Quantcast
Channel: ميمه اي ها
Viewing all 216 articles
Browse latest View live

اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد...... دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

$
0
0

ديشب رفتم هيات بوشهري ها توي محله مون. واقعا عزاداري اونها به لحاظ معنوي جذاب و دلنشين  بود. حس خوبي داشتم.  دمام زني عزاداران و صداي شيپور واقعا حس غريبي داشت.

««آرشيوي»»

مراسم دمام زنی

باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست

آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست

محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است

عزاداري همه قبول حق  


پروفسور بالتازار در همدان زندگی می کرد+عکس

$
0
0

برای آنکه آزمایشگاه پروفسور بالتازار را ببینید، نیازی نیست به کارتون ها سفر کنید. یک بلیط به مقصد استان همدان و شهرستان کبودرآهنگ کافیست تا به دفتر کار مردی برسید که فعالیت های علمی اش الهام بخش کارتونی به نام او شد. پروفسور مارسل بالتازار که الهام بخش کارتون علمی تخیلی بالتازار بود. دهه شصتی ها پروفسور بالتازار را به عنوان مخترع پیری می شناسند که برای یک اختراع، مدت زیادی فکر می‌کرد، اهرم دستگاه عریض و طویلش را می چرخاند و بعد، چند قطره مایع را داخل لوله آزمایش می ریخت و با ریختن آن مایع روی زمین اختراعش نمایان می شد. به همین سادگی!

 اما در دنیای واقعی او کسی بود که زندگی اش از فرانسه شروع شد و به ایران رسید و در همدان ادامه پیدا کرد؛ پزشکی که انستیتو پاستور ایران را بنیان گذاشن و به مدت 17سال رئیس آن بود و بعدتر، در 63سالگی در زادگاهش از دنیا رفت. اما نامش تا همیشه روی انستیتوپاستور ایران و مرکز درمانی کبودرآهنگ ماندگار شد.

درباره نزدیک به دو دهه حضور پروفسور بالتازار، شخصیت محبوب کارتونی دنیا در ایران اینجا را بخوانید.

نفر دوم از سمت راست پروفسور بالتازار است

فرزندان پروفسور بالتازار در سفر به ایران

دوست خوبم آقای حمید معصومی نژاد، خبرنگار ایتالیا

حکايت

$
0
0
او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشكیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. 

در حین صحبت هاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و كار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟!
 بیائید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم كه تا آخر عمر برایمان بس باشد. 

البته دسترسى به خزانه سلطان هم كار آسانى نبود. آنها تمامى راه ها و احتمالات ممكن را بررسى كردند ، این كار مدتى فكر و ذكر آنها را مشغول كرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممكن را پیدا كردند و خود را به خزانه رسانیدند. 

خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و ... بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در كوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر كرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان كرد گوهر شب چراغ است، نزدیكش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد ، معلوم شد نمك است!

بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى كه رفقایش متوجه او شدند و خیال كردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او كه آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس كه تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمك گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمكش را چشیدم، دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است كه ما نمك كسى را بخوریم و نمكدان او را هم بشكنیم و ... 

آنها در آن دل سكوت سهمگین شب، بدون این كه كسى بویى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح كه شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند كه شب خبرهایى بوده است، سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند، دیدند سر جایشان نیستند، اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را كه باز كردند دیدند جواهرات در میان بسته ها مى باشد، بررسى دقیق كه كردند دیدند كه دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى كرد و ... 

بالاخره خبر به گوش سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیك صحنه را مشاهده كرد، آنقدر این كار برایش عجیب و شگفت آور بود كه انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت : عجب ! این چگونه دزدى است ؟ براى دزدى آمده و با آنكه مى توانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟... ولى هر جور كه شده باید ریشه یابى كنم و ته و توى قضیه را در آورم ...

در همان روز اعلام كرد: هر كس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیك او را ببینم و بشناسم.

این اعلامیه سلطان به گوش سركرده دزدها رسید، دوستانش را جمع كرد و به آنها گفت :
 
سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید.
 
 آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى كردند، سلطان كه باور نمى كرد دوباره با تعجب پرسید:
 این كار تو بوده ؟ گفت : آرى.

سلطان پرسید:
 
چرا آمدى دزدى و با این كه مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟
 
گفت : چون نمك شما را چشیدم و نمك گیر شدم!
 
 و
 بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت ...

سلطان به قدرى عاشق و شیفته كرم و بزرگوارى او شد كه گفت : حیف است جاى انسان نمك شناسى مثل تو ، جاى دیگرى باشد، تو باید در دستگاه حكومت من كار مهمى را بر عهده بگیرى، و حكم خزانه دارى را براى او صادر كرد.

آرى او یعقوب لیث صفاری بود و پس از چند سالى حكمرانى در مسند خود سلسله صفاریان را تأسیس نمود.
 
 
http://www.iiiwe.com/image/external/600x0/V2hVcFNwVCVcNVcoUXxYewl5AzpUbwMyADIGfgkiAGpWalhgWmAAZFRjDTQMb1khVDsGIQIxC3RWdwY5DjlRO1dwVWFTYFQ8XG5XKFE1WG8JJgNhVC8DZAA1Bn8JcABHVjhYLFo1ADRUIg0ZDDZZKlQVBhACcwsfVjgGdQ4QUWFXJVVAUz1UcFw3VzJRdlhKCTADc1Q4A2QACQZ1CREAQVYkWDFaTgAkVEMNZQwrWU1UbQZ2AhILYlYlBmgOYFF3V0RVPVMhVG1cN1ciURdYNgksAxdUOAMMAHMGFAlsACZWOVg9WigARVRFDXgMNllMVHEGFwJuC35WQQYSDnxROFdwVWM,.jpg
 
یعقوب لیث صفاری سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی (پس از اسلام) قرون متوالی است که در آرامگاهش واقع در روستای شاه‌آباد واقع در 10 کیلومتری دزفول به طرف شوشتر آرمیده است.
گفتنی است در کنار این آرامگاه بازمانده‌های شهر گندی شاپور نیز دیده می‌شود.
 
http://www.iiiwe.com/image/external/600x0/V2hVcFNwVCVcNVcoUXxYewl5AzpUbwMyADIGfgklAGJWc1h6WmQAalRuDTMMaVkhVDcGPAI7C3RWZgY5Dj5RN1cvVTVTNlRgXDhXNlFgWDgJOgNiVDYDfQAxBjkJMw,,.jpg
 
( مقبره ی یعقوب لیث صفّاری در روستای شاه آباد دزفول)
 

تبريک به جناب آقاي حميد وطن خواه

$
0
0

دکتررسول زرگرپور استاندار اصفهان در حکمی آقای حمیدرضا وطنخواه ‌را به سمت مدیرکل سیاسی و انتخابات استانداری منصوب کرد.

در حکم استاندار اصفهان آمده است:

جناب آقای حمید رضا وطنخواه

با سلام

« پس از حمد خدا و درود و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) » باعنایت به مراتب تعهد ، تخصص ، تجربه و مشی اعتدالی که در شما سراغ دارم ،‌ بدین وسیله شما را به سمت مدیر کل سیاسی و انتخابات استانداری اصفهان منصوب می نمایم .

ایجاد نشاط سیاسی ، برقراری محیط تضارب افکار ، ایجاد فضای لازم برای برگزاری انتخاباتی پرشور و مردم سالارانه ، ایجاد همدلی و وفاق بین جریانهای سیاسی از اهم وظایف جنابعالی می باشد .

توفیقات روزافزون جنابعالی در انجام امور محوله ذیل توجهات حضرت بقیة ا… الاعظم ( روحی و ارواح العالمین ) و تحت امرفرامین ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت ا… العظمی خامنه ای ( مدظلله العالی ) و منطبق با برنامه های دولت تدبیر و امید و خدمتگزار را از درگاه خداوند متعال مسئلت می نمایم .

