Quantcast
Channel: ميمه اي ها
Viewing all 216 articles
Browse latest View live

خومونی

$
0
0

باسلام

باتوجه به اخبار دریافتی از وین ، شانس دستيابي به توافق هسته اي بين ايران و گروه پنج بعلاوه يک،  می شود گفت امروز  از روزهای گذشته بیشتر شده است. مذاکرات در چند روز گذشته به خاطر مسئله تحريم‌هاي تسليحاتي و موشکي ايران به اختلاف‌نظر داخلي ميان اعضاي گروه پنج به علاوه يک منجر شده بود.1+5 باایران بر سر نحوه برداشتن تحريم‌هاي مزبور - چه زمان و چگونه؟- اختلاف‌نظر داشتند. روسيه و چين برخلاف ساير اعضاء خواهان لغو تحريم‌هاي موشکي و تسليحاتي ايران هستند.ازسوی دیگر ، نشست مهم و حساس دیشب بين کري ، ظريف و موگريني براي بررسي مسايل اختلافي باقيمانده بر سر پرونده هسته اي ايران برگزار شد و خبرهای خوبی درزکرده است . یک مقام ارشد ایران دیروز با بیان اینکه انتظار نداشتیم مذاکرات به نتیجه برسد، گفت: این آمریکا بود که به مذاکره علاقه داشت و ایران هم برای اثبات اینکه اهل گفت‌وگو و تدبیر است، با جدیت در این مذاکرات شرکت کرد.

به امید پیروزی و سرافرازی ایران


آیا ماراتن هسته ای پایان می یابد؟

$
0
0
 ماراتن هسته‎ای ساعات پایانی خود را سپری می‎کند و ایران و گروه پنج به علاوه یک تمام دوشنبه شب و بامداد امروز ، سه شنبه ، مذاکرات را برای رسیدن به جمع‎بندی کلی ادامه دادند. محمد جواد ظریف ، وزیر امور خارجه ایران ، جان کری ، وزیر امور خارجه آمریکا و فدریکا موگرینی ، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بامداد سه شنبه نشستی سه جانبه برگزار کردند و سپس معاونان آنان و کارشناسان کار روی متن برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را از سر گرفتند.   رئیس جمهوری اسلامی ایران دوشنبه شب در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت : "توافق هسته‌ای می‌تواند پیروزی دیپلماسی و منطق بُرد - بُرد بر دیدگاه تحمیل ، فشار و زورگویی تمامیت‌طلبان بین‌الملی باشد."

آنچه مسلم است متن توافق باید به پایتختهای ایران و 1+5 برای بررسی در مراکز نظارتی برود.  درصورتی که  نهادهای نظارتی متن راتصویب کنند ، بیانیه  لازم الاجرا و به نوعی توافق خوانده خواهد شد.

در هر صورت  قرار است جلسه مطبوعاتی اعلام رسمی توافق ساعت 12تا13 امروز  به وقت تهران برگزار شود. 

سربلند باشی .. ای ایران

$
0
0
سرانجام بعد از قریب به 12 سال مذاکره ، ایران و قدرت های جهانی (1+5) ، به "توافق بزرگ"رسیدند. 

وزیر فرهنگ رژیم اسرائیل توافق هسته ای با ایران را "توافقی بد برای جهان آزاد و انسانیت"خواند.!!

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (3)

$
0
0

*  مردم دوستی مرحوم گرانمایه

در روزگاران تاریخ سوز، (قحطی و خشکسالی­های پی در پی، سیل­های ویرانگر ، سن خوارگی و شیوء بیماریهای واگیردار و کشنده) همیشه جمعیت قابل توجهی از اهالی وزوان از مرد و زن به عنوان چوپان، نوکر، کارگر، و خدمه تحت حمایت و پوشش مرحوم قیصرخان بودند و از این بلاهای خانما نسوز جان سالم بدر می بردند مرحوم پدرم می­گفتندسالیان سال چند سر گله با صدها رأس دام، 40 حبه آب ، زمین­ها و باغات گستردة مرحوم قیصرخان توسط اهالی وزوان (مرد و زن )اداره می­شد و از محل درآمد آنها حداقل 50 نفر گذران و ارتزاق می شدند. علاوه بر تعدادی از اهالی شهر وزوان، تعداد زیادی از عرب های روستای خسرو آباد، تحت حمایت و پوشش این بزرگ مرد از بلاهای ارضی و سماوی جان سالم به در بردند و حیات خود را مدیون این رادمرد هستند. سعادت حاصل شد چند شب به اتفاق مرحوم پدرم به منزل حاج قیصرخان رفتیم. خاطراتی را از سال های قحطی، گرانی، خشک سالی­های پی در پی، سن خوارگی، بیماری­های واگیردار و فقر و نکبت سایه انداخته بر این منطقه  و خدمات خانواده گرانمایه به مردم برای نجات از این مهلکه ها تعریف می کرد که انسان شدیداً متأثر می­شد و بر سخاوتمندی و بزرگ منشی این خانواده درود می فرستاد. انصافاً ‌اگر حمایت­های خانواده گرانمایه (بویژه مرحوم قیصر خان) به فقرا در این سال­های زندگی سوز نبود. جمعیت زیادی از اهالی شهرهای میمه، وزوان و روستاهای تابعه نابود شده بودند. واما از رفتارهای این مرحوم با زیر دستان، رفتارهای فردی این مرحوم با زیردستان زبانزد خاص و عام بود. مرحوم گرانمایه با اعضای خانواده، بستگان ، خدمه و زیردستان ، رفتاری ملایم ، همراه با آرامشی خاصی داشت ، یکی از نوکرانش می گفت: مرحوم گرانمایه هر سال اواخر بهار در محل اطراق ایل دامداریش (چوپانان، نوکران و خدمه) را جمع می­کرد و از بایدها و نبایدهای زندگی و امورات کاری آن ها سخن می­گفت، به آن ها می­گفت شما در حق من زحمات طاقت فرسائی تحمل کرده و می­کنید، من هم باید قدر زحمات شماها را بدانم و نسبت به شماها مهربان باشم و برای شما و خانواده­تان امنیت و آرامش ایجاد و نیازهای زندگی­تان را تأمین کنم. هیچ وقت دست رد به خواسته زیر دستانش نمی­زد و در حد توان سعی می­کرد زیر دستانش در رفاه و امنیت باشند، به فقرا و تنگ­دستان کمک می کرد. و علیرغم مشغله زیاد کاری، هیچ وقت از کمک به فقرا وزیردستانش غافل نبود.

ویژگی­های مدیریتی گرانمایه

مرحوم قیصرخان نسبت به مردم میمه احساس مسئولیت وتعهد می کرد وبرای خدمت به مردم قرار وآرامش نداشت هرگز شانه  زیر مسئولیت خالی نمی کرد.بی نیاز از مال ومنال،پست ومقام،کبر وفخر فروشی بود.هیچ وقت ادعای قیومیتی بر مردم نداشت وی ، فعالیت خود در زمینه­های مختلف پیشرفت و توسعه شهر و بخش میمه را به یک یا چند مورد محدود نمی­کرد. در کلیه امور مربوط به بخش و شهر میمه فعالانه شرکت و دخالت می­کرد. برای تمام برنامه وامور سناریو آماده داشت .

مردم بخش بویژه اهالی شهر میمه، به دلیل شناختی که از پاکی، مردم دوستی، آگاهی و تسلط بر امور (بادرک ودیدی قوی) ، سخاوتمندی، بلند نظری و تعهد، تعصب و دلسوز بودنش داشتند، دستوراتش را مو به مو اجراء می­کردند و اکثر امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عمرانی در بخش و شهر میمه با هماهنگی و موافقت و دستور وی انجام می­شد، ابهت و طرز برخوردش به گونه ای بود که احدی جرأت بی­احترامی یا عرض اندام در مقابلش نداشت، فردی بود پر ابهت، جدی، مقرراتی و با اراده­ای قوی وپشتکار فراوان ، در زمان این مرحوم ، وجودش چنان لرزش و وحشتی در دل خناسان و سالسوسان می­انداخت که احدی از مفسدین، غارتگران و خائنین منطقه، شهامت و جرأت کوچک­ترین توطئه و اقدامی علیه شهر و بخش میمه نداشتند. در زمان قیصرخان مگر کسی جرأت تعرض به حد و حدود بخش و حق و حقوق مردم داشت. برخوردش با صاحب منصبان شهرهای همجوار و مسئولین دولتی استان به نحوی بود که احدی به خود اجازه
 نمی­داد در منطقه تحت مدیریت وی، بدون اجازه­اش عرض اندامی بکند. زمانی به تحریک چند تاجر خناس کاشانی ، اهالی شهر شمالی در صدد توطئه و فتنه برآمدند ، و زمانی دیگر چند تن از خوانین شهر جنوبی فتنه هایی را علیه یک پارچگی بخش و تعرض به حیطه مدیریت وی در سر می پروراندند اما تمام توطئه ها و فتنه های آنها توسط مرحوم گرانمایه در نطقه خفه و چنان خناسان و فتنه گران تو دهنی خوردند که ده­ها و صدها نسل هم از حافظه تاریخی این دو شهر پاک و محو نخواهد شد.  

Article 3

$
0
0
    خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود

  از هرچه غیر خواسته ی او گر ، جدا بود

 درب کلاس درس خدا چون گشوده شد

خوش بر مطلبی که قبول انتها بود

پیشاپیشعید شما مبارک

 

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (4)

$
0
0

ماجرای زندانی و تبعید شدن مرحوم گرانمایه

«نویسنده و محقق: محمد تقی معینیان»

در اواخر سال 1337 به تحریک چند تن از تجار خناس کاشانی ، تعداد از اهالی شهر جوشقان به سرگردگی (مرحوم هوشنگ حیدری مورچه خورتی) فتنه و توطئه ای را علیه یکپارچگی بخش  میمه و تجزیه این بخش به دو بخش (بخش میمه وابسته به شهر اصفهان و بخش جوشقان وابسته به شهر کاشان ) آغاز کردند  در این ماجرا به صورت بسیار ابهام آمیز و شک برانگیز ( هوشنگ حیدری مورچه خورتی ) کشته شد و جنازه اش در صحاری کرج ( محل تبعیدش ) پیدا شد. با کشف جنازه این مرحوم ، با توجه به سوابق یک ساله درگیری های متعدد ، صاحب منصبان شهر میمه با مرحوم حیدری و حامیانش ، مرحوم حاج قیصرخان ، آقای حسام  خردمند (معاون وقت بخشداری و داماد مرحوم قیصر خان) مرحومین حاج حسین مقصودی ، غلامحسین حیدری معروف به (غلامحسین احمد) و حسن طلائی باز داشت و به جرم ضرب و شتم و اتهام شرکت در قتل مرحوم هوشنگ حیدری به 3 تا 15سال زندان محکوم شدند.

 

مرحوم قیصرخان به 5 سال زندان و دو سال تبعید در کاشان محکوم شد.( در بخشی از نامه مرحوم گرانمایه در زندان خطاب به اهالی شهر میمه آمده: بی گناه و بدون انجام هیچ جرم و گناهی باید مدتی در اینجا ( زندان ) باشم. اما هیچ جای نگرانی نیست مهر و محبت من به اهالی بزرگوار و محترم میمه ، تاثیرات غربت و زندان را برایم زایل می کند و دلشادم که بخش میمه از سیطره کاشان رها شد هر چند که باعث درد سر و مشقاتی برای اهالی و اینجانب گردیده است >>

و اما ماجرای تبعید مرحوم گرانمایه، بعد از آزادی مرحوم گرانمایه از زندان به دستور سازمان امنیت ( ساواک ) به مدت دو ماه وی در تهران نگه داشته می شود. روزی که این مرحوم از تهران به میمه می آید از جمله روزهایی است که شهر میمه کمتر به خود دیده است ، مردم میمه ( زن و مرد با ولوله و شادی مقدمش را گرامی داشتند ) از ابتدای ورودی شهر میمه ( جنب ساختمان فعلی شهرداری ) از وی استقبال و تا منزلش او را مشایعت کردند ، در این روز شوق و شادمانی ، سراپای مردم را فراگرفته بود. در این روز مرحوم قیصر خان ضمن بیان بخشی از خاطرات زندانش برای اهالی ، می گوید: من قاتل نبوده و هیچ دخالتی در قتل مرحوم هوشنگ خان حیدری نداشتم اما برای میمه و مردم میمه تا پای جان می ایستم و از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسم.( بعد از یک هفته ) سازمان امنیت وی را به جرم تحریک مردم و عدم ندامت از کرده های گذشته اش بازداشت و سپس ، به مدت دو سال به کاشان تبعید می گردد. هیچ مشکل و مانعی حتی زندان و تبعید نتوانست ، عشق و علاقه این بزرگوار به رشد و توسعه ، پیشرفت و آبادانی میمه باز دارد.

