سیاسی خود، او را به وزارت تبلیغات رایش منصوب نموده بود. حالا چند سال پس از سقوط هیتلر، ورنر نائومان که هنوز مثل قبل به او وفادار بود، قصد داشت رایش آلمان را احیا نماید. برنامه او چنین بود: نفوذ مخفیانه در نظام دموکراتیک آلمان و کسب قدرت سیاسی از آن طریق. مقاله پیش رو، مقاله ای خواندنی و مهیج از مجله ناسیونال سوسیالیستی «ان اس نیوز بولتین» و روایتی است از تلاش های نائومان برای تحقق رویای رایش چهارم.
***
ورنِر نائومان در سال 1928 در نوزده سالگی به حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان [=حزب نازی] ملحق شد. او خیلی سریع دستیار معتمد با استعداد ترین مبلغ حزب یعنی دکتر یوزف گوبلز شد. گوبلز در ابتدا او را با مأموریت های ژورنالیستی گوناگون به خارج فرستاد که در آن سفر ها با وظیفه شناسی و مهارت بالا کارش را انجام داد. سپس در سال 1937 به ریاست دفتر شخصی وزیر تبلیغات منصوب گردید، و حتی هفت سال بعد معاون وزیر تبلیغات شد. در این مقام او به عنوان دست راست گوبلز و ارزشمند ترین مشاور و جانشین شخصی وی عمل کرد. نائومان خوش قیافه، باجذبه و با استعداد، مورد احترام و نظر خوش دیگر رهبران حکومت ناسیونال سوسیالیست قرار گرفت. در طول جنگ او در وافن اس اس در جبهه های فرانسه، یونان و روسیه خدمت کرد. بخاطر دلاوری و رشادت در نبرد، به درجه سرگردی اس اس نائل شد.
از آنجایی که جانشین گوبلز بود، این امتیاز عالی برایش مهیا شد که مستقیماً با پیشوا تماس داشته باشد. هیتلر به نائومان علاقه مند شد و او را یکی از بهترین نمایندگان رژیم ناسیونال سوسیالیست به حساب آورد. نائومان نیز به نوبه خود فدایی پیشوا بود و تا پایان تلخناک در کنارش در بونکر برلین ماند.
پیشوا در وصیت نامه سیاسی اش در آوریل 1945، نائومان را جانشین گوبلز در حکومت جدید ناسیونال سوسیالیست نامید که توسط دریاسالار بزرگ دونیتس ریاست می شد. نائومان تا آخرین لحظه در بونکر ماند. او آخرین فردی بود که با گوبلز و همسر وی پیش از خودکشی شان در 1 می 1945 صحبت کرد. حدود یک ساعت بعد، نائومان همراه با جانشین هیتلر [در حزب] یعنی مارتین بورمان و آرتور آکسمان رهبر جوانان بونکر را ترک کردند.
نائومان توسط روس ها اسیر شد و به یک اردوگاه اسیران جنگی در قلمرو اشغالی شوروی فرستاده شد. روس هایی که او را زندانی کرده بودند نمی دانستند او جانشین گوبلز است. بنابراین با او مانند یک «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب رفتار نشد و حتی مورد بازجویی قرار نگرفت. او در بهار 1946 موفق شد از آلمان شرقی فرار کند و از دست بولشویک های خونریز رها شود. برای مدتی کوتاهی در توبینگن زندگی کرد و به کار کشاورزی پرداخت. سپس به فرانکفورت رفته و در آنجا کارش خشت مالی بود.
در سال 1950، نائومان به دوسلدورف رفت و در آنجا در یک شرکت صادرات و واردات که متعلق به یک رفیق حزبی قدیمی بود، به کار مشغول شد. او مثل همیشه مفید و موثر به وظایف روزانه خود می پرداخت، اما امید احیای دوره ناسیونال سوسیالیستی را هرگز رها نکرد. در آن ایام تصاویر باشکوه هیتلر، گوبلز و سال های خوش و خرم رایش سوم در خاطرش تداعی می شدند. او همیشه یک ناسیونال سوسیالیست دو آتشه و پیرو جانسپار پیشوا بود و او را چنان پیامبری می دانست. او مانند بسیاری دیگر، مصمم بود به رفقای کشته شده اش وفادار بماند و هرگز به خاطرات متعالی آنان خیانت نورزد. او با ناباوری وحشتناکی دید که میهنش توسط گله های بولشویک یونیفورم پوش، دورگه ها، هندی ها، یهودیان، سیاهان و دیگر پلیدی ها اشغال شده است. او عهد کرد هر کاری در توانش است انجام دهد تا کشورش را از نیروهای تاریک یهودیت بین المللی آزاد کند.
در طول سال هایی که به عنوان منشی گوبلز کار می کرد، نائومان سراسر رایش را سفر کرده بود. او تقریباً هر شخصیت عالی رتبه (و پایین رتبه) در حکومت ناسیونال سوسیالیستی را می شناخت. بیشتر آنان او را مردی درستکار دانسته و برایش اعتماد و احترام قائل بودند. حالا تنی چند از این مبارزان قدیمی او را پیشوای جدید خود می دانستند. یک گروه کوچک از این افراد سرسخت مخفیانه در یک گردهمایی مخفی در دوسلدوف با نائومان دیدار کرده و به او اصرار می کردند که رهبر نسل دوم ناسیونال سوسیالیست ها شود. نائومان زیاد درنگ نکرد. موافقت کرد مسئولیت های رهبری را برعهده بگیرد.
نائومان طی فعالیت سیاسی مخفی پر هیجان در دو سال در تمام آلمان به سفر پرداخت. او با ده ها رفیق حزبی قدیمی و اعضای سابق اس اس دیدار کرد. به ایتالیا، فرانسه و بلژیک رفت تا با دیگر گروه های فاشیستی و ناسیونال سوسیالیستی مخفی به برقراری روابط بپردازد. سر اوزوالد موزلی [رهبر مشهور فاشیست های انگلیس] او رابه خانه اش در پاریس دعوت کرد تا با رهبران ناسیونال سوسیالیست مهم از چندین کشور دیدار کند. خارجی ها پس از اینکه سخنان وی را شنیدند، تمامشان متقاعد شدند که اگر قرار باشد یک رنسانس ناسیونال سوسیالیستی در آلمان رخ دهد، ورنر نائومان مردی است که آن را رهبری می کند.
نازی های مهم آلمانی همچون فرمانده تانک هاینتس گودریان و وزیر اقتصاد سابق یالمار شاخت پشت او گردآمدند. رهبر سابق جوانان هیتلری آرتور آکسمان و مبلغ ارشد هانز فریچه هم از نائومان حمایت کردند. هر روز محفل یاران و حامیان وی گسترده تر می شد. تا پایان سال 1950 این محفل تبدیل به یک شبکه وسیع از انقلابیون ناسیونال سوسیالیست شده بود که تمام آلمان را در بر می گرفت.
برنامه کلی نائومان این بود که یک کادر از نازی های دو آتشه و سرسپرده به وجود بیاورد که به احزاب سیاسی «دموکراتیک» موجود نفوذ کنند، راهشان را به موقعیت های قدرت و نفوذ هموار نمایند تا آنقدر قوی شوند که کنترل امور را بدست بگیرند و چهره خودشان را آشکار کنند. نخستین هدف نائومان برای نازی سازی، حزب دموکراتیک آزاد بود. دو عضو برجسته این حزب، ارنست آخِنباخ و ولفگانگ دیوِرگه، از نازی های دو آتشه و حامیان مخفی نائومان بودند. آنها به او اطلاعات سطح بالا درباره حزب دموکراتیک آزاد می رساندند و راه را برای رفقای ناسیونال سوسیالیست خویش هموار می کردند که به مقام های مهم و دارای اقتدار برسند.