جناب آقاي حميد وطن خواه

انتصاب شايسته جنابعالی به عنوان مدیرکل سیاسی و انتخابات استانداری اصفهانرا تبريك عرض مي نمايم.  هميشه مايه افتخار خاندان وطن خواه بوده ايد و هستيد. توفيق روزافزون و عزت و سلامت جنابعالی را از خداوند خواستارم.

دانشمندان روش رها شدن از افکار منفي را يافتند

$
0
0
پايگاه اينترنتي روسي تله پورت نوشت: اين روش به طرز حيرت آوري ساده است يعني بايد افکار منفي را روي کاغذ نوشت و بعد آن را دور انداخت. 

روانشناسان اسپانيايي و آمريکايي با  آزمايش منحصر به فردي در اسپانيا از دانشجويان خواسته اند افکار منفي خود را روي کاغذ بياورند. عده اي از آنها يادداشتها را نزد خود نگه داشته و بقيه آنها را دور انداخته اند. در نهايت مشخص شده در ميان داوطلباني که از شر افکار منفي رها شده اند فشار رواني و احساس ناراحتي کاهش يافته درحالي که گروه دوم براي مدت طولاني افکار منفي را به خاطر داشته اند. 

کارشناسان به مردم توصيه مي کنند افکار مثبت را جايگزين افکار مثبت کنند و در ذهن خود نگه دارند. نگه داشتن يادداشتهاي حاوي ايده هاي مثبت کمک مي کند آنها را بهتر به خاطر آوردند و عملي کنند. ضمن اين که نيازي به مرور يادداشتها نيست و فقط کافي است انسان از وجود آنها خبر داشته باشد. 

گفتني است در دوران باستان روش جالبي براي رها شدن از افکار منفي وجود داشته که بر اساس آن مردم گودالهاي کوچکي حفر و افکار منفي خود را در آنها بيان مي کرده اند و بعد روي گودال را مي پوشانده اند.

میلاد نور مبارک

$
0
0

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…

میلاد نور مبارک

تصاویر/ تقدیر از حامد زمانی

$
0
0


«حامد زمانی» هنرمند متعهد و انقلابی و خواننده معروف کشورمان در آیینی با حضور معاون نماینده ولی فقیه در سپاه تقدیر شد.


9 سال در پيچ و خم شادي ها و غم ها گذشت......

$
0
0

روی یک تخت ، بد حال، چشمهایی که گودتر می شد 

اشکهایی که حلقه می بستند، قرصهایی که بی اثر می شد

 صبح یک روز سرد زمستان، آخرین صدا در فضا پیچید

 آخرین برگ از درخت افتاد، پدر آماده سفر می شد.........   

9 سال قبل (ششم بهمن ماه 1383) مرحوم حاج حسينعلي رهبان (پدرهمسرم) درحادثه تصادف ازميان ما رفت. شخصيت حاجي واقعا «مثال زدني» بود. حاجي رفت و آن صميمت «مثال زدني» هم با خود برد.

 پدر، کلام تو مثل مشعلی روشن و فروزان، در تاریکی راه‌های مخوف و پر پیچ و خم زندگی بود. پدر، عشق تو مثل لطافت و زیبایی یک روز قشنگ بهاری بود و یاد تو، مثل بی‌خیالی و راحتی یک روح سبکبال در گردش یک روز خوش آب و هوای تابستانی بود. 

پدر، فکر به تو مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی است.

 

یادش گرامی .(الفاتحه)

«شکست سلطه»

$
0
0

«شکست سلطه» عنوان مستند تولیدی از گروه سیاسی شبکه تلویزیونی تهران است که به مناسبت دهه فجر 92 به نويسندگي من و تهیه کنندگی آقاي ناصر مقدم‌پور روی آنتن شبکه تهران درحال پخش است. این ویژه برنامه در 10 قسمت 20 دقیقه‌ای تهیه و تولید شده است. این مجموعه نگاهي دارد به رویداد‌ها و وقایع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران . اميد است مورد توجه علاقه مندان قرار گيرد. زمان پخش:


شکست سلطه13:20
رنگین کمان14:00
دانستنیها15:20
بچه های دیروز15:55
به خانه بر می گردیم16:55
اخبار تهران18:30
خلاصه سریال باغ سرهنگ19:00
مثلث19:50
بچه های دیروز20:40
شکست سلطه21:30
نمای انقلاب22:00
سریال باغ سرهنگ23:05
اخبار ایران جهان24:00
ساعت 25

خاطرات توریستهای آلمانی از میمه

$
0
0
در عالم وبگردی به صفحه خاطرات توریست های آلمانی برخوردم که گذرشان به میمه افتاده بود. نکات جالبی داشت.

03.05.12 Esfahan – Meymeh 110 km 498 Hm

Nach den 2 Besichtigungstagen in Esfahan ging es heute wieder in die Wüste. Zunächst jedoch mussten wir im Verkehrschaos von Esfahan die richtige Straße aus der Stadt hinaus finden. Dies gelang schließlich wie fast immer am besten auf der Autobahn. Als wir an den Industriegebieten am Stadtrand vorbei waren, tauchten Straßenschilder auf, die ein benutzen der Autobahn für Traktoren, Motorräder, Fußgänger und Radfahrer untersagte. Brav verließen wir die Autobahn und fuhren einige Kilometer übers Land. In der nächsten Kleinstadt erkundigten wir uns nach dem Weiterweg und wurden prompt wieder auf die Autobahn geschickt. Diesmal ließen wir uns von der Beschilderung nicht mehr abhalten und nutzten den breiten Seitenstreifen und kamen gut voran. Niemand hielt uns auf und nach der halben Wegstrecke endete die Autobahn und wurde als Schnellstraße weitergeführt, auf der wir nun auch offiziell wieder fahren durften. Schon bei der Abfahrt in Esfahan war der Himmel wolkenverhangen und nach 55 km begann es leicht zu regnen. Bald entdeckten wir neben der Straße einen Laden mit einem überdachten Sitzplatz. Wir fuhren hin, kauften uns etwas süßes Gebäck und etwas zu Trinken. Als wir zahlen wollten nahm der Besitzer unser Geld nicht an. Wir versuchten noch zweimal zu bezahlen aber ohne Erfolg. So bedanken wir uns und fuhren, nachdem der Regen wieder aufgehört hatte, weiter. Mit Windunterstützung kamen wir gut voran und erreichten gegen 15 Uhr unser Tagesziel Meymeh, das auf 2026 m Höhe liegt. Die Hotelsuche gelang wieder nur mit Hilfe von Einheimischen, denn auch hier hätten wir das Hotel ohne ihre Hilfe nicht gefunden, da alles nur auf Farsi angeschrieben ist.
Noch eine Anmerkung zu Geschenken oder Einladungen. Man sollte diese mindestens 2 Mal ablehnen, um zu prüfen, ob sie ernst gemeint sind. Die Gastfreundschaft der Iraner ist sehr groß und manch einer wäre überfordert, wenn man sein Geschenk oder die Einladung sofort annehmen würde.
Zum Abendessen gingen wir in einen Imbiss. Niemand konnte Englisch und die Inhaber waren ganz aufgeregt, weil sie nicht wussten, was wir wollten. Mit Zeichensprache und Bildern konnten wir uns schließlich verständigen und es gab zuerst eine Suppe und dann einen Fleischspieß mit Beilagen und dazu für jeden einen Teller Reis. Zu Trinken bekamen wir je eine Fanta und das ganze zum Preis von umgerechnet 6 €. Geschmeckt hat es uns ganz ausgezeichnet.