فعالیت های فرهنگی ( تالیفات)

مرحوم گرانمایه در کنار سایر فعالیت هایش و توجه ویژه اش به امور فرهنگی ، اهل مطالعه ، و دستی هم در تالیف داشت ، در اواخر عمراش دو جلد کتاب به نام های (نتیجه ایمان و سیری در مثنوی )که توسط وی تالیف شده بود. به چاپ رسید ، بر اساس شنیده ها یک جلد کتاب دیگر تحت عنوان ( عمری خدمت )شامل خاطرات فردی و حوادث و وقایع تاریخی شهر میمه  تالیف نموده که تاکنون به چاپ نرسیده است.

  

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه(1)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (2)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (3)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (5)

$
0
0

نیم نگاهی به بخشی از خدمات مرحوم گرانمایه در شهر میمه

نویسنده و محقق : محمدتقی معینیان

خاندان بزرگوار گرانمایه به ویژه اخوان گرانمایه ، در مدت حیات با برکت خود بیشترین خدمات و تلاش ها را برای عمران و آبادانی و رشد و توسعه بخش و شهر میمه داشتند. اما جایگاه مرحوم قیصرخان در بین برادران ، جایگاه خاص و ویژه ای است.

اخوان مرحوم قیصرخان در کنار فعالیت های عمومی و عام المنفعه (جهت رشد ، توسعه و رونق بخش و شهر میمه) برای درآمد زائی و ثروت اندوزی ، توجه ویژه ای به سرمایه گذاری های شخصی خودشان هم داشتند برای مثال ، مرحوم حاج ناصر خان زحمات و تلاش های زیاد ی برای عمران و آبادانی شهر میمه ( به ویژه در مدت 5 سال شهرداری اش ) انجام دادند اما در کنار تلاش های عمومی و اجتماعی ، اقدام به حفاری اولین چاه عمیق ، احداث مزرعه شخصی ، احداث آسیاب ، حمام ، کوره آجرپزی و غیره برای منافع شخصی خودش هم داشت یا مرحوم عیسی خان ، اقدام به احداث مغازه فرش و خامه فروشی ، بنگاه آهن فروشی و پمپ بنزین و مرحوم موسی خان شراکت در حفاری و مالکیت دو حلقه چاه عمیق ، احداث مزرعه ، حمام ، آسیاب و کوره آجر پزی داشتند ، اما مرحوم حاج قیصر خان با توجه به داشتن ثروت هنگفت و درآمد فراوان، برای منافع شخصی خودش کوچکترین سرمایه گذاری نداشت همیشه به فکر عموم بود ، درآمد و دارایی های خود را صرف امور عمومی و رشد و پیشرفت میمه و کمک به فقرا و مستمندان شهرهای میمه ، و زوان و کل بخش می نمود. ایشان با سخاوتمندی و بلند نظری زائدالوصفی که داشت هزینه های اکثر طرحها ، پروژه ها و برنامه های هزینه زائی که جهت امور عام المنفعه و رشد و پیشرفت بخش و تامین رفاه و نیازمندی های اهالی بخش میمه و نگهداری و حفاظت از قنوات و امورات کشاورزی و دامداری شهر میمه نیاز بود شخصاً پرداخت و هزینه می کرد. در جای جای (شهر میمه، باغات ، اراضی کشاورزی ، قنوات و صحاری منطقه ) آثاری از خدمات این رادمرد شریف وجود دارد. مکانی را در شهر میمه نمی یابی که از خدمات این انسان شریف و دوستدار میمه محروم مانده باشد.

پیگیری تاسیس و ساخت (بیمارستان ، درمانگاه ، اولین دبیرستان پسرانه و دخترانه ، غسالخانه ، اولین ادارات و دوایر دولتی ، احداث خیابان ها و جاده های دسترسی به مزارع و باغات ، پارک مرکز شهر، تعمیرات متعدد (مسجد جامع ، امامزاده سیده صالحه خاتون(س) ، مسجد امام علی (ع)) پیگیری لایروبی و حفاظت از قنوات ، احداث پل های متعدد کوچک و بزرگ در درون و برون شهر میمه ، حفاری چندین چاه دامداری ، حفاری چند باب بونکن ، احداث آسیاب آبی ، پیگیری ساخت و تعمیر حمام عمومی، ارتقا مدیریت شهری میمه از روستا به بخشداری ، رشد و توسعه شهر زیبای میمه ، رشد و توسعه امورات کشاورزی ، رشد و توسعه امورات دامداری ، حفاظت از اماکن دینی و مذهبی و تلاش جهت ارتقاء امور مذهبی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی بخش  و شهر میمه ، تلاش جهت محرومیت زدائی بخش و ایجاد مراکز اداری ، رفاهی ، خدماتی ، مذهبی و عام المنفعه و ده ها امور کوچک و بزرگ، بخشی از خدمات 60 ساله این بزرگ مرد است

یکی از آخرین اقدامات عام المنفعه و خیرخواهانه ایشان ، آماده سازی پل زیر گذر خیابان انقلاب اسلامی برای تردد وسایل نقلیه و تردد ایمن اهالی برای عبور از خیابان انقلاب اسلامی بود ( پلی که اخیراً توسط شهرداری میمه دو بانده شده است ) ، مرحوم گرانمایه حدود 60 سال کلیه امور بخش و شهر میمه  را نظارت و برای آن ها برنامه ریزی می کرد حتی کوچکترین امور را هم از نظر دور نمی داشت اموراتی مثل تعمیرات  حمام های عمومی، چاه ملی، لایروبی جوبهای کشاورزی ، امورات مربوط به باغبانی ، دشتبانی ، آبیاری ، تعیین نرخ دستمزد حمامی ،باغبان و آبیارو ساخت اتاق برای آبیاران ، تعیین زمان کشت و برداشت محصولات کشاورزی وغیره(1)

پیگیری احداث بیمارستان حضرت محمد (ص) ( شیر و خورشید سابق )

در روزگاری که خوانین و صاحبان قدرت ، در شهر میمه ، دنبال تصرف معادن ( تخت سرخ ، قرقچی ، حمزاوه، ورکان و جوشقان ) و اراضی بلا صاحب یا فاقد پلاک در اطراف شهر میمه بودند تا آن ها را به تملک و تصرف خود و بستگانشان در آورند و با فروش آن ها مجالس عیاشی و خوشگذرانی برگزار کنند (2)

مرحوم گرانمایه به فکر رفاه و سلامت مردم و آینده بخش و شهر میمه بود. با پیگیری و اخذ موافقت احداث بیمارستان ، یکی از بهترین اراضی حاشیه شهر را از چنگال زمین خواران حریص و طماع خارج و به بیمارستان اختصاص داد. « اراضی محل احداث بیمارستان حضرت محمد (ص) ، بیمارستان و اداره تامین اجتماعی ، اداره حلال احمر ، پاسگاه شهربانی ، اداره راه و ترابری ، کمیته امداد امام خمینی ، اداره تعاون روستایی و مدرسه نیمه ساخته حاشیه خیابان امام رضا (ع)» خاطره ای را مرحوم گرانمایه در این رابطه نقل می کردند : وی می گفت بعد از اخذ مجوز احداث بیمارستان از مدیر کل شیر و خورشید سرخ اصفهان ، محلی مناسب بدین منظور انتخاب و عملیات پی ریزی فندا نسیون ساختمان آغاز شد ، بعد از مدتی فعالیت ساختمان سازی ، چند سالی به دلیل کمبود اعتبارات ، عملیات ساخت و ساز متوقف شد و مکاتبات و پیگیری های ما هم به جائی نمی رسید. روزی پیش استاندار رفتم و از بابت بی توجهی و عدم تامین اعتبارات برای اتمام عملیات ساختمان سازی بیمارستان میمه گله کردم. دستور دادند در جلسه کمیته برنامه ریزی استان دعوت شوم. تاخواسته ام را مطرح کنیم تادرمورد آن تصمیم گیری شود.پس از حضور در جلسه کمیته برنامه ریزی استان ، از طرف استاندار به مسئولین واعضای کمیته معرفی وزمانی رابرای بیان خواسته من تعیین کردند. پس از قرار گرفتن در پشت تریبون ، از اعضای حاضر در جلسه پرسیدم ، کسی می داند چرا قورباغه دائم صدای قبا ، قبا را فریاد میزند. هرکس جواب داد صد تومان جایزه می گیرد. ناگهان جلسه در بهت و سکوت فرو رفت و اعضای جلسه با تعجب وحیرت مرا نگاه میکردند.کسی نتوانست جواب سوالم را بدهد. استاندار فرمود پیرمرد خودت جواب سوال را بگو و صد تومان بگیر ، جواب دادم حکایتبه این صورت است.   

                                                                                 

درزمان حضرت سلیمان نبی(ع) قورباغه به خاطرزندگی درآب،تحمل سرماویخبندان آب رانداشت. برای اخذ بالاپوش و قبا نزد حضرت سلیمان نبی(ع) رفت و درخواست قبا کرد ، حضرت سلیمان(ع)بادرخواستش موافقت وقول اهداءقبا به قورباغه داد.اما حضرت سلیمان درمدت زمان حیاتش که900سال بطول کشید موفق به اهداء قبا به قورباغه نشد . به همین علت از زمان حضرت سلیمان نبی(ع) تا کنون قورباغه برای گرفتن قبا فریاد میزند اماکسی به دادش نمیرسد و قبائی در کار نیست. مثل اینکه اعتبارات ساخت بیمارستان میمه هم مثل قبا قورباغه شده ، ناگهان صدای خنده و دست زدن اعضای جلسه بلند شد و در همان جلسه اعتبارات بیمارستان میمه تصویب شد و ماموفق به ادامه ساخت وساز بیمارستان شدیم (این است سیاست وکیاست هوشمندانه ومدبرانه برای رسیدن به خواسته،قابل توجه بعضی ازمدعیان جانشینی قیصرخان که برای رسیدن به خواسته هایشان مسئولین را تهدیدوباتوهین وعربده کشی وشانتاژمیخواهند به خواسته هایشان برسند)

ادامه دارد....

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه(1)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (2)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (3)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (4)

 

صادرات هندوانه میمه به ایتالیا!

$
0
0

 برداشت هندوانه از جالیزهای گلستان شهرستان میمه آغازشد. « دل پیه رو مازاراتی »، رییس اتحادیه هندوانه فروشان ایتالیا اعلام کرد هندوانه های شهر میمه که شهرت جهانی دارد به بازار ایتالیا نیز وارد شده است.

IMG_3576

وی افزود:  هندوانه ی گلستان که به دلیل مشروب شدن با آب معدنی ” بیر ”  به شیوه ی نوین و آبیاری نواری از طعم و مزه ی متفاوت و بازارپسندی برخوردار است.

IMG_3582

حمیدمعصومی نژاد خبرنگار صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران ........رمممممم!

 


مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (6)

$
0
0

ساخت درمانگاه میمه

مرحوم قیصرخان میگفت: پس ازاینکه دکتر صاحبقرانی گفت ، من موافقت احداث درمانگاه را از بنیاد خیریه فرح گرفتم ، من به فکر محل احداث درمانگاه افتادم ، با مشورت با ناصر (حاج ناصرخان) زمین محل درمانگاه رادراراضی خودمان دردشت (بررز زینل) تعیین کردیم ، جهت تسطیح و دیوارکشی زمین ، به زمین میرزا محمدیان که درکنار زمین ما بود ، نیاز شد. زمین وی را خریدم و اطراف آنرا دیوار کشی کردم.پس از کلنگ زنی محل احداث درمانگاه توسط والا حضرت اشرف پهلوی،بامشورت دکتراعظمی ودکترصاحبقرانی کارساخت وساز درمانگاه را با کمکهای دولتی و مردمی شروع کردیم.