برنامه دیگری که نائومان و دوستانش به اجرا گذاشتند این بود که نازی ها به برخی سازمان های مدنی، باشگاه های کهنه سربازان و گروه های ذینفع مخصوص نفوذ کنند. نائومان معتقد بود که اگر نازی ها می خواستند قدرت از دست رفته خویش را بازیابند و میهن را آزاد سازند، باید این کار را با مکر و حیله و به صورت مخفیانه انجام می دادند. برای این هدف، او همیشه به حامیانش اصرار می کرد که کنترل خودشان را حفظ کنند و پیش از انجام هر حرکت واضحی صبر کنند تا بذر ها کاشته شوند، کشت شوند و آماده برداشت گردند. نائومان ذاتاً مردی صبور و محتاط بود، و نوع عالی مردی بود که یک جنبش انقلابی مخفی را هدایت می کند. او به یکی از پیروان بی ملاحظه خود که دهانش را بسته نگه نمی داشت گفت: «خطرناک خواهد بود که به جهان بگوییم برخلاف فرض آنها که ما را مرده می دانند، ما واقعاً دوباره آمده ایم. اما مرتبه بعد بگذارید ماهرانه تر عمل کنیم، و در آن هنگام بسیار خشنود خواهم شد که به شما کمک کنم.»
تا پایان سال 1951، نائومان یک محفل مشهور از دوستان و رفقا سازماندهی کرد که به «محفل گائولایتر» شهرت یافت [توضیح مترجم: در زمان هیتلر، به رهبران درجه یک ناحیه ای حزب نازی گائولایتر می گفتند]. هر چهارشنبه غروب در هر ماه این گروه جلسات مخفی در یکی از هتل های دوسلدورف برقرار می کردند. اعضا شامل گائولایتر های سابق کارل فلوریان، هوزِف گروهه، پائول واگنر، و کارل کائوفمان می شدند، همچنین سرگرد اس اس پائول تسیمِرمان، وزیر فرهنگ سابق دکتر گوستاو شیل، و چند شخصیت مهم دیگر رایش سوم. یکی از آنها به نام هایدریش هازِل مایر، یک مبارز قدیمی بود که در کودتای مونیخ هیتلر در سال 1923 شرکت کرده بود.
در این جلسات مخفیِ «نخبگان نئو نازی»، نائومان برنامه هایش برای آینده را مطرح نمود. او به آنها گفت که کوشش زودهنگام برای تصرف قدرت عمل خودکشی خواهد بود، او مخالف سرسخت خشونت به هر نوعی بود و معتقد بود که استفاده از خشونت باعث شکست می شود. او معتقد بود که زمان برای ایجاد یک حزب سیاسی نوین که وقف اصول ناسیونال سوسیالیستی شده باشد نرسیده است. «بدون ایجاد یک حزب جدید هم به قدر کافی کار وجود دارد. ما نمی توانیم همزمان خاک را آماده کنیم، به کشت و کار بپردازیم و مشغول درو شویم. بگذارید اول به خاک برسیم.»
نائومان و همکارانش به دیدار، گفتگو و سازماندهی برای سال آینده ادامه دادند. آنها در چندین شهر آلمان سلول های مخفی متشکل از ناسیونال سوسیالیست های هم اندیش تشکیل دادند و با دیگر گروه های انقلابی مخفی در سراسر میهن اتحاد برقرار کردند. یکی از این انجمن های مخفی سپاه آزاد آلمان نامیده می شد. این گروه ناسیونال سوسیالیستی در 17 اگوست 1951 در هامبورگ تشکیل شد و متشکل از اعضای سابق اس اس، مسئولان حزب نازی و کهنه سربازان بود. شخصیت مسلط این گروه سرهنگ هانز اولریش رودل بود. اعضا سوگند خورده بودند طبق برنامه 25 ماده ای حزب نازی زندگی کنند و ضمناً دریاسالار بزرگ دونیتس را رئیس قانونی دولت آلمان می دانستند. نهایتاً حدود 2.000 نفر عضو این ارتش مخفی شدند.
تشکیل محفل گائولایتر توسط نائومان و همکاری او با گروه های شبه نظامی مثل سپاه آزاد، توجه مأموران جاسوسی بریتانیا را به او جلب کرد. این کِرم هایی که از یهودیان پول می گرفتند، نائومان و دوستانش را در همه جا تحت تعقیب قرار می دادند، به گفتگوهای تلفنی آنها گوش می دادند، و نامه هایشان را در میان راه می گرفتند. در 13 ژانویه 1953، نائومان، شیل، هازِل مایر، تسیمرمان، و چند رهبر ناسیونال سوسیالیست دیگر، توسط کمیسیونر عالی بریتانیا ایوُن کیرک پاتریک بازداشت شدند. یک ماه بعد سپاه آزاد آلمان توسط نیروهای اشغالگر در هم شکسته شد و کیرک پاتریک به جهانیان اعلام کرد که یک توطئه نئو نازی برای واژگون نمودن حکومت بن را در هم شکسته است.
صد ها سند و کاغذ از خانه نائومان ضبط گردید، اما هیچ چیز پیدا نشد که ثابت کند طبق گفته کیرک پاتریک نائومان رهبر مخفی یک توطئه وسیع بوده است. نائومان طی هفت ماه در یک سلول زندانی شد در حالی که بریتانیایی ها و دست نشاندگان آلمانی آنها در بن می کوشیدند یک شکایت قضایی علیه او فراهم آورند. نهایتاً در 28 ژوئیه 1953، نائومان از زندان آزاد شد. خائنان بن قادر نبودند چیزی ثابت کنند.
نائومان دوباره یک مرد آزاد بود، اما محفل گائولایتر در هم شکسته بود. بسیاری از حامیان مخفی و پشتیبانان مالی وی پس از اینکه به این نتیجه رسیدند که تماس با ناوئمان خیلی خطرناک است، به تدریج ارتباط خودشان را با او قطع کردند. با اخراج آخِنباخ و دیگر نازی های مخفی از حزب دموکراتیک آزاد، نازی سازی آن حزب ناگهان متوقف شد. نائومان از بداقبالی های پی در پی مأیوس گردید، اما مصمم بود به مبارزه ادامه دهد.
او تصمیم گرفت از مزیت تبلیغاتی که پیرامون بازداشت و حبس او شده بود استفاده ببرد و آشکارا برای انتخابات سیاسی رقابت کند. آدولف فن تادن رئیس جوان حزب رایش آلمان که حزبی شدیداً ناسیونالیستی بود، موافقت کرد که نائومان و هانز رودل را در رأس آگهی حزبی خود قرار دهد. دو رهبر ناسیونال سوسیالیست با انرژی و اشتیاق زیادی در طول ماه اگوست مبارزه انتخاباتی به راه انداختند. هزاران میهن پرست آلمانی از جنگ مقدس قهرمانانه آنها علیه ظلم و استبداد یهود تکان خوردند. رژیم خائن بن چنان از محبوبیت فزاینده نائومان دچار وحشت شد که تصمیم گرفت به مبارزه انتخاباتی او پایان دهد. نائومان از تمام حقوق شهروندی محروم گردید و نامش از برگه رأی خارج شد. چند روز بعد چند شخصیت شیطان صفت از نائومان دیدن کردند و به او گفتند یا تمام فعالیت سیاسی اش را متوقف کند یا آماده مرگ شود!
وِرنر نائومان در سپتامبر 1954 از صحنه سیاست کنار کشید و وقت و انرژی و استعدادش را به تجارت شخصی اختصاص داد. کوشش قهرمانانه او برای تأسیس رایش چهارم شکست خورد. اما بذر های انقلاب ناسیونال سوسیالیستی که او کاشته بود، در سال های آینده ثمر می دادند. میراث وِرنر نائومان را می توان امروز در سراسر آلمان احساس کرد. مأموریت مقدس آنها مثل مأموریت نائومان است – اعاده یک حکومت ناسیونال سوسیالیست در آلمان و آزادی اروپا و جهان از نیروهای پلید و بدذات یهودیت بین المللی!
ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت دوم
محقق و نویسنده : محمدتقی معینیان
زبان اشكانيان متعلق به لغت ايران مركزي است كه فعلاً لهجه هاي ايالات ساحل بحر خزر ، سمناني ها و لهجه هاي نواحي اطراف كاشان ( جوشقان ) و اطراف اصفهان و لهجه گوراني و غيره از آن حكايت مي كند . لاكن آنچه امروز از اين زبان در نواحي غربي رشته كوه كركس باقي مانده است . زباني است ادغام شده از زبان( اشكاني و ساساني) كه معلوم مي كند كه تاثير زبان نشانه نفوذ تمدن اشكاني در تمدن ساساني است ، لغات بسياري ، كه مربوط به مفاهيم ديني ، سياسي و اجتماعي است يا اسم اسلحه و وسائل ارتباطات و اصطلاحات پزشكي و عبارات عادي حتي بعضي افعال متداول ، كه در زبان ساسانيان و فارسي كنوني هم رواج دارد ، صورت اشكاني خود را حفظ كرده اند . در اصل زبان اهالي اين نواحي استنساخي است ، كه بعد از انقراض ساسانيان كرده اند و اغلاط و اشتباهات بسياري در آن راه يافته است . به نحوي كه بسياري از حروف الفباي پهلوي را در اين زبان ، به اقسام چند مي توان خواند)). در كتاب يكسال در ميان ايرانيان نوشته ادوارد براون انگليسي در مورد زبان مردم اين منطقه آمده است .