    
Was kümmert uns das große Schild

    
Fahrt durch die Wüste

    
Unser Hotel in Meymeh - Alles nur in Farsi

    
Abendessen im Imbiss

04.05.12 Meymeh – Delijan 86 km 206 Hm
Ohne Frühstück ging wieder auf die Straße. Zunächst ging es mit geringer Steigung und etwas Gegenwind bis zur Passhöhe auf 2199 m, die 20 Kilometer entfernt war. Mit dem gleichen geringen Gefälle ging es auf der anderen Seite wieder bergab. Nach 25 km war eine Raststätte angekündigt, die wir anfuhren. Das einzige was hier jedoch geöffnet hatte war ein Polizeiposten und eine Station des Roten Halbmondes (Rotes Kreuz). Frieda fragte einen Polizisten nach der Möglichkeit eines Frühstücks und wurde an den Roten Halbmond verwiesen. Von dort kamen uns auch schon einige Sanitäter entgegen und luden uns in ihre Station ein. Es begann das übliche Frage- und Antwortspiel und wir bekamen Tee sowie Brot, Butter, Marmelade und Käse serviert. Auf die Frage nach unserem Heimatort geben wir meist „Nähe München“ an. München kennen alle, auch wegen des FC Bayern München. Immer wieder werden wir auf das Finale zwischen Chelsea und Bayern angesprochen. So wurde hier in einem Nebenraum mit Tischfußball das Finale schon vorweg gespielt. Ich spielte zusammen mit einem Bayern Fan gegen zwei Chelsea Fans und das Spiel endete 10:9 für Bayern. Wenn das kein gutes Omen ist. Nach einer knappen Stunde verabschiedeten wir uns wieder und bedankten uns mit einer Spende bei unseren Gastgebern. Die Weiterfahrt war sehr abwechslungsreich, da das Gestein der neben der Straße befindlichen Berge in allen möglichen Farben leuchtete. Außerdem kamen wir flott voran, da es immer leicht bergab ging und so konnten wir uns schon um 13:30 Uhr im Hotel einquartieren.
Den Mittag verbrachten wir damit, das Städtchen zu erkunden, das aber nicht viel zu bieten hatte. Außerdem war Freitag und die meisten Läden außer den Lebensmittelgeschäften waren geschlossen. So landeten wir noch in einem Eiscafe, wo wir noch ein paar Kugeln Eis aßen und als Zugabe noch frisch gepressten Karottensaft geschenkt bekamen.
Was uns seit gestern auffällt sind die vielen Menschen mit mongolischem Einschlag, die hier leben. Ob es Nachkommen der Mongolen sind, die vor 1600 das Land teilweise zerstörten, wissen wir nicht.

    
Sanitäter des Roten Halbmondes

    
Bayern gegen Chelsea

    
Frühstück bei den Sanis

آدرس اصلی صفحه 

 البته متن را به کمک مترجم گوگل از  آلمانی به فارسی برگردانم نتیجه این شد.

ترجمه:(روان نیست .حوصله سلیس کردن متن راهم نداشتم .قضاوت با خودتان)