 

علاقه مرحوم گرانمایه  به حفاظت و بقاء قنوات

علیرغم اینکه مرحوم گرانمایه درزمان حکومت پهلوی ازمسئولین وصاخب منصبان بخش و منطقه بود بدلیل عشق و ایمان قلبی که به اسلام ، ائمه اطهار و رهبران دینی داشت ، با توجه به ناملایمات و بعضاً توهین هائی که توسط افرادی خام و نادان در اوایل پیروزی انقلاب به وی روا داشته میشد(3) و (از کلیه امورسیاسی و اجتماعی) حذف شده بود. اما هیچ وقت کوچکترین موضعی علیه نظام و انقلاب اسلامی نگرفتند و در اکثر جلسات و مراسم های مذهبی و عمومی بویژه مراسم گرامی داشت شهدا با توجه به کهولت سن فعالانه شرکت میکرد و هیچ وقت فریب فتنه انگیزان وطاغوت پرستان را نخوردوبااین جرثومه های باقیمانده ازنظام فسق و فجور پهلوی هم صدا و همنوا نشد ، حتی دراوج ناملایمات ومحدودیتهائی که دراوایل انقلاب (توسط جوانان بی تجربه وخام ودوستداران نادان  انقلاب) برایش ایجاد شده بود هیچ وقت از امورات کشاورزی وحفظ و حراست از قنوات غافل نمی شد. مرحوم پدرم در یادداشتهایش نوشته: در یکی از سالهای اوایل انقلاب، یک برف سنگین بارید. بعد از بارش برف یکی از چوپان پیش من آمد وگفت دو روز است آب خروجی قنات مزد آباد خیلی کم شده است. من سریعاً به منزل حاج قیصرخان رفتم و موضوع را اطلاع دادم ، قیصرخان گفت برو چند نفر را خبر کن  تابرویم کنار قنات ببینیم چه شده، من هم رفتم(موسی خان، حاج عبدالکریم ، حاج شاطر ، بهمن جعفری و میرزا عابدین) را خبر کردم و روز بعد با دو دستگاه ماشین قیصرخان و موسی خان رفتیم بازدید از قنات ، با توجه به بازدیدهای مکرری که طی حدود چهل سال از تمام نقاط قنات مزدآباد داشتم به قیصر خان گفتم در دو محل قنات ،احتمال ریزش دیوارها وجود دارد.یک راست رفتیم درمحلی که من حدس می زدم دیوار تونل قنات ریزش کرده باشد ، من داخل قنات شدم ، دیدم کلیه دیوارهای سنگ چین اطراف کوره (تونل) قنات ریزش کرده و مسیر آبرا مسدودکرده است. از قنات خارج شدم وموضوع را اطلاع دادم ، حاج عبدالکریم به قیصرخان گفت ، حبه ای حواله کنید تا از طریق بلند گوی مسجد اطلاع رسانی کنیم و با جمع آوری حبه ای ، قنات را بازسازی کنیم ، قصیرخان گفت نه ، فصل زمستان است و مردم کشاورز دستشان خالی است ، به حاج شاطر رو کرد و گفت: حاج شاطر برو به محمدگزی بگو هر چه پول داری بردار و بیاور ، من زمینی راکه می خواستی میفروشم ، به موسی خان هم گفت به عیسی و آزاد خان بگو به حساب من هرچه پول نیاز دارید به شما بدهند.

پدرم می گفت حاج قیصر خان با فروش زمین خود کلیه هزینه های تعمیرات قنات را که (حدود17 روز یک مغنی باسه کارگر با حجم زیادی سنگ و سیمان در آن کار کردند پرداخت. بدون اینکه احدی ازکشاورزان باخبر شوند. مرحوم گرانمایه ،حداقل 60 سال عاشقانه با تمام وجود ، باعملیات غنائی ، لایر وبی و حفاظت های مکرر و مداوم از قنوات شهر میمه ، حفاظت کرد واجازه ندادقطره ای ازآب این قنوات کاهش یابد.قنواتی که بعدازفوتش دورشته آنها خشگید. و در حال حاضر از دهانه آنها آه و حسرت خارج می شود.

حکایت پیگیری مرحوم گرانمایه برای استقرار ادارات و دوایر دولتی در میمه

مرحو م گرانمایه دراین رابطه مطالب ذیل رابرایم نوشته اندکه بااندکی تلخیص اورده می شود.

((به دلیل وابستگی شهر میمه به کاشان،دراین منطقه خیلی از ادارات ودوایر دولتی وجود نداشت،واگرهم بود بصورت دفتری کوچک ومشترک باجوشقان قالی بود.مردم برای دسترسی به ادارات دولتی می بایست بامشکلات ومشقات زیادی به کاشان می رفتند،درصددبرآمدم که این مشکل راحل کنم،اماراهکارش را نمی دانستم،نزدحسین نعمت الهی که جوانی تحصیل کرده واز خانواده تجارثروتمند اصفهان بود رفتم ((حسین نعمت الهی بجرم همکاری با دراویش از اصفهان به میمه تبعید شده بود ودر میمه مغازه داری می کرد) ،به پیشنهاد آقاحسین قرار شداستاندار ومدیران کل ادارات اصفهان رابه میمه دعوت کنیم ، با عیسی پیش حاج ثابتی درونداده رفتیم وبرای محل برگزاری میهمانی ، مزرعه حاج ثابتی رادرنظرگرفتیم.

با آقا حسین رفتیم ، اصفهان پیش یکی ازبستگانش که در استانداری پست مهمی داشت. پس از چند روز پیگیری ، ایشان وقت ملاقات استانداررابرایمان گرفت. ، چهار نفری (من ، آقا حسین ، عیسی و میرزا رضا) در جلسه ملاقات با استاندار از وی دعوت کردیم به اتفاق معاونین و مدیران کل استان برای میهمانی به میمه تشریف بیاورند. استاندار هم یکی از جلسات مهم خود با مدیران کل ادارات استان را در میمه برنامه ریزی کرد.

 

بلاخره بعد از حدود یک ماه ، مهمانی برگزار شد. در این مهمانی از مهمانان پذیرائی شاهانه و مفصلی کردیم. بعد از صرف نهار من خواسته هایم را که از قبل توسط عیسی و میرزا رضا (میرزا رضای سعیدیان) نوشته شده بود مطرح کردم. درهمان جلسه مهمانی استاندار موافقت و دستورات لازم را در حاشیه درخواست ها نوشتند و به معاونین اش ومدیران کل ادارات فرمودند سریعاًبه درخواست های گرانمایه رسیدگی ونتیجه را گزارش  نمائید 

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (7- بخش پایانی)

$
0
0

نویسنده و محقق : محمدتقی معینیان

 « در مطالب قبل ، حکایت پیگیری مرحوم گرانمایه برای استقرار ادارات و دوایر دولتی در میمه برای مخاطبان عزیز گفته شد. مرحو م گرانمایه دراین رابطه به اتفاق حسین نعمت الهی که جوانی تحصیل کرده واز خانواده تجارثروتمند اصفهان بوداستاندار ومدیران کل ادارات اصفهان رابه میمه دعوت می کنند. در این مهمانی از مهمانان پذیرائی شاهانه و مفصلی می شود و اینک باقی قضایا....

پس از پایان مهمانی ، به مهمانان هدایائی(شامل کماچدون روغن گوسفند ، کشک ، دوغ پخته ، بقچه های ترمه دوزی ، وسائل شربت خوری که (با چوب منبت کاری ساخته شده بود) دادیم و دو روز بعد من ، عیسی و میرزا رضا به اصفهان رفتیم ، مدتها در اصفهان در منزل خودمان  ماندیم و هر روز جهت پیگیری درخواستهایمان راه استانداری وادارات را می پیمودیم. خوشبختانه توانستیم مجوز تاسیس چند اداره مستقل شامل ادارات مالیه ، قند و شکر ، پست و مراسلات ، راهداری ، ثبت اسناد ، شیر و خورشید ، کشاورزی ، فرهنگ و دخانیات را بگیریم و در منازلی که از قبل آماده کرده بودیم مستقر کنیم. (در آنزمان تعداد چند اداره کوچک در حد یک دفتر کوچک مشترک باجوشقان قالی در میمه یا جوشقان وجود داشت)

 

 وظیفه مسئولین در قبال تلاشهای این بزرگ مرد

مردم بخش و شهر میمه تا نسلهای متمادی از اثرات و منافع تلاشهای این مرد بزرگ بهره خواهند گرفت و تا چندین نسل مدیون تلاشها و خدمات این راد مرد هستند. درست است که خدمات مرحوم گرانمایه جاودانی است وآمیخته به زوال نیست اما وظیفه مسئولین و مردم در قبال این چهره خدوم چیست؟

ارج نهادن و فراموش نکردن خدمات و تلاشهای این چهره خدوم و ماندگار شهرمان ، اهالی بزرگوار شهر میمه ، مردمی قدرشناس و فهیم اند. عشق و علاقه اهالی به مرحوم گرانمایه ، عشق و علاقه ای است قلبی و فراموش نشدنی ، پس از فوت این مرحوم شاهد بودیم که اهالی اجازه ندادند جنازه اش از شهر میمه بیرون برده شود ، با افتخار و شور و شوق وصف ناپذیری ، جنازه اش را در آغوش کشیدند و در گلزار شهدای شهر ، در کنار شهدای بزرگوار و در کنار قبور پدران و مادران خود به خاک سپردند تا هر شب جمعه در کنار مزارش حاضر شوند و با ذکر فاتحه ای دین خود را به این مرد بزرگ ادا کنند.

«بارها به چشم خود دیدم که مرحوم پدرم چه در زمان حیات و چه بعد از فوت مرحوم گرانمایه با شنیدن نام قیصرخان ، بخاطر علاقه وافری که به این مرحوم داشت در چشمانش اشک حلقه می زد».

و اما وظیفه مسئولین شهر در قبال ارج نهادن به 60 سال خدمات  و تلاشهای این بزرگ مرد چیست؟شورای اسلامی شهر می تواند با نامگذاری حداقل یک مکان عمومی ، خدماتی و آموزشی نظیر (خیابان ، پارک ، مراکز درمانی و خدماتی) ،به نام وی وبا برگزاری کنگره بزرگداشت ، نصب تصاویرش در(( بیمارستان حضرت محمد (ص) ، درمانگاه میمه و دبیرستان شریعتی)) بعنوان بنیانگذار ، و در موزه ، بخشداری ،کتابخانه عمومی  و کنار مرقدش با ذکر بخشی از خدماتش قدردانی کند.ن

همچنین پیشنهاد می گردد درمانگاه میمه ، پل زیرگذر خیابان انقلاب اسلامی ، بلوار جنوب گذر شهر میمه به منظور بزرگداشت و ارج نهادن به خدمات این بزرگ مردم و اقدام جهت معرفی و جلوگیری ا ز فراموش شدن این چهره ماندگار  تاریخ مدنیت شهرمان ، نامگذاری گردد. خدایش بیا مرزد،واقعا زندگی این مرد تامل برانگیز وعبرت آموز و برای شهر ومنطقه میمه افتخار آمیزومایه مباهات است،هرمیمه ای که خون میمه ای در رگهایش جریان دارد باید به داشتن چنین مردانی ببالد.مردی که برای حفظ اقتداروهویت شهرمیمه،فداکاریهای بسیارنمودوباتحمل مشقات فراوان وچشیدن طعم تلخ زندان وتبعید باعث شدتاشهرمیمه درمنطقه همواره سرافراز و سربلند باشد ، مردی متدین، مقتدر،متفکرواندیشمند که تمام توان خودرا60سال صرف اقتدار، پیشرفت  و رشد و توسعه بخش وشهر میمه نمود.

 بخشی از شعر مرحوم عزیزالله خان صابری در رسای حاج قیصرخان

نوشیروان بمیرد ولی عدل  او هنوز                        باقیست در جهان و کند دادگستری

جمشید جم که از همه عالم گرفت تاج                  دیدی که مُرد و نماند از او تاج افسری

دنیا سرای کهنه و ما کاروان او                                  آئیم و می رویم یکی پس از دیگری

قیصر تو نیز شیوه نو شیروان بگیر                           تا عدل تو در این زمانه کند دادگستری

قیصر بود نام و گرانمایه است لقب                          تصدیق می کنم که در این بخش قیصری

گر رو میان به قیصر خود فخر می کنند                       در عصر خود ز قیصر روی تو بهتری

دارای عقل و علمی و دارای حسن خلق                   دارای اصل و شأن و ز نیکان تو برتری

پیوسته و مدام ز خلاق ذوالیمین                               باشد امید من که ز دریا گهر بری

وردم سنا و مدح تو از جان و دل ولی                          گه از گذر دوستی بنما یاد صابری

 

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه(1)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (2)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (3)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (4)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (5)

مرحوم حاج قیصر خان گرانمایه - (6)

Article 0

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت اول

$
0
0

 محقق و نویسنده : محمدتقی معینیان

آنچه از شواهد بر می آید گذشت زمان ، و بروز حوادث و هجوم و مهاجرت اقوام دیگر به این منطقه ، باعث دگرگونی شدیدی در گویش نیم زبان میمه شده است و این نيم زبان را از زبان مادری اصلی خود (زبان مادی اوستایی ) مقداری دور کرده است . جغرافیای انسانی و آمد و شدهای اقوام گوناگون به منطقه و همجواری با مناطق فارسی زبان، گویش یکسانی را در این منطقه ممکن نساخته، به نحوی که حتی در گویش اصلی نیز، لهجه یکسانی وجود ندارد.