« زردشتيهاي يزد و كرمان به زباني صحبت مي كنند كه خود آنها آنرا زبان دري مي خوانند و عقيده دارند كه اين زبان بازمانده زبان مادهاست . اين زبان با لهجه هاي محلي ( قهرود ، كاشان ، سيوندي و لري) قرابت نزديك دارد . خود ايرانيان مجموع اين زبانها را بنام ( فرس قديم ) مي خوانند . براي اينكه از زمان قديم بجاي مانده است » .
دکتر محمد قائمی «گویش میمه ای و بخشهایی از استانهای اصفهان و یزد و سمنان را از یادگار های زبان پهلوی (پارتی) می داند و می نویسد زبان پهلوی زبان رسمی دربار پارت یعنی پادشاهان اشکانی است كه در پارت و شمال باختری و مرکز ایران به این زبان سخن می گویند.»امروزه اين زبان با تغييراتي در لهجه و ورود لغات غريبه فارسي ، عربي و بعضاً فرنگي آميخته شده و بيشتر در مناطق مسكوني اطراف رشته كوه كركس و ارتفاعات مركزي ايران از محدوده شهر قم تا يزد در شهرها و بخشهائي چون نواحي جرقويه ، كوهپايه ، رودشتین وشهرها و روستاهاي شهرستان هاي نائين ، اردستان ، بخشهائي از شهرستان كاشان (جوشقان ، برزك ، ويدوج ، ويدوجا و روستاهای غربي رشته كوه كركس ) ، جوشقان قالي ، كامو ، تعدادی ازروستا هاي شهرستانهاي دليجان ، خوانسار ، برخوار ، ميمه و تعدادي از روستاهاي شهرستان نطنز ، بخشي از شهرستان خميني شهر و زرتشتيان يزد و كرمان بدان سخن مي گويند و از آن بنامهاي گويش « مياني ايران ، پهلوي ،دري ، ساساني ،مادي » نام مي برند اگر چه آهنگ و روش گفتاري اين گويشها در هر بخش، شهرستان وحتی روستاهاي همجوار با يكديگر ناهماهنگي هائي دارد ولي ريشه تمامي آنها يكي است و همگي آنها در شمار گويشهائي است كه برخي آنرا پهلويات و برخي ديگر آنرا گويشهاي (ساساني –مادي) گويند. به نوشته استاد جلال الدين همائي «پايگاه نام آوري زبان پهلوي كه در زمان ساسانيان روائي داشته است عراق عجم ( شهر اراك وبخشهایی از استان اصفهان و نواحی حاشیه کویر مرکزی) بوده » كه زبان آنها به نام زبان (ولایتی) نامیده می شد که سرمنشأء آن ( زبان اوستایی و زرتشتی است که اولین بار اقوام ماد آن را اختراع و با آن تکلم) می کردند.»
در کتاب تمدن ساسانی « به گفته حمزه اصفهانی» آمده ایرانیان را پنج زبان بوده است: (پهلوی ، دری ، خوزی و سریانی)»
دکتر سیروس شفقی استاد جغرافیای دانشگاه اصفهان درباره زبان مردم منطقه میمه و نواحی اطراف رشته کوه کرکس چنین نگاشته اند: « این زبان بازمانده اصل و یا دگرگون و ساییده شده گویشهای باستانی مانند (اوستایی پارسی باستان و سکایی زبان پارسی میانه مانند پهلوی ، پارسیک و سغدی) می باشد»
در برخي از ديوانهاي سرايندگان گذشته ، مانند ( باباطاهر ، مهان كشفي ، فايز دشتستاني ، درويش عباس گزي ، يحيي ذكا، ، بند اررازي ، روزبهان شيرازي ، عبدالعلي كارنگ ) به اين زبان اشعاری سروده شده است ، از تازه ترين كارها در اين زمينه مي توان به كتب گرگويه و واژنامه زبان راجي نوشته حسين صفري دليجاني و واژه نامه یهودیان يزد نوشته دكتر كتايون مزادپور اشاره كرد. بنظرمي رسد
پس از روايي زبان پارسي دري در شهر اصفهان (در زمان سلجوقيان ) مردم منطقه ميمه كه بيشتر آنان همچنان به دين و آئين زرتشتي پاي بند بودند ( به دليل يكدست ماندن مردم اين سامان و دلبستگي آنان به فرهنگ باستاني انگيزه اي گرديد تا زبان پهلوي همچنان روائي پيشين خود را از دست ندهد )و اين روند تا روزگار صفويان كه دين اسلام و تشيع علوي آيين همگاني مردم ايران گرديد، همچنان پايدار باقي بماند . در زمان شاه عباس صفوي بار ديگر اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد و استان اصفهان در پرتو آن رو به آبادانيو در پي آن منطقه ميمه نيز كه شاخه اي از يكي از مهمترين راههاي دسترسي به مركز ايران و حاشيه كوير بخصوص خراسان رضوي از آن مي گذشت از اين رويداد بي بهره نماند و آباداني خود را باز يافت و با (ساخت چندين كاروانسرا و قلعه در شهر ميمه و روستاهاي ونداده ، علي آباد ، رباط ، چغاده و مراوند و احداث راههاي مناسب كاروان رو اثرات مهمي در روائي امور بازرگاني ، كشاورزي و دامداري در اين سرزمين داشت) و اين عوامل انگيزه اي شده تا كوچندگاني نظير آيت الله ملا محمد باقر داراني ، زين العابدين جبل عاملي و شاگردان آنها به منطقه ميمه روي آورده ودر روستاهاي آن ماندگار شوند ، روي آوردن اين بزرگان كه زبان آنان پارسي دري بوده ، انگيزه اي شده تا اين زبان در برخي از روستاي منطقه رواج و زبان میمه ای با زبان پارسی دری در هم آميخته و به زبان پهلوی ساسانی نزدیک شود. زبانی که در آن نشانه هائي از زبانهاي پهلوي اشكاني و سغدي نيز ديدهمي شود.
ادامه دارد
Article 1
جامعهی ملی جغرافیا، ژئوتوریسم را شکلی از توریسم معرفی میکند که از ویژگیهای جغرافیایی منطقه، محیط زیست، زیبائیهای بومی و میراث تاریخی حفاظت می کند و کیفیت زندگی جوامع محلی را بهبود می بخشد.
خوشبختانه در حال حاضر ، منطقه همه روزه شاهد گردشگران و طبیعتگردان است اما طبیعتگردانی که بعضا باعث آسیب به محیط زیست منطقه می شوند انشاءالله با احداث ژئوپارک، مفهوم علمی و پایدار گردشگری (ژئوتوریسم) در برنامههای کاری گنجانده خواهد شدو با گردشگری پایدار، گردشگران ، دوستدار و نگهدارنده میراث تاریخی، طبیعی و فرهنگی منطقه خواهند بودو با رفتار خود سعی در به حداقل رساندن میراث تخریب محیط زیست، به هدر رفتن انرژی، ایجاد زباله، نابودی پوشش گیاهی و حیات وحش جانوری و آلودگیهای زیست محیطی خواهند داشت.
ژئوسایت نمکی منطقه:ژئوسایت نمکی می تواند یکی از زونهای پرجاذبه علمی و گردشگری ژئوپارک تخت سرخ باشد. در این سایت که در بخش جنوبی تخت سرخ قراردارد، به دلیل پدیده دیاپریسم که بخاطر تفاوت چگالی در عناصر موجود در خاک بوجود میآید. مرتب نمک طعام خالص(NaCl) سر از دل خاک بیرون میآورد که در صبح زود چشم هر بینندهای را محسور و مبهوت خودکرده و چیرهدستی نقاش بی همتای آنرا به نمایش میگذارد. همچنین وجود چندچشمه نمک و سفید پوش کردن بستر درهها و زمینهای اطراف این سایت نمکی در صبحگاهان چشم اندازی رویائی به منطقه می دهد. تنفس صبحگاهی در چنین محیطهائی درمان بسیاری از بیماریهای تنفسی و ریوی و همچنین بیماریهای عصبی است.