2 اصفهان - میمه در 110 کیلومتری 498 حم 
پس از این سفر 2 روز در اصفهان ما امروز دوباره در صحرا رفت. اول، با این حال، ما هرج و مرج ترافیک اصفهان راه راست از پیدا کردن شهرستان بود. این در نهایت موفق شد به عنوان تقریبا همیشه بهترین در بزرگراه. هنگامی که ما در گذشته مناطق صنعتی در حومه بودند، در نشانه های خیابانی که ممنوع استفاده از بزرگراه ها برای تراکتور، موتور سیکلت، پیاده و دوچرخه سواران ظاهر شد. Brav ما در بزرگراه به سمت چپ و چند مایل در سراسر کشور بیرون راندند. در شهر بعدی ما در مورد راه بیشتر خواسته و به سرعت به عقب در بزرگراه ها فرستاده شدند. این بار ما از نشانه های دیگر نگه دارید دریافت و استفاده از راه راه سمت گسترده ای در زمان و پیشرفت خوب است. هیچ کس ما را متوقف و بعد از نیم فاصله در بزرگراه به پایان رسید و به عنوان یک بزرگراه که در آن ما در حال حاضر به طور رسمی مجاز به رانندگی دوباره ادامه داشت. حتی با خروج در اصفهان آسمان پوشیده از ابر بودو 55 کیلومتر دور(احتمالا مورچه خورت)، از آن شروع به باران به آرامی. به زودی ما در کنار جاده یک فروشگاه با پاسیو پوشش داده شده را کشف کردند. ما وجود دارد سوار، ما برخی از شیرینی شیرین و چیزی برای نوشیدن خریداری شده است. هنگامی که ما رفت و به پرداخت صاحب پول ما را ندارد. ما سعی کردیم به پرداخت دو برابر، اما فایده ای نداشت. بنابراین ما از شما سپاسگزارم، و رفت و پس از باران دوباره متوقف شده بود، در. با باد پشتیبانی ما پیشرفت های خوبی ساخته شده و رسیده دربرابر 15 ساعت میمه مقصد ما، واقع در 2026 متر ارتفاع. جستجو هتل دوباره تنها با کمک مردم محلی اداره می شود، چرا که در اینجا ما به هتل بدون کمک آنها یافت نمی شود، چرا که همه چیز تنها به زبان فارسی نوشته شده است. 
فقط توجه داشته باشید در مورد هدیه یا دعوت نامه. یکی باید این حداقل 2 بار رد برای بررسی اینکه آیا آنها جدی است. از مهمان نوازی ایرانی ها بسیار بزرگ است و برخی از افراد می شود غرق اگر ما را قبول هدیه یا دعوت خود را بلافاصله. 
برای شام ما را به یک میان وعده رفت. هیچ کس انگلیسی صحبت نکرد و صاحبان بسیار هیجان زده بود زیرا آنها نمی دانستم چه ما می خواستیم. با زبان اشاره و تصاویر، ما در نهایت قادر به برقراری ارتباط بود و برای اولین بار وجود دارد سوپ و سپس یک سیخ کباب گوشت با غذاهای جانبی و برای هر شکل یک بشقاب برنج. برای نوشیدن، ما هر فانتا و این همه برای قیمت معادل € 6 دریافت کرده است. طعم آن کاملا عالی به ما. 


چه چیزی ما را در مورد نشانه های بزرگ مراقبت 


رانندگی در صحرا 


هتل ما در میمه - همه چیز فقط به زبان فارسی 


شام در رستوران 

04:05:12 میمه - دلیجان 86 کیلومتر 206 حم 
اتاق پشت در جاده ها رفت. در ابتدا آن را به یک شیب کم و برخی از فشارهای نزولی، به پاس در 2199 متر، که 20 کیلومتر دورتر بود(قرقچی). با همان شیب کم آن را در سمت دیگر را به پایین بود. پس از 25 کیلومتر در استراحت توقف اعلام شد که ما استناد. تنها چیزی که، با این حال، در اینجا باز کرده بود یک ایستگاه پلیس و ایستگاه های هلال احمر (صلیب سرخ) بود.Frieda یک پلیس در مورد امکان یک صبحانه خواسته و به هلال احمر ارجاع شد. از آنجا، در حال حاضر به ما آشنایی با برخی از امدادگران و ما را به ایستگاه خود دعوت کرد. این جلسه پرسش و پاسخ های معمول شروع شد و ما باید چای، نان، کره، مربا و پنیر خدمت کرده است. هنگامی که در مورد شهر ما خواسته ما معمولا به "در نزدیکی مونیخ"به. مونیخ همه می دانیم، به این خاطر از FC بایرن مونیخ. ما اغلب در مورد فینال بین چلسی و بایرن پرسید. بنابراین در اینجا به فینال بازی می کرد در حال حاضر پیش بینی در یک اتاق جانبی با جدول فوتبال. من به همراه یک فن بایرن مونیخ در برابر دو طرفداران چلسی بازی و بازی 10-9 برای بایرن به پایان رسید. در صورتی که یک فال خوب نیست. پس از حدود یک ساعت که ما گفتیم خداحافظ دوباره به ما و ما با کمک مالی در میزبان ما شده. مسیر باقی مانده بسیار متنوع بود، .................. 