به همین علت (نیم زبان میمه ای ) با زبانهای پهلوی دری، اوستایی ، پارسی باستان، پارسی میانه، بندری، هندی ، عربی و حتی اروپایی نیز آمیخته شده است به شکلی که بسیاری از واژه های این نیم زبان   (در فرهنگهای کهن و معتبر فارسی و متون قدیمه و زبانهای بندری، هندی و عربی )نیز دیده می شوند. گویش نیم زبان میمه ای ، یکی از گویشهای کهن این مرز و بوم است که بدون شک به درستی شناخته و معرفی نگردیده است و در اثر گذشت زمان تطول زیادی یافته و تاكنون در مورد ریشه یابی آن مطالعاتی علمی صورت نگرفته است . محققین بزرگواری هم که در مورد این نیم زبان مطالبی را به رشته تحریر در آورده اند . هر یک ریشه این نیم زبان را به یک زبان باستانی نسبت داده اند.

آقای دکتر شریعت در کتاب (معرفی روستای قالهر دلیجان) ، ریشه این زبان را زبان( مادی) معرفی می کند، آقای علی شفیعی نیک آبادی (در کتاب گرگویه ) ریشه این زبان را (پهلوی دری) ، آقای مرتضی اخوان در کتاب (معرفی آداب و سنن اجتماعی فین کاشان ) این زبان را زبان( دوره اشکانی) ، آقای نظام عمادی در کتاب (گویش شهر مرو دشت ) آنرا زبانی ادغام از زبان( اوستایی و ساسانی) و آقای محمد عامری در کتاب (معرفی شهرستان دلیجان) این زبان را زبانی ادغام شده از زبان دوره( اشکانی و ساسانی) با گویش (1) (راجی یا رایجی ) معرفی و زنده یاد مرحوم محمد تقی جامع نایینی در کتاب (ویژگیهای زبان محلی نائین ) آن را نیم زبان( اوستایی ساسانی )می داند که تغییرات زیادی یافته است و آقای دکتر منصور نعیمی استاد زبانشناسي ، اعتقاد دارد که نیم زبان میمه ای ،( ترکیبی از زبان هاي فارسی دری ، پهلوی قدیم ، اوستایی، کردی و شبانکاره )است که نشان دهنده ریشه مشترک در همه آنها و حکایت از جدا شدنشان ، از یک زبان مادری اصلی است (که همان زبان پهلوی باستان است)  که (به زبان مادی اوستایی معروف شده است) و آقای دکتر حسین مرزبان نیم زبان میمه ای را، (زبان پهلوی باستان آمیخته با زبانهای زردتشتی و مادی) می داند و آقاي عباس حلواچي نشلجي (مولف كتاب گويش راجي) زبان میمه ای را زبان ساكنين سرزمين ماد پايين (سفلا)(مادراجيانا) به مركزيت شهر ري مي داند كه بنامهاي (راجيش ،رازي ، راجيك) شهرت داشت ،بدين ترتيب نام واژه راجي را مي توان منسوب به گويش راجي يا رازي كه مركزيت آن شهر ري و نواحي اطراف رشته كوه كر كس بوده به شمار آورد.

در اصل اين گويش يكي از شاخه هاي زبان (پهلوي )، زبان رايج در ايران پس از تحول زبان (مادي باستاني) است بر طبق تحقيقات دكتر ( سپايزار ) طوايف آريائي هر يك داراي يك زبان مخصوص بوده اند . ولي زبان آنها به همديگر نزديك بوده و به زبان همديگر آشنائي داشتند و اصول و كلمات آنها تقريباً يكي و نزديك بهم بوده است .

در اصل مردم ساكن نواحي مادنشين به( زبان مادها )كه همان( زبان اوستا )بوده صحبت مي كرده اند . 

استرابون جغرافيادان يوناني كه در اوايل قرن اول ميلادي متوفي شده مي گويد در منطقه مادنشين ايران قديم ، پارس و ماد زبان همديگر را بخوبي مي دانستند و معلوم مي شود كه زبان ( پارس و ماد ) خيلي بهم نزديك بوده است و در ايران مركزي بخصوص مناطقي كه آئين زردشتي داشتند رواج داشته است .

زبان شناس اروپائي U.W.K.MULLER كه ايراني بودن اين زبان را ثابت نموده در كتاب تاريخ باستان مي نويسد ريشه اصلي زبانهاي متوسط مردمان ايران را دو زبان اصلي تشکیل می دهد .(( يكي زبان پهلوي ساساني كه در جنوب غربي ايران  (پارس ) متداول و زبان رسمي ساسانيان بشمار مي رفته است .

ديگري زباني كه در آغاز ، دانشمندان آنرا لغت كلداني پهلوي مي ناميدند و چندان اسم مناسبي نبود و اين لغت را پهلوي اشكاني كه زبان رسمي در بار پارت بوده ، بايد ناميد . زبان اشكانيان متعلق به لغت ايران مركزي است كه فعلاً لهجه هاي ايالات ساحل بحر خزر ، سمناني ها و لهجه هاي نواحي اطراف كاشان ( جوشقان ) و اطراف اصفهان و لهجه گوراني و غيره از آن حكايت مي كند . 

ادامه دارد.....

نازی ها بعد از سقوط هیتلر چه برنامه ای داشتند؟

$
0
0

 

 چالشِ نائومان

مترجم: حمید رضا نیک بخش

مقدمه مترجم: خودکشی آدولف هیتلر، تسلیم رسمی ارتش آلمان و بازداشت دریاسالار دونیتس توسط فاتحان جنگ، آخرین مراحل نابودی رایش سوم بودند. آلمان تحت سیطره نیروهای اشغالگر درآمد. شرق آلمان زیر سلطه شوروی و غرب آلمان زیر سلطه دموکراسی های غربی درآمد. متفقین غربی مناطق خود را یکی کرده و در آنجا «جمهوری فدرال آلمان» (آلمان غربی) با مرکزیت بن تأسیس گردید. در این میان نازی های وفادار به هیتلر چه می کردند؟ آنها رویای رایش چهارم را در سر می پروراندند. از نازی های پس از جنگ و تلاش هایی که برای تجدید حیات رایش داشتند، چهره های آشنایی می توان نام برد، اما در میان آنها، ماجرای ورنر نائومان، یکی از مهیج ترین ماجراهاست. او یک ناسیونال سوسیالیست قدیمی و دو آتشه بود که وفاداری اش مورد تأیید آدولف هیتلر قرار گرفته و پیشوای رایش سوم در وصیت نامه سیاسی خود، او را به وزارت تبلیغات رایش منصوب نموده بود. حالا چند سال پس از سقوط هیتلر، ورنر نائومان که هنوز مثل قبل به او وفادار بود، قصد داشت رایش آلمان را احیا نماید. برنامه او چنین بود: نفوذ مخفیانه در نظام دموکراتیک آلمان و کسب قدرت سیاسی از آن طریق. مقاله پیش رو، مقاله ای خواندنی و مهیج از مجله ناسیونال سوسیالیستی «ان اس نیوز بولتین» و روایتی است از تلاش های نائومان برای تحقق رویای رایش چهارم.

***

ورنِر نائومان در سال 1928 در نوزده سالگی به حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان [=حزب نازی] ملحق شد. او خیلی سریع دستیار معتمد با استعداد ترین مبلغ حزب یعنی دکتر یوزف گوبلز شد. گوبلز در ابتدا او را با مأموریت های ژورنالیستی گوناگون به خارج فرستاد که در آن سفر ها با وظیفه شناسی و مهارت بالا کارش را انجام داد. سپس در سال 1937 به ریاست دفتر شخصی وزیر تبلیغات منصوب گردید، و حتی هفت سال بعد معاون وزیر تبلیغات شد. در این مقام او به عنوان دست راست گوبلز و ارزشمند ترین مشاور و جانشین شخصی وی عمل کرد. نائومان خوش قیافه، باجذبه و با استعداد، مورد احترام و نظر خوش دیگر رهبران حکومت ناسیونال سوسیالیست قرار گرفت. در طول جنگ او در وافن اس اس در جبهه های فرانسه، یونان و روسیه خدمت کرد. بخاطر دلاوری و رشادت در نبرد، به درجه سرگردی اس اس نائل شد.
      از آنجایی که جانشین گوبلز بود، این امتیاز عالی برایش مهیا شد که مستقیماً با پیشوا تماس داشته باشد. هیتلر به نائومان علاقه مند شد و او را یکی از بهترین نمایندگان رژیم ناسیونال سوسیالیست به حساب آورد. نائومان نیز به نوبه خود فدایی پیشوا بود و تا پایان تلخناک در کنارش در بونکر برلین ماند.

ورنر نائومان در یونیفورم سرتیپی اس اس

ورنر نائومان در یونیفورم سرتیپی اس اس

      پیشوا در وصیت نامه سیاسی اش در آوریل 1945، نائومان را جانشین گوبلز در حکومت جدید ناسیونال سوسیالیست نامید که توسط دریاسالار بزرگ دونیتس ریاست می شد. نائومان تا آخرین لحظه در بونکر ماند. او آخرین فردی بود که با گوبلز و همسر وی پیش از خودکشی شان در 1 می 1945 صحبت کرد. حدود یک ساعت بعد، نائومان همراه با جانشین هیتلر [در حزب] یعنی مارتین بورمان و آرتور آکسمان رهبر جوانان بونکر را ترک کردند.
      نائومان توسط روس ها اسیر شد و به یک اردوگاه اسیران جنگی در قلمرو اشغالی شوروی فرستاده شد. روس هایی که او را زندانی کرده بودند نمی دانستند او جانشین گوبلز است. بنابراین با او مانند یک «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب رفتار نشد و حتی مورد بازجویی قرار نگرفت. او در بهار 1946 موفق شد از آلمان شرقی فرار کند و از دست بولشویک های خونریز رها شود. برای مدتی کوتاهی در توبینگن زندگی کرد و به کار کشاورزی پرداخت. سپس به فرانکفورت رفته و در آنجا کارش خشت مالی بود.
      در سال 1950، نائومان به دوسلدورف رفت و در آنجا در یک شرکت صادرات و واردات که متعلق به یک رفیق حزبی قدیمی بود، به کار مشغول شد. او مثل همیشه مفید و موثر به وظایف روزانه خود می پرداخت، اما امید احیای دوره ناسیونال سوسیالیستی را هرگز رها نکرد. در آن ایام تصاویر باشکوه هیتلر، گوبلز و سال های خوش و خرم رایش سوم در خاطرش تداعی می شدند. او همیشه یک ناسیونال سوسیالیست دو آتشه و پیرو جانسپار پیشوا بود و او را چنان پیامبری می دانست. او مانند بسیاری دیگر، مصمم بود به رفقای کشته شده اش وفادار بماند و هرگز به خاطرات متعالی آنان خیانت نورزد. او با ناباوری وحشتناکی دید که میهنش توسط گله های بولشویک یونیفورم پوش، دورگه ها، هندی ها، یهودیان، سیاهان و دیگر پلیدی ها اشغال شده است. او عهد کرد هر کاری در توانش است انجام دهد تا کشورش را از نیروهای تاریک یهودیت بین المللی آزاد کند.
      در طول سال هایی که به عنوان منشی گوبلز کار می کرد، نائومان سراسر رایش را سفر کرده بود. او تقریباً هر شخصیت عالی رتبه (و پایین رتبه) در حکومت ناسیونال سوسیالیستی را می شناخت. بیشتر آنان او را مردی درستکار دانسته و برایش اعتماد و احترام قائل بودند. حالا تنی چند از این مبارزان قدیمی او را پیشوای جدید خود می دانستند. یک گروه کوچک از این افراد سرسخت مخفیانه در یک گردهمایی مخفی در دوسلدوف با نائومان دیدار کرده و به او اصرار می کردند که رهبر نسل دوم ناسیونال سوسیالیست ها شود. نائومان زیاد درنگ نکرد. موافقت کرد مسئولیت های رهبری را برعهده بگیرد.
      نائومان طی فعالیت سیاسی مخفی پر هیجان در دو سال در تمام آلمان به سفر پرداخت. او با ده ها رفیق حزبی قدیمی و اعضای سابق اس اس دیدار کرد. به ایتالیا، فرانسه و بلژیک رفت تا با دیگر گروه های فاشیستی و ناسیونال سوسیالیستی مخفی به برقراری روابط بپردازد. سر اوزوالد موزلی [رهبر مشهور فاشیست های انگلیس] او رابه خانه اش در پاریس دعوت کرد تا با رهبران ناسیونال سوسیالیست مهم از چندین کشور دیدار کند. خارجی ها پس از اینکه سخنان وی را شنیدند، تمامشان متقاعد شدند که اگر قرار باشد یک رنسانس ناسیونال سوسیالیستی در آلمان رخ دهد، ورنر نائومان مردی است که آن را رهبری می کند.