در بسیاری از نقاط جهان، خصوصا در کشورهای پیشرفتهای همچون آلمان و فرانسه، محققان و پزشکان با پی بردن با تاثیر بسیار مثبت فضاهای نمکی برای بهبود بیماران تنفسی و عصبی، با صرف هزینههای زیادی، اقدام به ساخت محیط های مصنوعی نمکی برای هالوتراپی بیماران می کنند و درآمدهای بسیار زیادی را از این شاخه گردشگری، که به گردشگری سلامت مشهور است کسب می کنند. این درحالی است که در سایت نمکی تخت سرخ میمه، با دارابودن این محیط اعجابانگیز به صورت خداداد و بدون نیاز به صرف هزینه های گزاف، آمادهی بهرهبرداری و استفاده میباشد، با توجه به اینکه امروزه اهمیت محیطهای نمکی برکسی پوشیده نیست، باید با احداث ژئوپارک تخت سرخ، تلاش کرد با معرفی ژئوسایت زیبای نمکی آن به مردم عزیز کشورمان و دیگر جهانیان، مایهی پیشرفت و توسعه این مقصد مهم گردشگری شد تا این منطقه در آینده بتواند یکی از مظاهر درآمد و پیشبرد اقتصادی در راستای بهبود سطح کیفی زندگی روستاها و شهرهای همجوار این ژئوسایت بشود تا روزبه روز شاهد ترقی جامعه محلی منطقه باشیم.
بدون شک گردشگری که از ژئوسایت نمکی بازدید میکند با یک تیر دونشان را خواهد زد. هم قدم در محیطی زیبا و بهیادماندنی می گذارد که همانندش به راحتی قابل یافتن در کشور نیست و هم بسیاری از بیماریها را از خود دور مینماید. و با لبخند رضایت به حضور خود در ژئوپارک تخت سرخ منطقه را ترک می نماید.
ادامه دارد...
پیشنهاد احداث ژئو پارک تخت سرخ (قسمت پنجم-پایانی)
محقق و نویسنده: محمدتقی معینیان
بسیاری از ما ازتماشای منطقه تخت سرخ و قله های زیبای اطراف آن و دره های شکل گرفته از فرسایش زمین و چشم انداز های زیبای طبیعی منطقه لذت می بریم و این در حالی است که از پدیده های زمین گردشگری آگاهی و شناخت کافی نداریم و شاید ندانیم همه این پدیده ها بخشی از میراث زمین شناختی ما محسوب می شوند .
این جایگاه های گردشگری بویژه برای منطقه ما که هیچ منبع درآمد کشاورزی ، صنعتی ، بازرگانی و خدماتی ندارد به خاطر میراث زمین شناختی منحصر بفرد( تخت سرخ )قابلیت آنرا دارد که به یکی از قطبهای گردشگری زمین شناختی کشور و استان تبدیل شود .
با تاسیس ژئوپارک تخت سرخ و تجهیز آن به امکانات حمل و نقل و امکانات خدماتی و رفاهی برای منطقه ، این منطقه بخاطر ویژگی های بی همتای زمین شناختی و زمین ریخت شناسی خود می تواند به یکی از مقصد های اصلی زمین گردشگری کشورومراکز علمی وتحقیقاتی ودانشگاهی کشور، استان وشهرستان تبدیل شود .
Article 0
تاملی بر اقدامات اقتصادی آلمان در زمان هیتلر
آنچه ما بنام مرگ میخوانیم ، یک زندگی است که هنوزنتوانسته ایم چگونگی آنرا بفهمیم
ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
ششم بهمن ماه سال 1383 یادآور کوچ همیشگی مرحوم حاج حسینعلی رهبان است . 11سال از ان روز شوم گذشت ......
رفــــــت!
پر کشیــــــــد!
روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ!
دنــــــیا برایــــــش قفــس بود....
قفســــــــــی تنـــــگ..!!
ســـــردش استــــ !!!
امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!!
پــــــــرواز کرد!!
خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ....
اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟؟؟
یادش گرامی
براي شادي روحش الفاتحه
ضرورت شرکت فعال در انتخابات و انتخاب نماینده اعتدال گرا - محمد تقی معینیان
در حالی انتخابات مجلس شورای اسلامی از راه می رسد که کشور و به تبع آن شهرستان شاهین شهر و میمه از جهات مختلف در وضعیت چندان مطلوبی قرار ندارند.اگر چه برجام با تدبیر دولت آقای روحانی و وزیر خارجه خردمندش به فرجام رسیده است، اما کشور هنوز با مشکلات عدیده ای درگیر است. تندرویها و اقدامات دولتهای نهم و دهم شرایطی را برای کشور فراهم نموده اند که محو آثار آنها سالیان سال بطول خواهد کشید متاسفانه در حال حاضر کشور از لحاظ اقتصادی در رکودی کم سابقه بسر می برد. خزانه تهی گشته، بازار کسب و کار بی رونق شده، بنگاه ها و شرکت ها در آستانه ورشکستگی قرار دارند. سرمایه های اجتماعی داخلی و اعتبارات خارجی کشور که طی هشت سال دولت پیشین به شدت آسیب دیده، هنوز کاملاً بازسازی نشده و در شرایط بحرانی قرار دارند.
طبقه ضعیف و متوسط جامعه که در انتخابات سال 92 بارقه های امید درونش روشن گشته، هنوز در انتظار به سر می برد و اعتمادش برای حضور در صحنه های اجتماعی و کار و فعالیت جلب نگشته است.
از همه مهمتر وضعیت رقت بار محیط زیست کشور است. منابع آبی به کمتری مقدار خود رسیده است. اکثر دریاچه ها، تالاب ها، رودخانه ها و قنوات و چاههای عمیق خشک گشته یا در شرف خشک شدن و مرگ قرار گرفته اند.
میزان آلودگی آب و هوا در شهرهای بزرگ به وضعیت قرمز و هشدار دهنده رسیده است، به همه اینها اضافه کنید افزایش میزان خودکشی، طلاق، اعتیاد و روی آوردن جوانان به مواد روان گردان و خروج نخبگان و سرمایه ها از کشور و سیستم آموزشی ناکارآمد که بجای نشاط و سرزندگی و ارتقا مهارتهای زندگی سیاسی و اجتماعی، همچنان سنتی و شعار محور و متکی بر حفظیات به کار خود ادامه می دهد.
در این فضا رد صلاحیت بسیاری از فعالین اجتماعی و سیاسی (افراد خوش نام و محبوب) در سطح کشور، بر میزان دلسردی ها، ناامیدی و یأس فزاینده اجتماعی افزوده است و انگیزه مشارکت طرفداران آنها را برای حضور در انتخابات پایین آورده است. اگر همه دشواری ها و معضلات را به کناری بنهیم افزایش ناامیدی و یأس و افسردگی کافی است همچون موریانه یک جامعه را از درون بی صدا و خاموش تهی و بسیار آسیب پذیر گرداند.
هر جامعه و ملت پویا به امید زنده است با امید و بازسازی اعتماد عمومی می توان از سرزمین سوخته، مملکتی آباد، پیشرفته و سربلند ساخت. حال در چنین شرایطی وظیفه نخبگان و تحصیل کردگان جامعه چیست؟بایداذعان کردکه تحولات سیاسی و بحران های ناشی از تندروی ها درگذشته، درسهای آموزنده زیادی به نخبگان جامعه داده است. امروز جوانان تحصیل کرده و نخبگان درک می کنند که اگر مشارکت آنها در انتخابات ضعیف باشد و از کاندیدای معتدل و تحول خواه حمایت نشود. خطر تسخیر مجلس توسط ضعیف های تندرو وجود دارد. ما همه مسئول هستیم، نخبگان جامعه موظف هستند برای داشتن ایرانی آبادتر، وزن کاندیدای معتدل و خردگرا را در هر کجا که هستند بالا ببرند و مورد حمایت قرار دهند. تا این عزیزان به مجلس راه یابند تا سنگی را از پیش پای چرخ توسعه کشور بردارند و اجازه ندهند نیروهای تندرو، منفعت طلب و خودسر با راه یابی به مجلس باعث سنگ اندازی در پیش پای توسعه کشور گردند.