امدادگران هلال احمر 


بایرن مونیخ و چلسی 


صبحانه در پزشکان 

چرا روسیه در اوکراین مداخله نمی‌کند؟"

$
0
0
نویسنده: دمیتری ترنین (مدیر دفتر مسکو بنیاد کارنگی)

- روز جمعه گذشته ویکتور یانوکوویچ و مخالفان دولت وی در اوکراین با یکدیگر توافقی را امضا کردند که ظاهرا قرار بود به اعتراضات مرگبار در شهر کی‌یف با وعده یک قانون اساسی جدید و انتخابات زود هنگام پایان دهد اما فرستاده رئیس جمهوری روسیه به اوکراین از امضای این توافق سر باز زد چرا که آن را حکمی از جانب مخالفان تحت حمایت غرب در اوکراین می دانست.
در حالی که مسکو از پایان خشونت‌ها در اوکراین استقبال می‌کند اما اساسا توافق امضا شده در این کشور را یک حکم تحمیل شده از جانب مخالفان تحت حمایت غرب در اوکراین می‌دانست.
مخالفان اوکراینی در شهر کی‌یف قدرت را تصرف کرده و مسکو نگران است که این بحران تا مدت‌ها ادامه پیدا کند:‌ برخی گروه‌های افراط گر در اوکراین همچنان سلاح در دست دارند؛ در جامعه اوکراین اختلافات سیاسی، فرهنگی و منطقه‌ای عمیقی وجود دارد؛ نخبگان سیاسی اوکراین دچار آشفتگی هستند و وضعیت اقتصادی این کشور به سرعت رو به وخامت است. این آشوب تا حد بسیار زیادی متعلق به اوکراین است و روسیه تاکنون برخلاف آنچه که عمدتا گفته شده تاثیر چندانی بر آن نداشته است.
عمومی‌ترین افسانه‌ای که درباره نقش مسکو در بحران اوکراین گفته شده، این است که یانوکوویچ عروسک خیمه شب بازی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه است، اما در واقعیت پوتین بسیار از همتای اوکراینی خود ناخرسند است! برای پوتین یانوکوویچ یک فرد غیرقابل اعتماد است که تا ابد میان روسیه و اتحادیه اروپا مردد باقی می‌ماند. اکنون وی تبدیل به یک نیروی سوخته برای پوتین شده و از شهر کی‌یف به شهر خارکوف که یک شهر روس زبان در شرق اوکراین است فرار کرده است.
مسکو به خوبی می‌داند که میلیاردرهای اوکراینی که اغلب آنها از یانوکوویچ حمایت می‌کردند عمدتا مخالف روسیه هستند. اگرچه آنها عملا بر اوکراین حکمرانی می‌کنند اما نگران هستند که غول‌های تجاری ثروتمندتری که در همسایگی آنها هستند بر آنها غلبه کنند. حتی آن دسته از میلیاردرهایی که سرمایه‌های خود را در روسیه به دست آوردند نظیر پترو پروشنکو، حامی مالی اعتراضات اوکراین، ترجیح می‌دهند سرمایه خود را در غرب حفظ کنند.
اعتراضات اوکراین هنگامی بالا گرفت که یانوکوویچ از امضای توافق نامه به اصطلاح همکاری میان اوکراین و اتحادیه اروپا که براساس آن قرار بود اقداماتی نظیر ایجاد منطقه تجارت آزاد میان دو طرف انجام شود خودداری کرد. به رغم آنچه که یانوکوویچ ادعا می‌کند این کرملین نبود که او را مجبور به این کار کرد.
مسکو سال گذشته میلادی با اعمال تحریم‌های غیر رسمی بر محصولات اوکراینی صراحتا این پیام را داد که نمی‌خواهد کی‌یف توافق با اتحادیه اروپا را امضا کند. اما در نهایت یانوکوویچ تابع محاسبات خود و نه توصیه‌ها و تذکرات پوتین بوده است. علت اساسی اینکه یانوکویوچ تردید داشته نگرانی در خصوص اینکه وی در صورت امضای این توافقنامه در سال 2015 بار دیگر به ریاست جمهوری نرسد، بود.