ورنر نائومان در حال سخنرانی در میان ناسیونالیست ها در آلمان پس از جنگ

نائومان در حال سخنرانی در میان ناسیونالیست ها در آلمان پس از جنگ

      نازی های مهم آلمانی همچون فرمانده تانک هاینتس گودریان و وزیر اقتصاد سابق یالمار شاخت پشت او گردآمدند. رهبر سابق جوانان هیتلری آرتور آکسمان و مبلغ ارشد هانز فریچه هم از نائومان حمایت کردند. هر روز محفل یاران و حامیان وی گسترده تر می شد. تا پایان سال 1950 این محفل تبدیل به یک شبکه وسیع از انقلابیون ناسیونال سوسیالیست شده بود که تمام آلمان را در بر می گرفت.
     برنامه کلی نائومان این بود که یک کادر از نازی های دو آتشه و سرسپرده به وجود بیاورد که به احزاب سیاسی «دموکراتیک» موجود نفوذ کنند، راهشان را به موقعیت های قدرت و نفوذ هموار نمایند تا آنقدر قوی شوند که کنترل امور را بدست بگیرند و چهره خودشان را آشکار کنند. نخستین هدف نائومان برای نازی سازی، حزب دموکراتیک آزاد بود. دو عضو برجسته این حزب، ارنست آخِنباخ و ولفگانگ دیوِرگه، از نازی های دو آتشه و حامیان مخفی نائومان بودند. آنها به او اطلاعات سطح بالا درباره حزب دموکراتیک آزاد می رساندند و راه را برای رفقای ناسیونال سوسیالیست خویش هموار می کردند که به مقام های مهم و دارای اقتدار برسند.
      برنامه دیگری که نائومان و دوستانش به اجرا گذاشتند این بود که نازی ها به برخی سازمان های مدنی، باشگاه های کهنه سربازان و گروه های ذینفع مخصوص نفوذ کنند. نائومان معتقد بود که اگر نازی ها می خواستند قدرت از دست رفته خویش را بازیابند و میهن را آزاد سازند، باید این کار را با مکر و حیله و به صورت مخفیانه انجام می دادند. برای این هدف، او همیشه به حامیانش اصرار می کرد که کنترل خودشان را حفظ کنند و پیش از انجام هر حرکت واضحی صبر کنند تا بذر ها کاشته شوند، کشت شوند و آماده برداشت گردند. نائومان ذاتاً مردی صبور و محتاط بود، و نوع عالی مردی بود که یک جنبش انقلابی مخفی را هدایت می کند. او به یکی از پیروان بی ملاحظه خود که دهانش را بسته نگه نمی داشت گفت: «خطرناک خواهد بود که به جهان بگوییم برخلاف فرض آنها که ما را مرده می دانند، ما واقعاً دوباره آمده ایم. اما مرتبه بعد بگذارید ماهرانه تر عمل کنیم، و در آن هنگام بسیار خشنود خواهم شد که به شما کمک کنم.»
      تا پایان سال 1951، نائومان یک محفل مشهور از دوستان و رفقا سازماندهی کرد که به «محفل گائولایتر» شهرت یافت [توضیح مترجم: در زمان هیتلر، به رهبران درجه یک ناحیه ای حزب نازی گائولایتر می گفتند]. هر چهارشنبه غروب در هر ماه این گروه جلسات مخفی در یکی از هتل های دوسلدورف برقرار می کردند. اعضا شامل گائولایتر های سابق کارل فلوریان، هوزِف گروهه، پائول واگنر، و کارل کائوفمان می شدند، همچنین سرگرد اس اس پائول تسیمِرمان، وزیر فرهنگ سابق دکتر گوستاو شیل، و چند شخصیت مهم دیگر رایش سوم. یکی از آنها به نام هایدریش هازِل مایر، یک مبارز قدیمی بود که در کودتای مونیخ هیتلر در سال 1923 شرکت کرده بود.
      در این جلسات مخفیِ «نخبگان نئو نازی»، نائومان برنامه هایش برای آینده را مطرح نمود. او به آنها گفت که کوشش زودهنگام برای تصرف قدرت عمل خودکشی خواهد بود، او مخالف سرسخت خشونت به هر نوعی بود و معتقد بود که استفاده از خشونت باعث شکست می شود. او معتقد بود که زمان برای ایجاد یک حزب سیاسی نوین که وقف اصول ناسیونال سوسیالیستی شده باشد نرسیده است. «بدون ایجاد یک حزب جدید هم به قدر کافی کار وجود دارد. ما نمی توانیم همزمان خاک را آماده کنیم، به کشت و کار بپردازیم و مشغول درو شویم. بگذارید اول به خاک برسیم.»
      نائومان و همکارانش به دیدار، گفتگو و سازماندهی برای سال آینده ادامه دادند. آنها در چندین شهر آلمان سلول های مخفی متشکل از ناسیونال سوسیالیست های هم اندیش تشکیل دادند و با دیگر گروه های انقلابی مخفی در سراسر میهن اتحاد برقرار کردند. یکی از این انجمن های مخفی سپاه آزاد آلمان نامیده می شد. این گروه ناسیونال سوسیالیستی در 17 اگوست 1951 در هامبورگ تشکیل شد و متشکل از اعضای سابق اس اس، مسئولان حزب نازی و کهنه سربازان بود. شخصیت مسلط این گروه سرهنگ هانز اولریش رودل بود. اعضا سوگند خورده بودند طبق برنامه 25 ماده ای حزب نازی زندگی کنند و ضمناً دریاسالار بزرگ دونیتس را رئیس قانونی دولت آلمان می دانستند. نهایتاً حدود 2.000 نفر عضو این ارتش مخفی شدند.
      تشکیل محفل گائولایتر توسط نائومان و همکاری او با گروه های شبه نظامی مثل سپاه آزاد، توجه مأموران جاسوسی بریتانیا را به او جلب کرد. این کِرم هایی که از یهودیان پول می گرفتند، نائومان و دوستانش را در همه جا تحت تعقیب قرار می دادند، به گفتگوهای تلفنی آنها گوش می دادند، و نامه هایشان را در میان راه می گرفتند. در 13 ژانویه 1953، نائومان، شیل، هازِل مایر، تسیمرمان، و چند رهبر ناسیونال سوسیالیست دیگر، توسط کمیسیونر عالی بریتانیا ایوُن کیرک پاتریک بازداشت شدند. یک ماه بعد سپاه آزاد آلمان توسط نیروهای اشغالگر در هم شکسته شد و کیرک پاتریک به جهانیان اعلام کرد که یک توطئه نئو نازی برای واژگون نمودن حکومت بن را در هم شکسته است.

ورنر نائومان در بند پلیس های انگلیسی

نائومان در بند پلیس های انگلیسی

      صد ها سند و کاغذ از خانه نائومان ضبط گردید، اما هیچ چیز پیدا نشد که ثابت کند طبق گفته کیرک پاتریک نائومان رهبر مخفی یک توطئه وسیع بوده است. نائومان طی هفت ماه در یک سلول زندانی شد در حالی که بریتانیایی ها و دست نشاندگان آلمانی آنها در بن می کوشیدند یک شکایت قضایی علیه او فراهم آورند. نهایتاً در 28 ژوئیه 1953، نائومان از زندان آزاد شد. خائنان بن قادر نبودند چیزی ثابت کنند.
نائومان دوباره یک مرد آزاد بود، اما محفل گائولایتر در هم شکسته بود. بسیاری از حامیان مخفی و پشتیبانان مالی وی پس از اینکه به این نتیجه رسیدند که تماس با ناوئمان خیلی خطرناک است، به تدریج ارتباط خودشان را با او قطع کردند. با اخراج آخِنباخ و دیگر نازی های مخفی از حزب دموکراتیک آزاد، نازی سازی آن حزب ناگهان متوقف شد. نائومان از بداقبالی های پی در پی مأیوس گردید، اما مصمم بود به مبارزه ادامه دهد.
او تصمیم گرفت از مزیت تبلیغاتی که پیرامون بازداشت و حبس او شده بود استفاده ببرد و آشکارا برای انتخابات سیاسی رقابت کند. آدولف فن تادن رئیس جوان حزب رایش آلمان که حزبی شدیداً ناسیونالیستی بود، موافقت کرد که نائومان و هانز رودل را در رأس آگهی حزبی خود قرار دهد. دو رهبر ناسیونال سوسیالیست با انرژی و اشتیاق زیادی در طول ماه اگوست مبارزه انتخاباتی به راه انداختند. هزاران میهن پرست آلمانی از جنگ مقدس قهرمانانه آنها علیه ظلم و استبداد یهود تکان خوردند. رژیم خائن بن چنان از محبوبیت فزاینده نائومان دچار وحشت شد که تصمیم گرفت به مبارزه انتخاباتی او پایان دهد. نائومان از تمام حقوق شهروندی محروم گردید و نامش از برگه رأی خارج شد. چند روز بعد چند شخصیت شیطان صفت از نائومان دیدن کردند و به او گفتند یا تمام فعالیت سیاسی اش را متوقف کند یا آماده مرگ شود!
      وِرنر نائومان در سپتامبر 1954 از صحنه سیاست کنار کشید و وقت و انرژی و استعدادش را به تجارت شخصی اختصاص داد. کوشش قهرمانانه او برای تأسیس رایش چهارم شکست خورد. اما بذر های انقلاب ناسیونال سوسیالیستی که او کاشته بود، در سال های آینده ثمر می دادند. میراث وِرنر نائومان را می توان امروز در سراسر آلمان احساس کرد. مأموریت مقدس آنها مثل مأموریت نائومان است – اعاده یک حکومت ناسیونال سوسیالیست در آلمان و آزادی اروپا و جهان از نیروهای پلید و بدذات یهودیت بین المللی!

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت دوم

$
0
0

محقق و نویسنده : محمدتقی معینیان

 

زبان اشكانيان متعلق به لغت ايران مركزي است كه فعلاً لهجه هاي ايالات ساحل بحر خزر ، سمناني ها و لهجه هاي نواحي اطراف كاشان ( جوشقان ) و اطراف اصفهان و لهجه گوراني و غيره از آن حكايت مي كند . لاكن آنچه امروز از اين زبان در نواحي غربي رشته كوه كركس باقي مانده است . زباني است ادغام شده از زبان( اشكاني و ساساني) كه معلوم مي كند كه تاثير زبان نشانه نفوذ تمدن اشكاني در تمدن ساساني است ، لغات بسياري ، كه مربوط به مفاهيم ديني ، سياسي و اجتماعي است يا اسم اسلحه و وسائل ارتباطات و اصطلاحات پزشكي و عبارات عادي حتي بعضي افعال متداول ، كه در زبان ساسانيان و فارسي كنوني هم رواج دارد ، صورت اشكاني خود را حفظ كرده اند . در اصل زبان اهالي اين نواحي استنساخي است ، كه بعد از انقراض ساسانيان كرده اند و اغلاط و اشتباهات بسياري در آن راه يافته است . به نحوي كه بسياري از حروف الفباي پهلوي را در اين زبان ، به اقسام چند مي توان خواند)). در كتاب يكسال در ميان ايرانيان نوشته ادوارد براون انگليسي در مورد زبان مردم اين منطقه آمده است .

   « زردشتيهاي يزد و كرمان به زباني صحبت مي كنند كه خود آنها آنرا زبان دري مي خوانند و عقيده دارند كه اين زبان بازمانده زبان مادهاست . اين زبان با لهجه هاي محلي ( قهرود ، كاشان ، سيوندي و لري) قرابت نزديك دارد . خود ايرانيان مجموع اين زبانها را بنام ( فرس قديم ) مي خوانند . براي اينكه از زمان  قديم بجاي مانده است » .