باید توجه داشت در هیچ کجای دنیا با بی صبری، بی تابی و رفتارهای احساسی، عاطفی، تنش و درگیری و خشونت ورزی، پیشرفت، آبادانی و توسعه حاصل نیامده است. مجلس در شرایط فعلی کشور نیاز به انسانهای باحوصله، متفکر، خردورز، قانونگرا، و پایبند به قاعده بازی و آزاد اندیشی دارد. باید در مجلس افرادی حضور یابند که به دور از قشری نگری، هیاهو، سیاست زدگی با عقلانیت، تفکر و بهره گرفتن از خرد جمعی و تعامل با دولتمردان گره های معضلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی جامعه ایرانی را با حوصله یکی یکی بگشایند. خوشبختانه در شهرستان شاهین شهر و میمه، از میان تأیید صلاحیت شدگان نیروی معتدل، صاحب تخصص و دارای علم نظیر سید بزرگوار حجت الاسلام حسینی وجود دارد. فردی که شیوه زندگی و روش و منش فکری اش با دولت اعتدال گرا و تدبیر و امید فاصله چندانی ندارد. جوانان تحصیل کرده و نخبگان جامعه باید با روشن گری افراد جامعه، آنها را با شرایط فعلی کشور و اهمیت حضور حداکثری آنها در انتخا بات و انتخاب نماینده اعتدال گر و تحول خواه شهرستان آگاه و تشویق نمایند.
در حال حاضر مهمترین موضوع کشور، انتخابات مجلس شورای اسلامی است. چرا که یک مجلس معتدل و با تدبیر در کنار یک دولت اعتدال گرا و با تدبیر در یک تعامل سازنده و البته نه تبعیت محض، می تواند با نظارت غیرمغرضانه، فراجناحی و عقلانی با تصویب و اصلاح قوانین در جهت تسهیل روند توسعه کشور، کشور را از بزنگاه های خطرآفرین و دلهره آور که پیش روی آن قرار دارد، عبور دهد. وظیفه جوانان تحصیل کرده و نخبگان جامعه است که در هر کجا که ساکنند (در شهرها، روستاها، محله و محیط های کاری و اداری) بر خود وظیفه بدانند برای مردم روشنگری کنند، باید به مردم توضیح دهند که کشور در چه وضعیتی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی قرار دارد. و چرا باید با همه تنگ نظری هایی که اعمال شده است همه باید با شور و اشتیاق در انتخابات شرکت کنند و با انتخاب نیروهای متعهد، متخصص، معتدل و تحول خواه، مجلسی بسازند که حامی و یار و یاور دولت در شرایط فعلی باشد باید نهاد قانون گذار کشور در کنار قوه مجریه و با تفاهم و همدلی در صدد رفع مشکلات کشور برآیند.
سال نو مبارک
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت میباشد را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکت و معنویت را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت دارم.
صدور مجوز چاپ سه جلد کتاب میمه شناسی
در ادامه تحقیقات و مطالعات میمه شناسی ومیمه پژوهشی ، وزارت ارشاد اسلامی مجوز چاپ سه جلد کتب (واژه نامه زبان میمه ای) ،( ترین های شهر میمه )و (حوادث و وقایع سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی پنج دهه شهر میمه) را صادر کرده است که انشا الله این کتب تا پایان سال 95 چاپ و در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
خلاصه مطالب سه جلد کتب میمه شناسی
1- در کتاب واژه نامه( 17620 لغت و واژه های زبان میمه ای جمع آوری شده است )
2- در کتاب حوادث ووقایع سیاسی ، اجتماعی و....... ، (مجموعه ای از حوادث تاریخ سازواتفاقات سیاسی واجتماعی برجسته وشاخص و رفتارها وکنشهای فرهنگی شهر میمه در پنج دهه گذشته جمع آوری شده)
3- در کتاب ترین ها،( مجموعه ای از شگفت انگیزترین دانستنیهای شهر و بخش میمه به همراه زندگی نامه شهدا و چهره های برجسته و تاریخ ساز منطقه به رشته تحریر درآمده است. .)
انشاالله با چاپ این کتب ، بستری برای پژوهشگران تحصیل کرده و علاقمند به این خطه از میهن عزیزمان ( که سرگردان دسترسی به چنین منابعی هستند) فراهم خواهد شد تا با (انتخاب شیوه ها و تدابیری مناسب با شرایط حال و آینده در مسیر جبران نقایص گذشته و بهینه سازی آنچه در اختیا ر ماست و قر ار است به نسلهای آینده تحویل گردد، برآیند
توضیحات بیشتر در پست بعدی ...
کتاب ترین های میمه -اثر محمدتقی معینیان ( مجموعه ای از شگفت انگیزترین دانستنیهای شهر و بخش میمه)
(مطالب نقل قول جناب آقای محمد تقی معینیان است ))
خلاصه مطالب سه جلد کتب میمه شناسی ، 1- در کتاب واژه نامه( 17620 لغت و واژه های زبان میمه ای جمع آوری شده است ) 2- در کتاب حوادث ووقایع سیاسی ، اجتماعی و....... ، (مجموعه ای از حوادث تاریخ سازواتفاقات سیاسی واجتماعی برجسته وشاخص و رفتارها وکنشهای فرهنگی شهر میمه در پنج دهه گذشته جمع آوری شده) 3- در کتاب ترین ها،( مجموعه ای از شگفت انگیزترین دانستنیهای شهر و بخش میمه به همراه زندگی نامه شهدا و چهره های برجسته و تاریخ ساز منطقه به رشته تحریر درآمده است. .)
توضیحاتی در مورد تصاویرروی جلد :کتاب ترین ها :
حاج قیصر گرانمایه : راد مرد بزرگواری که طی 80 سال عمر پر برکت خود عامل عمران و آبادانی ورشد وپیشرفت بخش و شهر میمه گردید. وی با رهبری و هدایت های داهیا نه و ابتکارات و درایت های هوشمندانه خود فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و عمرانی بسیار گسترده ای در تاریکترین و بحرا نیترین مرحله تاریخی منطقه و شهر میمه انجام داد و با کفایت و درایت خود این روستای فراموش شده در حاشیه کویر را نجات بخشید و در مسیر رشد و توسعه، تمدن و پیشرفت، با کمال خلوص نیت ،رهبری و هدایت نمودند. این انسان متدین، مومن، خیر، متفکر، اندیشمند، با تدبیر و با کیاست ،با نیروی اراده و ایمان خود این منطقه و روستای در مسیر سراشیبی، نابودی و زوال را که می رفت در روستای جوشقان قالی هضم گردد. به اوج استقلال و کمال در استان و منطقه رسانید
+استاد مهدی معینیان : مفسر قرآن و نویسنده توانمند شهرمان:
آقای حاج مهدی معینیان ، دانشمندی فاضل ، محققی توانا و نویسنده ای چیره دست از خطه میمه است که در نزد اهل علم و معرفت ، فرهنگ و ادب ، چهره ای شناخته شده است .از این عالم و نویسنده بزرگ تاکنون 21 جلد آثار گرانبها و ارزشمند به چاپ رسیده است از جمله آثار معروف وی که تاکنون 39 بار تجدید چاپ شده ، کتاب گرامر زبان انگلیسی با مقایسه ای با دستور زبان فارس است که تاکنون 600 هزار نسخه آن چاپ و در اختیار دانش آموزان و دانشجویان قرار گرفته است. آقای معینیان به خاطر همت بلند و استعداد زائدالوصفی که دارند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، اقدام به حفظ قرآن کریم نمودند و به عنوان یک مفسر قرآن ، کتبی در خصوص تفسیر بخشهایی از قرآن کریم ، نظیر گامی در شناخت قرآن ، تجوید و تفسیر سوره حمد ، تفسیر قرآن به زبان انگلیسی ، آموزش قرآن به جوانان و اخیرا تفسیر ارزشمند 17 جلدی (حکمت)را تألیف و به چاپ رسانده اند. تفسیری که یکی از تفاسیر نمونه وارزشمندی است که به روشی نو وقابل درک وفهم همه نگاشته شده است
این نویسنده توانا علاوه بر زبان فارسی به دو زبان انگلیسی و عربی تسلط کامل دارند و تاکنون چندین کتاب و اثر ترجمه نیز توسط وی آماده و به چاپ رسیده است از جمله کتب چگونه از جوانان حمایت کنیم ، داستان مرگ سفید ، مکالمات روزمره انگلیسی ، لغات و اصلاحات پیرامون اسلام و انقلاب اسلامی به زبان انگلیسی .
تاکنون 40 مقاله انگلیسی نیز ار آقای معینیان در مجلات التوحید ، ما و خوانندگان به چاپ رسیده است.
استاد معینیان ، علاوه بر تخصص و تبحر در زمینه تألیف و ترجمه کتب انگلیسی و علوم قرآنی ، در زمینه علوم عقلی و نقلی و فرهنگ و ادب فارسی نیز تحقیقات گسترده ای انجام داده و تألیفات ارزشمندی دارند نظیر کتب ، دستور زبان فارسی با تجزبه و ترکیب قدم به قدم ، آموزش نگارش ، تصحیح وحاشیه نگاری بر دیوانهای اشعار پروین اعتصامی ، غزلیات شمس تبریزی و دیوان حافظ
آقای معینیان در حال حاضر در کشور نیوزیلند سکونت دارند
امید است این نویسنده پرتوان و دانشمند ، هرچه زودتر به کشور عزیزمان برگردند و شاهد چاپ و تألیف اثرات جدید از وی باشیم.
+مرحوم دکتر مهدیقلی اعظمی : پزشک حاذق و مردم دوستی که 50 سال مخلصانه و عاشقانه در خدمت بیماران و دردمندان منطقه بود هنوز سالخوردگان روستاهای منطقه ، زحمات این پزشک مردم دوست را که با موتور سیکلت خود هر هفته جهت طبابت و مداوای بیماران به روستاهای منطقه رفت و آمد می کرد از یاد نبرده اند . مرحوم اعظمی نقش بسیارموثری در تا سیس درمانگاههای شهرمیمه وشهر وزوان وبیمارستان حضرت محمد (ص) شهر میمه داشتند به نحوی که می توان این مرحوم رابنیانگذار طب علمی مدرن در منطقه نامید
+مرحوم خادم الحجاج حاج محمدرضا معینیان : نابغه ای که در کنار محرومیت های شدید آموزشی شهر میمه ، بخاطر استعداد سرشار و شگرف خود در سال 56 مفتخر به کسب رتبه دوم کنکور سراسری گردید . این مرحوم طی 25 سال در خدمت نظام مقدس جمهوری اسلامی بود و در عمر کوتاه خود خدمات شایانی در راستای اهداف مقدس نظام جمهوری اسلامی درمسئولیتهای متعدد ی که داشتندانجام دا دند. مرحوم معینیان بنیانگذار هیات حضرت علی اکبر (ع) است و حسینیه چند منظوره این هیات یکی از آثار ماندگار باقی مانده از این مرحوم است .
کتاب واژه شناسی میمه ای و حوادث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میمه - دوکتاب اثر محمدتقی معینیان
پ
- کتاب واژنامه زبان میمه ای
+ استاد امرالله احمد جو : نویسنده و کارگردان زبر دست چندین سریال ماندگار تلویزیونی که در تهیه متون دیالوگهای خود در سطح وسیعی از واژه ها و اصطلاحات زبان میمه استفاده کرده و تاکنون نقش مهمی در ثبت ، ضبط ، ترویج ،گسترش و تبین زبان میمه ای داشته اند .
*استاد سید احمد حسینی نژاد : دبیر ادبیات فارسی ، سید بزرگوار ودوست داشتنی که حدود 30 سال در خدمت فرهنگ و آموزش فرزندان این دیار بود و نقش ماندگار و بنیادی جهت آشنائی صدها دانش پژوه و دانش آموز این دیار به زبان و ادبیات فارسی و زبان محلی و بومی (میمه ای )د اشته اند.
*حاج فرهاد زاهدیان : چهره خدوم شهر مان که بیش از چهاردهه در اکثر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شهر میمه حضور و نقش موثری داشته اند. یکی از خدمات ارزشمند و ماندگار آقای زاهدیان (مبتکر ، طراح و بنیانگذار مزارع انقلاب) در شرق شهر میمه است
آقای زاهدیان با توجه به تسلط کامل به زبان میمه ای ، یکی از راهنمایان و مشاوران حقیر بودند که نقش مهمی در جمع آوری و تدوین واژگان زبان میمه ای به عهده داشته اند .
*مرحوم حاج محمد باقر معینیان
مرحوم حاج محمد باقر معینیان یاور دردمندان و خدمتگزار بی توقع شهرمان ، فردی که حداقل 50 سال از عمر خود را صرف خدمت به مصدومین و عمران و آبادانی قنوات میمه نمود. مرحوم پدرم ، دارای استعداد و هوش سرشاری بود که به علت شرایط زمانه و تحصیلات اندک (ششم ابتدایی 85 سال پیش) تبحر و تخصص در مسایل علمی نداشت اما به خاطر مطالعات بسیار زیادی که داشت ، اطلاعات عمومی و تاریخی اش بسیار غنی بود. چهره خدوم و به یاد ماندنی شهرمان ، انسان نوع دوستی که حتی در اواخر عمر با پای شکسته و تنی رنجور ، به یاری مصدومان ومجروحان (دست و پا شکسته ها) می شتافت و دردهای آنان را تسکین و مصدومیت آنان را التیام می بخشید ، وی کمک به مصدومین را به تمام معنا یک تکلیف و انجام وظیفه می دانست ، این ویژگی بارز و برجسته مرحوم معینیان از جمله زیباترین ابعاد روحی او بود که در تمام ایام عمرش تجلی یافته بود. مرحوم پدرم در زمان حیاتشان بعنوان راهنما و مشوق ،نقش بسیار با ارزش و موثری در مطالعات میمه پژوهی حقیر داشتند .
- کتاب مسائل اجتماعی و.....
+ مرحوم اسدالله خان گرانمایه : پدر اخوان گرانمایه ، انسانی مردم دوست و خدوم که نقش مهمی در پیشرفت و ترقی شهر میمه و کمک به مستمندان در حوادث خانما نسوز سالهای قحطی وخشکسا لیهای پی درپی داشتند
* مرحوم حاج ناصر گرانمایه : ( بنیانگذار میمه مدرن )اولین شهردار بومی شهر میمه که طی مدت تصدی 5 ساله سمت شهرداری و دو دهه عضویت در شورای شهر میمه ، خدمات بسیار ارزشمند و ماندگاری در شهر میمه انجام دادند از جمله احداث خیابانهای دکتر شریعتی ، مطهری ، طالقانی ،امام حسین (ع) و انقلاب اسلامی ، احداث اولین کارخانه برق و برق کشی تمام خیابانها و کوچه های شهر ، احداث اولین پمپ بنزین ، احداث اولین پارک (باغ ملی ) ، احداث کانال هدایت آبهای سطحی و فاضلاب حمامهای شهر میمه ،احداث درمانگاه ، حفاری مکینه شهرداری و درخت کاری حاشیه خیابانها ،حفاری 7 حلقه چاه در داخل شهر میمه و نصب تلمبه آب بر روی آنها برای استفاده عموم،پیگیری طرح لوله کشی شهر میمه و احداث منبع آب شهر ، احداث اولین ساختمان شهرداری ، ساخت اولین دبستان شهر (مدرسه جمشید ) ، کاشی کاری گنبد مسجد جامع برای اولین بار ، پیگیری حفاری نوکن دو قنات مزدآباد و رویه که برا اثر سیل سال 1338 تخریب شده بود ، احداث اولین دبیرستان شهر (دبیرستان جمشید )تعمیر و مرمت حمام عمومی و ساخت یک باب حمام بهداشتی ، احداث دو باب آسیاب آبی ، حفاری اولین چاه عمیق در میمه ، احداث اولین غسالخانه بهداشتی شهر ، احداث چندین پل ارتباطی در خیابانهای شریعتی ، شهید مطهری ، اطراف باغ ملی و.....