دکتر محمد قائمی «گویش میمه ای و بخشهایی از استانهای اصفهان و یزد و سمنان را از یادگار های زبان پهلوی (پارتی) می داند و می نویسد زبان پهلوی زبان رسمی دربار پارت یعنی پادشاهان اشکانی است كه در پارت و شمال باختری و مرکز ایران به این زبان سخن می گویند.»امروزه اين زبان با تغييراتي در لهجه و ورود لغات غريبه فارسي ، عربي و بعضاً فرنگي آميخته شده و بيشتر در مناطق مسكوني اطراف رشته كوه كركس و ارتفاعات مركزي ايران از محدوده شهر قم تا يزد در شهرها و بخشهائي چون نواحي جرقويه ، كوهپايه ، رودشتین  وشهرها و روستاهاي شهرستان هاي نائين ، اردستان ، بخشهائي از شهرستان كاشان (جوشقان ، برزك ، ويدوج ، ويدوجا و روستاهای غربي رشته كوه كركس ) ، جوشقان قالي ، كامو ،  تعدادی ازروستا هاي شهرستانهاي دليجان ، خوانسار ، برخوار ، ميمه و تعدادي از  روستاهاي شهرستان نطنز ، بخشي از شهرستان خميني شهر و زرتشتيان يزد و كرمان بدان سخن مي گويند و از آن بنامهاي گويش « مياني ايران ، پهلوي ،دري ، ساساني ،مادي » نام مي برند اگر چه آهنگ و روش گفتاري اين گويشها در هر بخش، شهرستان وحتی روستاهاي همجوار با يكديگر ناهماهنگي هائي دارد ولي ريشه تمامي آنها يكي است و همگي آنها در شمار گويشهائي است كه برخي آنرا پهلويات و برخي ديگر آنرا گويشهاي (ساساني مادي) گويند. به نوشته استاد جلال الدين همائي «پايگاه نام آوري زبان پهلوي كه در زمان ساسانيان روائي داشته است عراق عجم ( شهر اراك وبخشهایی از استان اصفهان و نواحی حاشیه کویر مرکزی) بوده » كه زبان آنها به نام زبان (ولایتی) نامیده می شد که سرمنشأء آن ( زبان اوستایی و زرتشتی است که اولین بار اقوام ماد آن را اختراع و با آن تکلم) می کردند.»

در کتاب تمدن ساسانی « به گفته حمزه اصفهانی» آمده  ایرانیان را پنج زبان بوده است: (پهلوی ، دری ، خوزی و سریانی)»

دکتر سیروس شفقی استاد جغرافیای دانشگاه اصفهان درباره زبان مردم منطقه میمه و نواحی اطراف رشته کوه کرکس چنین نگاشته اند: « این زبان بازمانده اصل و یا دگرگون و ساییده شده گویشهای باستانی مانند (اوستایی پارسی باستان و سکایی زبان پارسی میانه مانند پهلوی ، پارسیک و سغدی) می باشد»

  در برخي از ديوانهاي سرايندگان گذشته ، مانند  ( باباطاهر ، مهان كشفي ، فايز دشتستاني ، درويش عباس گزي ، يحيي ذكا، ، بند اررازي ، روزبهان شيرازي ، عبدالعلي كارنگ ) به اين زبان اشعاری سروده شده است ، از تازه ترين كارها در اين زمينه مي توان به كتب گرگويه و واژنامه زبان راجي نوشته حسين صفري دليجاني و واژه نامه یهودیان يزد نوشته دكتر كتايون مزادپور اشاره كرد. بنظرمي رسد

پس از روايي زبان پارسي دري در شهر اصفهان (در زمان سلجوقيان ) مردم منطقه ميمه كه بيشتر آنان همچنان به دين و آئين زرتشتي پاي بند بودند ( به دليل يكدست ماندن مردم اين سامان و دلبستگي آنان به فرهنگ باستاني  انگيزه اي گرديد تا زبان پهلوي همچنان روائي پيشين خود را از دست ندهد )و اين روند تا روزگار صفويان كه دين اسلام و تشيع علوي آيين همگاني مردم ايران گرديد، همچنان پايدار باقي بماند . در زمان شاه عباس صفوي بار ديگر اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد و استان اصفهان در پرتو آن رو به آبادانيو در پي آن منطقه ميمه نيز كه شاخه اي از يكي از مهمترين راههاي دسترسي به مركز ايران و حاشيه كوير بخصوص خراسان رضوي از آن مي گذشت از اين رويداد بي بهره نماند و آباداني خود را باز يافت و با (ساخت چندين كاروانسرا و قلعه در شهر ميمه و روستاهاي ونداده ، علي آباد ، رباط ، چغاده و مراوند و احداث راههاي مناسب كاروان رو اثرات مهمي در روائي امور بازرگاني ، كشاورزي و دامداري در اين سرزمين داشت) و اين عوامل انگيزه اي شده تا كوچندگاني نظير آيت الله ملا محمد باقر داراني ، زين العابدين جبل عاملي و شاگردان آنها به منطقه ميمه روي آورده ودر روستاهاي آن ماندگار شوند ، روي آوردن اين بزرگان كه زبان آنان پارسي دري بوده ، انگيزه اي شده تا اين زبان در برخي از روستاي منطقه رواج و زبان میمه ای با زبان  پارسی دری  در هم آميخته و به زبان پهلوی ساسانی نزدیک شود. زبانی  که در آن نشانه هائي از زبانهاي پهلوي اشكاني و سغدي نيز ديدهمي شود.

ادامه دارد

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت اول

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت سوم

$
0
0

نویسنده و محقق: محمدتقی معینیان

در كتاب خاطرات خانم لامتن انگليسي در مورد زبان مردم ميمه آمده است . « زبان مردم اوليه اين منطقه ( ميمه ) زبان ماد آميخته به زبان پهلوي دري بوده و كمتر كلمات عربي داخل آن شده است . اين زبان تاكنون شكل افعالي خود را تا حدودي حفظ كرده ، و اختلاف آن با زبان فارسي نيز به اين دليل است  ( زبان فارسي رابطه خود را با اصل فارسي قديم تيره ساخته و كاملاً از فارسي قديم جدا شده است) » .

( متروپست ) متخصص زبان پهلوي مي گويد « غير از اوستا بقيه نوشتجاتي كه به زبان پهلوي است از دوره ساساني است و زبان فارسي كنوني هم پس از پيشرفت سلطه و نفوذ . ساسانيان كم كم تغيير شكل يافته و در ايران عموميت پيدا كرده است مگر نقاط دور افتاده و يا عده قليلي از نژاد پرستان و طرفداران شعاير ملي كه زبانهاي محلي خود را از دست نداده اند . »

دكتر حبيب برجيان استاد گروه ادبيات و زبانهاي تطبيقي دانشگاه هافسترا Hofstral  در نیويوريك ،درباره ريشه يابي زبان جوشقانی (ميمه ای) از قول (والنتين ژوكفسكي) زبان شناس بزرگ روسي مي نويسد « در اطراف شهر اصفهان روستاها و شهرهايي هستند كه زبان آنها در زمره (گويشهاي مركزي) ايران است ، گويشهايي كه در منطقه ميان همدان ري و اصفهان (سرزمين ماد باستان) رايج است و خود فرعي از گروه زبانهاي ايراني شمال غرب است . و از اين نظر با فارسي كه در گروه جنوب غربي جاي مي گيرد تفاوتهايي ميراثي دارند. گويشهاي مركزي پيرامون اصفهان در شش ناحيه شنيده مي شود. اول در منطقه  جوشقان  قالی  وميمه و توابع ان مانند (شهرهاي ) وزوان، كامو و تعدادي از روستاهاي اين منطقه در شمال شهر اصفهان ، دوم در منطقه گز و خورزوق و كمشچه در بلوك برخوار در شمال شرقي شهر اصفهان ، سوم در ورنوسفادران سده در غرب اصفهان و چهارم در بلوك رودشتين در پايين دست رودخانه زاينده رود، پنجم در بلوك جرقويه در جنوب رودشتين و ششم در بلوك كوهپايه در شمال رودشتين ، به آنچه برشمرده شد بايد گويش كليميان شهر اصفهان را نيز افزود . هرگاه همه اين نقاط را بر نقشه جغرافيا ترسيم كنيم . بدين نتيجه منطقي خواهيم رسيد كه گويشهاي مركزي روزگاري سراسر منطقه اصفهان (منطقه مادنشين) را در بر مي گرفته ، ولي فارسي رفته رفته در شهر نطفه بسته و از آنجا به پيرامون سرايت كرده و كماكان رو به پيشرفت و چيره شدن بر گويشهاي سرزمين (ماد) نهاده است .»

نتيجه گيري :

در اصل زبان ميمه اي از زبان مادي اوستايي (1) و پهلوي دري است كه در هم آميخته شده و آنرا مي توان از زبانهاي قديم ايران دانست . وقتي در مقام مقايسه اين زبان با زبان كردي و اوستائي بر مي آئيم متوجه مي شويم كه شباهت زيادي بين اين زبانهاست و شايد زبان ميمه اي مانند زبان اوستائي ( 2)و كردي 3 هزار سال پيش از ميلاد بوسيله آريائيها مكالمه مي شده و بعدها منشعب و مختلف شده و تغييراتي يافته باشد . يا شايد از اواخر دوره هخامنشي در دوره پارت مورد استعمال بوده و رواج يافته است .

از دلايلي كه قدمت زبان مردم و شهر ميمه را به دوره هخامنشي مي رساند مي توان اشتراك زبان ميمه اي و زبان مردم جهرم ( را كه بر اساس اسناد تاريخي در زمان هخامنشي احداث گرديده است) دانست .بنظر مي رسد كه زبان مردم ميمه با اشتراكي كه با زبانهاي ديگر نقاط ايران دارد از فارسي باستان و زبان اوستائي ريشه گرفته و بعد با زبان پهلوي دري در هم آميخته و به دوره ميانه رسيده و كم كم تحت تاثير زبانهاي دوره ميانه قرار گرفته و سپس در دوره فارسي نو همراه با آن توسعه يافته و به زبان فعلي رسيده است .

متاسفانه امروزه بيش از سي درصد از مردم منطقه بويژه جوانان و نوجوانان ، به زبان فارسي روي آورده و گمان مي رود تا سي سال آينده ديگر گويش ميمه اي كه يادگار زبانهاي ( پارسي باستان ، اوستائي و پهلوي(3 ) است از اكثر خانه ها رخت بر بندد . از اين رو جا دارد دست اندركاران و كارگزاران فرهنگي شهر ميمه و همچنين جوانان تحصيل كرده ميمه اي براي حفظ و پربار ساختن و همچنين زدودن اين گويش از واژه هاي بيگانه تلاش كنند تا حداقل نشاني از اين زبان كه ريشه در تاريخ و فرهنگ چند هزار ساله ديارمان دارد براي آيندگان بيادگار بماند 

ادامه دارد...

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت اول

 

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت دوم


ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت چهارم(پایانی)

$
0
0

تطول گویش میمه

محقق:محمدتقی معینیان

 

به نظر می رسد نیم زبان خالص و اصیل میمه ای را بدون دخل و تصرف و قبل از نفوذ سایر زبانها در حال حاضر بتوان در مناطق (خور و بیابانک ، فرخی، بیاضه ، عروسان کوره گز، گرمه ، مصر و چوپانان ) از توابع شهرستان نائین دید که دارای سه گویش خوری (Xhuri  ) ، فارویجی (Farvigi) و گرگو (gargu)است . این گویش که از خالص ترین گویشهای زبان پارسیک (4)یا پهلوی دری است در مناطق خور و بیابانک از روزگاران دور بر کرانه جنوبی کویر نمک بر جای مانده و به سبب دوری از جابجا شدن زبان وران، کمتر با گویشهای دیگر به هم آمیخته و دستخوش دگرگونی شده است.

 

گویشهای خوری ، فرویکی و مهر گونی با گویشهای بلوچی ، زازی (zazi) ، مازنی (mazani ) ، گیلکی ، سیوندی(sivandi ) ، کردی و بندری و میمه ای خویشاوندی نزدیکی دارد . (به همین علت اکثر واژه ها و اصطلاحات این زبانها در نیم زبان میمه ای دیده می شود.)

 

تا نیمه سده پیش ، نیم زبان میمه ای گفتار اکثریت مردم روستاهای منطقه بود و بر فارسی رایج برتری داشت ، به نحوی که بسیاری از مردم غیر گویشور در گفت و گو با گویشوران محلی به ناچار بایستی زبان میمه را می آموختند و با آن سخن می گفتند . متاسفانه بی کاری ، فقر حاکم بر منطقه و خشکسالی های پی در پی بعضی از اهالی را وا داشت با گذشتن از سنگلاخ و ریگزارها برای کسب درآمد بدنبال لقمه ای نان به شهرهای همجوار به ویژه اصفهان و تهران بروند و به ناچار زبان فارسی را فرا بگیرند . البته به مرور دانش اندوزی و گذراندن پایه های تحصیلی و کسب مدارج دانشی و اشتغال در ارگانها و دوایر دولتی از انگیزه های نیرومند تر در روانه شدن مردم به شهرهای اصفهان، تهران و در سالهای اخیر شاهین شهر گشته و صحبت کردن این مهاجرین با زبان فارس باعث رویگردانی ، از زبان مادری و از میان رفتن آئین ها ، رسم ها و سنتهای اجدادیشان شده است. و واژه ها و عبارات میمه ای دیگر کاربرد خود را برای این افراد از دست داده و در حال فراموشی است . در حال حاضر یک جوان زیر بیست سال، در میمه به سختی با گویش میمه ای سخن می گوید . اکثر اصطلاحات و واژگان این زبان تغییر کرده یا در حال تغییر است و روز به روز جای خود را به اصطلاحات و واژگان فارسی رایج کشور و واژگان فرنگیمي دهند.