مرحوم میرزا رضا سعیدیان
مرحوم سعیدیان یکی از نوابغ و چهره های برجسته سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی شهر میمه است که در عهد خود حداقل 30 سال کلیه امور سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی شهر میمه را مدیر یت می کرد و مدت 10 سال ریاست شورای شهر میمه را به عهده داشت و در این مدت نقش بسیار مهمی در ارتقاوپیشرفت مدنیت شهر میمه به عهده گرفتند .یکی از اقدامات مهم وبا ارزش وی پیشنهاد تفکیک شهر میمه ازشهر جوشقان قالی وارتقا شهر میمه به بخش وجدا شدن بخش میمه از شهرستان کاشان والحاق آن به مرکز استان (شهر اصفهان) وپیگیری استقرار ادارات وارگانهای مهم دولتی در شهر میمه است مرحوم سعیدیان حدود حداقل 30 سال سخنران و نطاق کلیه مجالس و محافل سیاسی و اجتماعی شهر میمه بود.
در زمان مدیریت وسیطره طایفه گرانمایه بر امور سیاسی و اجتماعی شهر میمه ، مغز متفکر و تئوریسن کلیه برنامه ها ، مراسم و همایشهای سیاسی و اجتماعی شهر میمه مرحوم سعیدیان بود. مرحوم سعیدیان به خاطر توانمندیهای زیادی که در مدیریت بر امور ، سخنوری و هدایت جریانهای سیاسی و اجتماعی داشت نزد اکثر مسؤولین شهرهای اصفهان و کاشان چهره ای شناخته شده و مورد احترام بود. یکی از اسرار موفقیت مرحوم سعیدیان بصیرت و زیرکی همه جانبه ای بود که در ابعاد مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی خود به همراه داشت. بصیریت در سیاست در مسایل اجتماعی و فرهنگی از او یک چهره مدیر و مدبر و قدرتمند ساخته بود. این مرحوم دارای زیرکی و بصیرت بلندی در تاریخ ، سیاست و مسایل اجتماعی بود. او همیشه از زمانه خود جلوتر بود و جلوتر از خواص و اهل سیاست و فن فکر می کرد و می دید و هشدار می داد و در کمترین زمان به تشخیص می رسید
+ مرحوم آقا حسین نعمت الهی : از تجار اهل اصفهان که طی مدت 15 سال سکونت در شهر میمه و عضویت یک دهه در شورای شهر ، منشاء خدمات قابل توجهی بودند ، این مرحوم بعنوان سرمایه گذاری صدیق و دلسوز آثار ماندگاری در شهر میمه از خود بجای گذاشتنداز جمله احداث کارخانه یخ سازی ، تهیه و نصب اولین ژنراتور تولید برق شهر میمه ، احداث اولین آسیاب برقی ، استقرار دهها کارگاه قالی بافی در روستاها و شهر میمه (که باعث رونق این صنعت در سطح وسیعی گردید، به نحوی که فرش بافی به کلیه منازل وارد و یکی از راههای درآمد اهالی منطقه گردید )، احداث عصارخانه برای روغن کشی از پنبه دانه ، احداث اولین فروشگاه بزرگ تهیه مایحتاج مردم (مواد اولیه قالی بافی ، پارچه ، لباس ، قند و شکر و سایر مایحتاج مردم ، )، طراح و مجری طرح لوله کشی آب شهر میمه و....
Article 2
به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید.
اختلافات میمه و وزوان با یونسکویی شدن حل می شود؟!
بخش میمه علیرغم دارا بودن ظرفیتها و پتانسیلهای متعدد ، تاکنون به طور شایسته در مسیر توسعه قرار نگرفته و از شهرستانهای هم طراز خود و حتی از بعضی از آنها که سابقه شهرستان شدنشان به مراتب کمتر است، عقبماندگیهای محسوسی دارد؛ بهطوریکه از شدت وضوح، نیازی به استدلال هم ندارد. البته مردم بخش میمه همیشه قدردان زحمات وافر مسئولان منطقه بوده اند ولی در یک چارچوب کلی از وضعیت فعلی این شهرستان راضی نیستند . مردم شهیدپرور ولایتمدار این منطقه همواره با توجه به محدودیت جمعیت آن در صحنههای مختلف در دوران دفاع مقدس و پس از آن حضوری فعال داشتهاند لذا سزاوار خدمت هستند.
اما در روزهای اخیراتفاقی افتاد که قابل تامل است . یازده قنات ایران از جمله قنات مٌزد آباد میمه (Mozd Abad) و قنات وزوان با قابلیتهای منحصر به فرد در اجلاس سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد ( یونسکو ) در استانبول ثبت جهانی شد. این خبر درمیان هیاهوی کودتای ترکیه کمتر به گوش همه رسید اما مشخصا برای مردم میمه و وزوان شادی به ارمغان آورد و به طور واضح پیام روشنی داشت .
یکی از مزایای مهم ثبت جهانی یک اثر فرهنگی – تاریخی، دستیابی به صندوق میراث جهانی است و کشورهای عضو می توانند برای شناسایی، حفاظت و معرفی محوطههای میراث جهانی خود ، اعتبار مالی از صندوق بگیرند. همچنین قناتهای در خطر هم بیشازپیش محفاظت خواهند شد و از طرف صندوق کمکهای فوری برای تعمیرات در اختیار کشورهای عضو قرار میگیرد. به زبانی ساده تر ، با ثبت جهانی قنات های میمه و وزوان ، جذب کمکهای خارجی و بینالمللی میسر می شود نهادهای ذیربط برای تیم مدیریت بومی اموزش های لازمه را مهیا خواهند کرد و اقدامات محافظتی و شیوههای نظارتی متناسب برای قناتها هم صورت خواهد گرفت. قرار است این آثار تاریخی به 36 زبان زنده دنیا معرفی شود و زیرساخت ها نیز برای حضور جهانگردان و گردشگران مهیا گردد و افراد بیشتری این دو اثر تاریخی را بشناسند.
سخنی با بزرگان
آنچه که همه مردم بخش میمه برآن متفق القولند اینکه میمه و وزوان دیگر ظرفیت اقدامات کور ، کارشکنانه و تفرقه افکنانه را ندارند و بیشتر نیازمند همدلی و تقویت روحیه مطالبهگری هستند. افراد زیادی هستند که در میمه و در وزوان به این نتیجه رسیده اند که منطقه با آن تاریخ و فرهنگ ریشه دار خود به خاطر همین اختلافات برآمده از تراوشات ذهنی برخی جریان ها ازهردوشهر ، از شهرهای اطراف خود که سابقه چندانی ندارند چقدر ضربه خورده اند. هم اکنون قطار توسعه دربخش میمه نه تنها سرعتی ندارد بلکه ایستگاهی هم برای ایستادن همان قطار دودی ندارد!
به این نکته باید توجه داشته باشیم که بارها فرصتهای طلایی برای پیشرفت بخش میمه پیش آمده که به خاطر همین تشتت آرا و اختلاف نظرها بر باد رفته است و خود نظریه پردازان و مردم با حسرت به همان فرصت فراری! در شهرهای همجوار نگریسته اند. این دیباچه ای بود براین موضوع که زمزمه های از همان اختلافات درخصوص اقدامات آتی مسئولان شهر های میمه و وزوان برای قناتهای یونسکویی به گوش میرسد. اقداماتی که قطعا به ضررهردو شهر خواهد بود و میراث جهانی را درمیمه و وزوان شرمنده خواهد کرد!
علی الحال، پیشنهاد می شود قبل از هراقدامی از سوی مسئولان و دوستداران قنات و گردشگری از هردوشهر ، یک کمیته "همدلی"یا "کمیته وحدت"تشکیل وبزرگان و منتقدان و مسئولان محلی برمبنای اصل "وحدت و اتحاد و دوستی "به برنامه ریزی برای آینده هردوشهر درهمین چارچوب مساله قنات ها بپردازند . این تمرین نخست دمکراسی ، می تواند امتحانی و تجربه ای گرانقدر شود برای حل دیگر مشکلات شهرهایمان.
بررسی جوامع توسعه یافته به ما نشان میدهد که تنها راه توسعه شهرهای کوچک همدلی و همفکری و وحدت مردم و مسئولان آن جامعه است. بیاید از فرصت رخ داده به نحو احسن درمسیر توسعه میمه و وزوان استفاده کنیم. باتشکر.وطن خواه
فکری به حال افاغنه در میمه بکنیم!!