 

متاسفانه دیر زمانی است که (مودبق) جای خود را به آشپزخانه open، (دالوج) جای خود را به هال ، (قالفگا) جای خود را به باغچه ، (ترهّ) جای خود را به قرنیز، ( لپه) جای خود را به طاقچه،(کلون ) جای خود را به قفل، (خورشیدی ) جای خود را به پنجره ، (سفت ) جای خود را به لولا، (کلک ) جای خود را به اجاق گاز ، (دزندون ) جای خود را به ماکروفر ، (کر) جای خود را به تنور، (قزقون) جای خود را به دیگ ، (تنجه ) جای خود را به ماهیتابه، (کمشدون ) جای خود را به پلوپز، (دزه ) جای خود را به آرام پز، (دزوله ) جای خود را به زودپز ، (گرتی ) جای خود را به روسری ، (شاخشور) جای خود را به مانتو ، (جلیت ) جای خود را به ژیله و جلیقه ، (قر) جای خود را به دامن ، (تنبون ) جای خود را به شلوار ، (شلیته ) جای خود را به کت ، (نیم دره ) جای خود را به مایو، (گولوه ) جای خود را به جوراب ، (دم ) جای خود را به کمربند، (کیسه) جای خود را به جیب ، (بالاپوش ) جای خود را به پالتو،

 

(چرت ) جای خود را به زلف ، (سو) جای خود را به فلاکس و..... داده است .

 

متاسفانه در حال حاضر مدافع و حافظ زبان شیرین میمه ای تعدادی سالخورده هستند که از دست آنها کاری بر نمی آید ، پیری و مرگ نیز شمار گویشوران سالخورده را کاهش داده و در حال حاضر با شمار اندکی از گویشوران سالمند روبرو هستیم که امانت دار این زبان اند و با فوت آنها کم کم این زبان نیز خواهد مرد.

 

_____________________________________________________________________

 

1 – زبانهاي مادي اوستائي ، پهلوي دري و سانسكريت هر سه زبان مشترك آريائيها بوده است

 

2– زبان اوستائي يعني زباني كه خود زردشت با آن صحبت مي كرده و زبان فارسي باستان بوده كه در دوره هخامنشيان رواج داشته و به علت قدمت بعضي از موارد كه در تاريخچه منطقه ميمه ذكر شده ارتباط زبان با دوره هخامنشيان مشخص و معين مي گردد همانطور كه گفته شد مذهب رسمي افراد اين محل قبلاً زردشتي بوده و هنوز هم عقايد و آداب و سنن چندي در فرهنگ اين ناحيه رايج است كه تداوم همان رسومات را مي رساند و اين اثبات كننده اين موضوع است  كه زبان مردم این منطقه ريشه در زبان اوستائي و فارسي باستان دارد .

 

زبانهاي اوستائي و فارسي باستان از شاخه هاي زبان هاي هند و ايراني هستند كه خود شاخه اي از زبان آريائي يا هندي و اروپائي است . تا حال حاضر بالغ بر 18 زبان كه يا زماني زبان رسمي و ملي بوده اند يا امروزه هستند يافت شده كه به شاخه هندي و اروپائي ( آريائي ) مربوط است و طبق نظر دانشمندان همه از يك ريشه بر آمده اند .

 

3- زبان پهلوی منسوب است به پهله نام پنج شهر اصفهان ، ری ، همدان ، نهاوند و آذربایجان شرقی.

 

4- زبان پارسی به سه بخش تقسيم می شود:

 

الف- پارسی باستان که در زمان هخامنشی رواج داشته .

 

ب- پارسی ميانه (پهلوی) که به دوشاخه پهلوانيک (پارتی) و پارسی ميانه تقسيم می شود.

 

ج- پارسی نوين که از دو زبان پارسی ميانه و پهلوانيک مايه گرفته و پس از اسلام با زبان عربی درهم آميخته و تشکيل خط و زبانی به نام پارسی دری را داده است «واژه دری به معنی درباری است و آن زبان دولتی و دستگاه ساسانی است اين زبان دنباله زبان پهلوی ساسانی است که در آن نشانه هايی از زبانهای پهلوی اشکانی و سغدی نيز ديده می شود.»

 

 معرفی گویش راجی(میمه ای)، از زبان تعدادی از زبان شناسان بزرگ جهان

 

 آقای پروفسور ایوانوف روسی در مورد این گویشی نوشته است .

 

((گویش راجی زبانی است که بقایای آن در منطقه تیمره از مناطق مرکزی ایران و در شهرهای دلیجان ، نیمه ور ، نراق ، جوشقان قالی، قهرود و ..... صحبت می شود. ریشه واژه های این زبان از زبان (مادی ) است .))

 

 پروفسور ژرژدار (Gerge Radar) سویسی در مورد پیشینه گویش راجی می گوید ((این گویش از گویشهای مرکزی ایران از دسته شمال غربی است و در حال حاضر تعداد زیادی از ساکنین شهر دلیجان و روستاهای مجاور آن بدان سخن می گویند. واژه های زبان راجی در میان زبان های ایرانی با گویش های زبان فارسی خویشاوندی آشکار دارند . زبانهای بلوچی ، گیلکی ، نیشابوری و سمنانی از نزدیک ترین زبان ها به گویش راجی هستند))

 

آقای دکتر ریچارد فرای (Richard frai ) آمریکایی در مورد گویش راجی نوشته است ((به ادعای برخی، گویش راجی همان گویش رازی است که در مناطق همچون ری و همدان رواج داشته ، گویش مردم همدان و زبان کلیمیای همدان زبان (فهلوی) بوده که کلیمیان به این گویش ، زبان راجی می گویند))

 

دکتر ویلهم آیرس (Wilhelm Eilerse ) آلمانی در مورد زبان راجی عقیده دارد. ((گویش دلیجانی (راجی یا رایجی ) بازمانده زبان پهلوی ساسانی است . راجی ، منسوب و معرب به ری است که به عبارتی به ری نسبت داده شده است ، این واژه از دو جزء (راج ) و (ی ) شگل گرفته و در کتب تاریخی گاه به صورت گویشی (رازی ) از آن نامبرده شده است. راج، معر  (راگ ) است که در زبان پهلوی نام شهر ری بوده است))

 

رابطه زبان میمه با زبانهای ایرانی نو

 

 ویلهلم آیلرس (Wilhem Eilerse ) آلمانی زبان شناس معروف آلمانی در مورد زبان ایرانی نو عقیده دارد زبانهای ایرانی نو زبانهایی هستند که پس از فتح ایران به دست مسلمانان به تدریج در مناطق مختلف پدیدار شدند و با آنکه برخی از آنها همزمان با برخی از زبانهای ایرانی میانه رایج بودند ، از لحاظ ساختاری تحول هایی در آنها مشاهده می شود که آنها را از زبانهای ایرانی میانه متمایز می سازد . مورخان و جغرافیانویسان دوره اسلامی، همچون اصطخری در المسالک و الممالک ، مقدسی در احسن التقاسیم و حمدالله مستوفی در نزهه القلـوب ، نـام و گاه نمونه هایی از واژه ها یا جمله های برخی از زبـانها و گویش های ایرانی نو را که پیش از سده (10ق/16 م) در مناطق مختلف ایرانی رواج داشته است آورده اند .

 

اکنون مرکز زبانهای ایرانی نو، ( ایران ، افغانستان و تاجیکستان ) است، اما برخی از آنها در جمهوری های آسیای مرکزی، ترکستان، چین، ترکیه، کشورهای حاشیه خلیج فارس، سوریه، شبه قاره هند، عراق، فلات پامیر و قفقاز نیز رواج دارد. از میان زبانهای ایرانی نو فقط زبان فارسی با 3 گونه اصلی،( ایرانی ، افغانی و تاجیکی ) و یغنابی به ترتیب بازمانده های مستقیم فارسی میانه و سغدی هستند ، اصل و نسب دیگر زبانهای ایرانی نو به درستی دانسته نیست .

 

مهم ترین و متداولترین زبان ایرانی نو زبان فارسی دری است. دیگر زبانها و گویش های ایرانی نو را که شمارشان به صدها می رسد بر پایه قرابت های ساختاری و جغرافیایی به دو گروه غربی و شرقی تقسیم کرده اند:

 

1- زبانهای غربی

 

زبانها و گویش های ایرانی نو غربی عبارتنداز :

 

الف ) گویش های مرکزی ایران : با (ریشه مادی) ادغام شده با زبان پهلوی ساسانی این گویش ها، که در منطقه میان اصفهان ، تهران ، همدان و یزد رواج دارد به 6 گروه تقسیم می شوند که تماماً ریشه مشترک دارند و در طی گذشت زمان گویش آنها تغییراتی یافته و باعث لهجه و گویشهای گوناگونی گردیده اما اکثر ، کلمات و اصطلاحات آنها دست نخورده باقی مانده و به صورت مشترک در 6 گروه هنوز کاربرد دارد.

 

1- گروه شمال غربی (در غرب جاده قم اصفهان) زبانهای خوانساری، محلاتی، گلپایگانی و انشانی ...

 

2-     گروه شمال شرقی (درشرق جاده قم اصفهان ) در منطقه کاشان و نطنز، زبانهای آرانی ، ابوزیدآبادی، ابیانه ای، بادرودی، طاری، جوشقانی، سویی، فریزهندی، قهرودی ، کشه ای، میمه ای ، نطنزی، هرندی و گویش یهودیان کاشان

 

3-گروه جنوب غربی ( در غرب جاده قم اصفهان ) در اصفهان و جنوب غـربی اصفهان شامل زبانهای سده ای، کفرانی، گزی، ورزنه ای، گویش یهودیان اصفهان

 

4- گروه جنوب شرقی (در شرق جاده قم اصفهان ) شامل اردستانی، انارکی، زفره ای ، نائینی، گویش زردشتیان کرمان و یزد (معروف به بهدینی ) و گویش یهودیان کرمان و یزد

 

5- گویش های منطقه تفرش : زبانهای آشتیانی ، آمره ای ، الویری ، کهکی ، وفسی ، ویدری و ....

 

6- گویش های دشت کویر: شامل زبانهای خوری ، فروی، مهرجانی و..

 

ب ) گویش های حاشیه دریای خزر: شامل زبانهای گیلکی، مازندرانی و سمنانی

 

ج ) گویش های شمال غربی : شامل زبانهای تاتی شمالی، تاتی جنوبی، تالشی ، آذری رودباری ، خوئنی، الموتی و اشتهاردی

 

د‌)  گویش های جنوب غربی : شامل زبانهای سیوندی، گویشهای منطقه فارس و گویشهای لری و بختیاری

 

هـ ) گویشهای جنوب شرقی: شامل گویشهای لارستانی ، بشاگردی و کمزاری

 

و) گویشهای کردی : شامل گویش کردی شمال غربی (کرمانجی ) ، گویش کردی شمال شرقی (بادینانی ) ، گویش کردی مرکزی (سورانی و سنندجی ) و گویش کردی جنوبی (سنجابی و کلهری)

 

ز) گویشهای زازا و گورانی : شامل گویشهای زازا یا دیلمی و اورمانی

 

ح) گویشهای بلوچی : شامل گویشهای رخشانی ، سراوانی ، کچی ، لاشاری، بلوچی شرقی و کرشی

 

 2- زبانهای شرقی

 

زبانها و گویشهای ایرانی نو شرقی عبارتند از :

 

الف ) کردی مرکزی : سورانی ( در اربیل ، خانقین ، سلیمانیه و کرکوک، ( سنه ای ( سنندجی ) و مکری ( در جنوب آذربایجان غربی و کردستان)

 

ب ) کردی جنوبی : سنجابی ، کرمانشاهی ، کلهری ، لری پشت کوه . لکی .