منتشر شده در ماهنامه صبح میمه:
با شروع تهاجم شوروی سابق به افغانستان ، جنگ داخلی گروههای افغان و درنهایت تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان ، مردم ستمدیده این کشور در چند مرحله ناگزیر به خروج از موطن خود شدند که این سیل آوارگان جنگ روانه کشورهای دوست ایران و پاکستان شد ودراین روند ، بخش میمه نیز ازپیامدهای جنگ افغانستان بی نصیب نماند.
هرچند تمرکز اولیه افاغنه مهاجر به علت نیاز کارواشتغال در منطقه صنعتی مورچه خورت بود اما بعدا به ویژه در سالهای اخیر به علت اشباع بازار کار در منطقه صنعتی ، موج اسکان اتباع افغان در بخش میمه برای بهرمندی از نعمت کار در بخش دامداری- کشاورزی- ساختمانی و صنعتی درشهرک صنعتی نگین ، گسترش چشمگیری یافت به گونه ای که هم اکنون باگذر در معابر شهر به راحتی این موضوع مشهود است . اما اینکه چرا آمدند و به چه دلایلی مردم منازل مسکونی خود را به این افراد اجاره دادند، موضوع بحث ما نیست . حتی دراین گفتارقصدنداریم مخالفت با حضور گسترده اتباع افغانی راهم دنبال کنیم . آنچه مورد عایت است اینکه اساسا حضور این افراد تاچه میزان در توسعه اقتصادی – فرهنگی منطقه ما نقش داشته است ؟ برای واکاوی این موضوع باید مساله را در قالب ابعاد اقتصادی – فرهنگی واجتماعی دید.
حوزه اقتصاد
اتباع افغان درابتدای ورود به بخش میمه مشاغل سخت را برگزیدند و کارگران بومی هم از آن مشاغل خارج شدند . افاغنه سپس به مرور زمان متخصص و استاد کار شدند و امروز بعضا مزدی را می طلبند که ازیک ایرانی بیشتر است.
کارگران افغان همچنین وارد کارهای کشاورزی و دامداری نیز شدند و بعدازمدتی ازآشنایی با منطقه به مرور خانواده های آنها نیز ساکن گردیدند. به موازات این تحولات، منازل قدیمی کم کم به اجاره این افراد درآمد و دیگر در هرکوی وبرزن می توان آنها را دید. اما سوال اینجاست که اتباع افغان چه پیامدهای مثبت اقتصادی برای بخش میمه داشته اند؟
برای پاسخگویی به این سوال میتوان به این موضوع اشاره کرد که حقیقتا چرخه کار مشاغل ساختمانی و کشاورزی هم اکنون بردوش همین عزیزان است و جوانان منطقه ما اصلارغبتی به کارندارند.پس به همین میزان اشتغال منطقه در تصرف آنهاست. ازسوی دیگر ارز دریافتی را هم تا حدودی در مغازه ها و مارکتهای محلی هزینه میکنندو الباقی هم یا به افغانستان واریز و یا برای سفر به اروپا برای اقامت دائمشان پس انداز می شود. پس درکل سهم ما ازدست رفتن شغل و رونق نصف ونیمه برای کسبه شهر بوده است .
بُعد فرهنگی
امروز به لطف سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران فرزندان اتباع خارجی میتوانند درمدارس ایرانی ثبت نام شوند و تحصیل کنند. چنین پدیده ای را درکشورهای منطقه اصلا نمی توانید ببینید.
دراین رهگذر خانواده هایی از افغانه هستند که ازفرصت بدست آمده به نحواحسن استفاده می کنند و درمسیر تکامل و فرهنگ سازی قدم برمیدارند و فرزندان آنهاتا مدارج دانشگاهی پیش می روند و برای کشور خود وکشور میزبان مثمرثمر واقع می شوند اما خانواده هایی نیز هستند که به دلایلی این مسیر راطی نمیکنند و همان روش رفتاری و الگو وسبک زندگی راحفظ ودرجهت تطابق فرهنگی هیچ گامی برنمیدارند و بعضا باتوجه به ریشه ها وعلقه های مذهبی خود، فرهنگ میزبان راهم برنمی تابند . این موضوع بسیار قابل تامل است و باید حتمابه آن توجه داشت. درهر صورت چه بخواهیم و یاتمایلی نداشته باشیم، حضور مهاجران تغییراتی در ابزارها، ارزش ها و اعتقادات فرهنگی مردم میزبان دارد.
بعد اجتماعی
همیشه در هرجامعه انسانی افرادی از مهاجر و میزبان هستند که رفتار ناهنجار دارند .
اگر ازاین زاویه به موضوع بحثمان نگاه کنیم مهمترین معضلات این حوزه می توان به گسترش استفاده از مواد مخدر ، پیامدهای بیکاری، حضور گسترده افاغنه بدون مجوز در شهرستان، ازدواج اتباع ایرانی با افغانها و احتمال حضور عناصر خارجی مخل امنیت ملی اشاره کرد.
کلام آخر
در حقوق موضوعه ايران، بحث حقوق اتباع خارجي، بيش از هر چيز تابع «عمل متقابل» است. به عبارتی، دولت ايران همانگونه با يک تبعه خارجي رفتار خواهد کرد که دولت متبوع او با اتباع دولت ايران رفتار کنند. کنوانسيونها و ميثاقهاي بينالمللي برخي حقوق را به عنوان حقوق اوليه و مورد نياز اتباع خارجي، اعم از مهاجران و پناهندگان مورد توجه قرار دادهاند. برخي از اين حقوق عبارتند از : حق رعايت احوال شخصيه، آزادي ورود، اقامت و خروج، تملک اموال منقول و غير منقول، مراجعه به دادگاه و حق اشتغال با مزد. نکته قابل تاکید اینکه هرآنچه را در باب حقوق اتباع خارجي در قوانين جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و مورد تأييد قرار گرفتهاست، تنها زماني برقرار خواهد شد که يا فرد مهاجر از طريق مجاري قانوني و با عنايت به قوانين موضوعه کشور، وارد ايران شده باشد و يا شرايط و وضعيت او تابع تعريف قانوني از پناهندگي و آوارگي باشد. اکنون بخش میمه میزبان هزاران تبعه افغانستان است و خوشبختانه مسالمت آمیز درکنارهم زندگی میکنند و فرهنگ پذیری این افراد ازمردم اتفاق افتاده است .
جدای از ایجاد دوگانگی فرهنگی در مقابل فرهنگ بومی و حضور آنان که به ضرر فرهنگ کار و پویایی اقتصادی بوده است، تاکید می کنم حضور افرادی که به صورت قانونی مهاجرت کردهاند، نه تنها مجاز بلکه پیامدهای مثبتی هم در بازار کار داشته است . به عبارتی در تمام سالهای گذشته مهاجران افغان اگرچه برای مردم بخش میمه علیرغم مزیت هایی که داشته اند، دارای معایب و آسیب هایی نظیر تصاحب شغل و ناهنجاریهای فرهنگی و پزشکی و اجتماعی بوده اند اما بنده در مجموع اعتقاد دارم که آنان در سازندگی و توسعه شهر نقش مثبتی نیز داشته اند و نباید از کنار این مسئله به سادگی گذر کرد. باید به این موضوع واقف بود که در تمام سالهایی که درکشور همسایه جنگ جاری بوده این افراد طعم تلخ پناهندگی و مهاجرت را با تمام وجود احساس کرده اند وتوصیه نگارنده اینست که یک افغانی را همواره به چشم یک فرصت برای بهبود وضعیت توسعه شهر ببینیم و در یک کلام ""حضور این افراد را مدیریت نماییم"".
نباید به مسئله پذیرش افاغنه به عنوان یک تهدید نگاه کنیم و باید با برنامه ریزی سازماندهی شده از وجود نخبگان خارجی واساتید فن به عنوان یک فرصت و ظرفیت ارزشمند استفاده کرد.
نقش افغانها در سازندگی ایران در قبل و بعد از جنگ مثالزدنی است و تعدادی از همین افغانها در جهبه جنگ مقابل نظامیان صدام و اکنون در برابر تروریستهای داعش ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند بنابراین همیشه هم همسایه دیوار به دیوار بودن بد نیست.
والسلام.وطن خواه