 

ج) گویش های زازا (1)و گورانی يا (اورماني) (2)

 

  1- گويش زازا یا دیلمی در میان کردهای ترکیه  رواج دارد

 

2-  گويش اورامانی ( در غرب سنندج در پاوه ، نوسود ...) با جلانی ( در اطراف سر پل زهاب ، قصر شیرین ، خانقین ، کرکوک ، موصل ، ... ) کندوله ای ( در شمال شرقی کرمانشاه ) و گورانی ( در شمال کرمانشاه) رواج دارد

 

د) گویش های بلوچی شامل :

 

گويش رخشانی ( در میان اکثر بلوچ های ایران ، افغانستان ، پاکستان و نیز در شهر مرو در ترکمنستان  گويش سراوانی ( در بلوچستان ایران) ، گويش کچی ( در مکران پاکستان ) ، گويش لاشاری ( در جنوب ایرانشهر) ، گويش بلوچی شرقی ( در شرق و شمال شرقی کویته پاکستان )، گويش کرشی (در میان شترداران ایل قشقایی در فارس ) و گویش های ساحلی ( در ایران و پاکستان).

 

 

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت اول

 ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت دوم

ریشه یابی گویش میمه ای - قسمت سوم

آشنایی باگشتاپو - قسمت اول

$
0
0

مقدمه:

گشتاپو سازمان امنیتی و ضد جاسوسی رایش سوم بود که در داخل مرزهای قلمرو رایش سوم فعال بود و در سال 1933 به وجود آمد و با شکست خوردن آلمان در سال 1945 این سازمان نیز از بین رفت.


تاریخچه:
با به قدرت رسیدن هیتلر درسال 1933، سپاهیان گروه طوفان(SA ) شروع به سرکوب کمونیست ها ، سوسیالیستها و دیگر گروههای مخالف بعد از آتش زدن رایشتاگ کردند. با ادامه سرکوب ها کم کم گروه اس آ بر اوضاع امنیتی مسلط می شوند و بسیاری از مخالفان نازی را به زندان می فرستند و با این کار ، اس آ خود نیز قدرت فراوانی پیدا می کند به طوری که کم کم رهبر این سازمان یعنی روهم به فکر درگیری با هیتلر و ساقط کرد نظام آن می افتد و در این راستا آزار و اذیت مردم افزایش میباد.
 
ارنست روهم

با ادمه تنش بین هیتلر و روهم و خطری که اس آ برای حکومت رایش داشت هیتلر به هیملر دستور می دهد تا اس اس را گسترش دهد و هم زمان با آن سازمانی تحت عنوان گشتاپو که مخفف پلیس مخفی کشور بود نیز تاسیس شد. این سازمان در ابتدا زیر نظر وزارت کشور آلمان بود و هسته اولیه آن از 300 نفر از بهترین دانش آموختگان دانشگاههای رایش انتخاب شد و مقر سازمان نیز در کاخ پرنس آلبرت اشتراوس مستقر شد. اولین رئیس آن نیز رودلف دلیس بود که از سال 1933 تا سال 1934 رئیس گشتاپو بود
 
رودلف دلیس اولین رئیس گشتاپو

مقر فرماندهی و قرار گاه مرکزی گشتاپو در خیابان فریتز برلین -کاخ پرنس آلبرت اشتراوس ، اولین محل برای فعالیت های سازمان بود و در آن بحران امنیتی آلمان گشتاپو فعالیتهای خود را از آنجا شروع کرد.
کاخ پرنس آلبرت ، مقر گشتاپو

وظایف عمده گشتاپو در مقطع سال 1933 تا پایان سال 1934 :
1- زیر نظر نگاه داشتن روهم و گروه اس آ: با توجه به تهدیدی که اس آ و روهم برای آلمان داشتند شناسایی خطرات و خنثی کردن انها از اولین وظایف انها در آن سالها بود
2- کشف فعالیت های مخفیانه دیگر گروههای مخالف: با توجه به اینکه اس آ کلیه گروههای مخالف را که فعالیت آشکار داشتند را سرکوب کرده بود ، آنها نیز شروع به روی آوردن به کارهای مخفیانه می کنند و بنابراین کشف و شناسایی فعالیت این گونه گروهها منجمله کمونیست ها که سعی در رخنه در آلمان را داشتند در اولویت دوم المان قرار می گیرد.

سال 1934 واقعه ای مهم برای گشتاپو:
در سال 1934 مصادف با آماده شدن هیتلر و اس اس برای از میان برداشتن روهم، هیتلر تصمیم می گیرد تا کلیه بخش های عملیاتی که در آن مقطع مطمئن و وفادار تر از بقیه ارگانها مثل ارتش و پلیس بودند را متمرکز کند. گشتاپو و اس اس که هر دو برخاسته از بطن جنبش نازی بود توسط هیتلر متمرکز می شود و در نتیجه گشتاپو از زیر نظر وزارت کشور خارج می شود و به زیر مجموعه اس اس اضافه می شود و رودلف دلیس عزل و هانریش مولر رئیس گشتاپو می شود در آن مقطع حساس این کار بسیار حیاتی بود به طوری که گشتاپو در زیر مجموعه اس اس بسیار کارآمدتر بود و توانست توطئه روهم در تگرنسی را شناسایی کند(مراجعه شود به کتاب شوکران نبرد) که شامل کودتا بر علیه هیتلر بود و باعث اجرای عملیات شب دشته های بلند
شد


ریاست هانریش مولر بر گشتاپو:
با ریاست هانریش مولر بر گشتاپو دومین مرحله از تغییر شروع می شود. مولر که قبلا عضو پلیس سیاسی بود و تا قبل از سال 1933 نازی نبود رهبری سازمان را بر عهده می گیرد.هیملر و هایدریش او را به دلیل تواناییش در شناسایی فعالیتهای مخفیانه کمونیست ها انتخاب می کنند و او را به دلیل تجربه اش نیاز داشتند. بر طبق خاطرات والتر شلنبرگ که از افسران سرویس اطلاعات نازی بود مولر فرد خشن و سردی بود و بسیار هم تابع . به این خصیصه های او باید عدم علاقه به شهرت را نیز اضافه کرد به طوری که در تمام دوران حیات رایش سوم نام او کمتر بر سر زبانها افتاده بود


هانریش مولر
منبع: اینترنت
ادامه دارد..

آشنایی باگشتاپو - قسمت دوم

$
0
0

عملیات شب دشنه های بلند:

از روز 30 ژوئن تا 2 ژوئیه سال 1934 پاکسازی اس آ آغاز شد و مجری عملیات اس اس هیملر بود . در جریان این عملیات بسیاری از رهبران اس آ و افرادی از قبیل ژنرال اشلایشر، ارنست روهم و ...که مخالف هیتلر بودند نیز کشته شدند. در پایان عملیات نیروهای اس اس که پیروز میدان بودند در مقابل هیتلر رژه رفتند. در این عملیات شخصیت های امنیتی نازی از جمله گورینگ نیز شرکت داشت.رمز این عملیات مرغ مگس خوار بود و با ابلاغ آن به گورینگ که مسئول عملیات در برلین بود او عملیات را شروع کرد در کل تلفات این عملیات در حدود 85 نفر تخمین زده میشود.

هرمان گورینگ مسئول عملیات پاک سازی در برلین
 
ژنرال اشلایشر یکی از قربانی های عملیات شب دشنه های بلند
سال 1935 تولد راشا(RASHA ): 
در سال 1935 کل نهاد های اطلاعاتی و امنیتی (( به استثنای ارتش )) رایش سوم متمرکز می شود و هانریش هیملر در راس این سازمان قرار می گیرد. سازمانی که نهادهای امنیتی آلمان که در آن متمرکز شدند چیزی غیر از اداره امنیت مرکزی رایش ( RASHA ) نبود. سه نهاد امنیتی رایش تابع این اداره بودند که شامل گشتاپو ، پلیس جنایی و اس دی هستند. به موازات تشکیل راشا وظایف هر کدام از نهادها به صورت رسمی مشخص می شود و گشتاپو مسئول فعالیت در داخل مرزهای کشور رایش می شود. در ارتش آلمان سازمان آبهور که ارگان اطلاعاتی و امنیتی ارتش آلمان بود وظیفه ی فعالیت در داخل و خارج را یک جا بر عهده داشت و در کل سازمانی موازی و رقیب راشا بود و رئیس آن ویلهلم کاناریس بود که به دلیل توطئه علیه هیتلر اعدام شد.
هانریش هیملر رئیس اداره کل امنیت رایش ( راشا )

کاناریس رئیس آبهور(اطلاعات ارتش) که به دلیل توطئه علیه هیتلر اعدام شد
مطالعات گشتاپو بر روی روش پلیس مخفی شوروی: 
با شروع سال 1935 و تمرکز کردن گشتاپو بر روی وظایف اصلی با توجه به رفع مشکل اصلی امنیت آلمان (( اس آ )) ، هانریش مولر دستور داد تا مطالعات بر روی روشهای پلیس مخفی شوروی ( ان کی وی دی ) شروع شود . هدف از این مطالعات ، یادگیری روش های کارآمد روس ها در زمینه مبارزه با گروههای مخفی و خرابکار بود. در این زمان گنریخ یاگودا رئیس سازمان امنیت شوروی بود و مولر بسیار علاقه مند بود تا گشتاپو بر روش های پلیس مخفی شوروی مسلط شود. در کل می توان کل سال 1935 را سال سازماندهی و نوسازی روش های امنیتی برای گشتاپو دانست و تکمیل پرسنل و به حداکثر رساندن توان اطلاعاتی و عملیاتی خود دانست. یکی از روش هایی که گشتاپو از پلیس مخفی شوروی آموخت در موضوع تبلیغات بود به طوری که روسها در زمینه تبلیغات برای پلیس مخفی بسیار خوب عمل کردند و گشتاپو این روش را به خوبی آموخت.از جمله این تبلیغات ترغیب مردم برای همکاری با گشتاپو بود و مورد دیگر چاپ پوستر های تبلیغاتی بود 

گنریخ یاگودا رئیس پلیس مخفی شوروی (NKVD )
آشنایی باگشتاپو - قسمت اول

خبرنگار صدا و سیما در سوریه مجروح شد

$
0
0
آقای حسینی خبرنگار خوب ما در سوریه  دیشب ساعت هفت ونیم در منطقه حطه همراه با تعدادی از نیروهای مردمی مشغول تهیه خبر بوده که یک خمپاره بین جمع اصابت میکنه . تعدادی شهید و تعدادی مجروح میشوند . 35 نفر بودند . حسینی از ناحیه صورت و دست و پا بشدت مجروح میشه . سریعا به بیمارستان صحرایی در منطقه منتقل و معالجه اولیه انجام و هم اکنون به لاذقیه منتقل شده . . ظاهرا حالش خیلی خوب نیست . خون زیادی ازش رفته.البته خداراشکر به هوش اومده . برای شفای عاجل وی دعا کنید.

 

ســـوم شـهــریور ؛ روز شهادت "دریادار بایندر"فرمانده ی نیروی دریایی ایــــــران درجنگ باانگلیس

$
0
0

شهید غلامعلی بایندر و ناو شکن بایندر، بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران در دوران رضا شاه بود. شهید بایندر در روز سوم شهریورسال 1320 در جریان درگیری بین قوای ایران و قوای بریتانیا به شهادت رسید. وی در 23 آذر سال 1277 به دنیا آمد نام پدرش علی اکبر بایندر وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رسانده و سال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل شد.

شهید بایندر

غلامعلی بایندر در مدرسهٔ نظام مشیرالدوله، در دانشکدهٔ توپخانۀ پواتیه و فوتن بلو و دانشگاه جنگ پاریس و نیروی دریایی ایتالیا تحصیلات نظامی را به پایان رساند. دریابان بایندر و نیروی دریایی تحت فرمان وی تنها نیروی بود که در جنگ جهانی دوم در زمان اشغال ایران از خود مقاومت نشان دادند.

ناگفته نماند به همراه شهید یدالله بایندر، گروهی دیگر از سربازان و جانسپاران میهن نیز از سوی جنایتکاران اروپایی به خاک و خون کشیده شدند که از میان آنان می توان به سید محمد راثی هاشمی، عبدالله شهریاری و ستوان ملك‌محمدی اشاره کرد. ایستادگی این دلاورمردان برای تازشگران روس و انگلیسی نیز بسیار شگفت آور بود تا جایی که پیکر آنان را با احترامات نظامی ویژه ای در کنار پل مرزی نخجوان به خاک سپردند.

ســـوم شـهــریور روز شهادت "دریادار بایندر"فرمانده ی نیروی دریایی ایــــــران و افسران و سربازان این آب و خاک، در مقابله با یورش ناجوانمردانه ی نیروهای انگلیسی به ایــــــران در خلیج همیشه پارس را گرامی می داریم.

نام و یادشان زنده باد
پاینده ایــــــــــــــران

Viewing all 216 articles
Browse latest View live