وی در مقطعی فهمید که این توافق منجر به هیچ گونه حمایت مالی از جانب اتحادیه اروپا نخواهد شد و راهی را نیز برای تعدیل کاهش اجتناب ناپذیر تجارت اوکراین با روسیه و یا جلوگیری از ضربه به صنایع سنگین اوکراین که متعلق به دوران شوروی سابق هستند باقی نخواهد گذاشت.
در جریان مناقشات چند ماهه در شهر کی‌یف برخلاف آنچه که جریان شایعات در این شهر و یا رسانه‌های بین‌المللی تبلیغ می‌کردند نقش عملی مسکو در این مناقشه‌ها چندان برجسته نبود. میخائیل زورابوف، سفیر روسیه در اوکراین به طرزی آشکار در این کشور از انظار عمومی غایب بود. همچنین کرملین به همه نمایندگان مجلس دوما دستور داد تا از اظهارنظر درباره اوکراین خودداری کنند.
دیمیتری روگوزین، معاون نخست وزیر روسیه و از سفرای سابق روسیه در ناتو که سابقه اظهارنظرهای جسورانه درباره غرب را داشته عمدتا در خصوص تحولات اوکراین ساکت بوده است.
تنها مقام روسی که علاقه‌ای مداوم در خصوص اوکراین از خود نشان داد سرگئی گلازیف، مشاور امور یکپارچگی اوراسیای ولادیمیر پوتین بود که طی کنفرانس‌ها و مقالاتی که نوشته است در خصوص هزینه‌های فراوان روی آوردن اوکراین به اتحادیه اروپا هشدار داد.
مسلما پوتین چندین بار از جمله در سوچی و مسکو پذیرای یانوکویوچ بوده است. در ماه دسامبر نیز روسیه پیشنهاد داد تا 15 میلیارد دلار از اوراق قرضه دولت اوکراین را خریداری کرده و قیمت فروش گاز خود به اوکراین را تا یک سوم کاهش دهد. این پیشنهادها هرگونه کمک مشروطی که اتحادیه اروپا ممکن بود از طریق صندوق بین‌المللی پول به اوکراین بدهد را تحت الشعاع قرار می داد.
این حمایت مالی بدون هیچ قید و شرطی ارائه شد در حالی که هدف دوگانه آن کمک به اوکراین در اجتناب از قصور در پرداخت بدهی و ایجاد حسن نیت به منظور روابط اقتصادی نزدیک‌تر بین دو طرف در آینده بود. با این وجود این پیشنهاد با توجه به بی‌ثباتی‌های سیاسی در شهر کی‌یف یک پیشنهاد پرریسک بود.
همانگونه که ولادیمیر پوتین شخصا ابراز کرده اقدام مسکو در حمایت از اوکراین براساس این اعتقاد بود که اوکراینی‌ها و روسی‌ها مردمی واحد هستند. این اعتقاد صراحتا اعتقادی غلط است چرا که خود اوکراینی‌ها نیز دست کم تا حال حاضر هنوز مردمی واحد نبوده اند. شما تنها می‌توانید دو شهر "لووف"و "سواستوپل"را با یکدیگر مقایسه کنید.
مناطق غربی اوکراین که در دوران استالین به اتحاد شوروی سابق ملحق شدند شدیدا ضد روس هستند در حالی که مناطق شرقی و جنوبی آن دوستدار روسیه بوده و شبه جزیره کریمه عمدتا متشکل از قومیت روس است. برای اکثریت نخبگان اوکراینی استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوروی سابق فراتر از هر چیز، به معنی استقلال از روسیه بود. در اوکراین عملا هیچ سیاستمداری وجود ندارد که بتوان او را هوادار روسیه نامید. چنین چیزی برخلاف طبیعت ملی اوکراین است.
بنابراین پیشنهاد پوتین برای آنکه اوکراین و روسیه از طریق اتحادیه گمرکی همگرایی اقتصادی نزدیک‌تری برقرار کنند برای بسیاری از اوکراینی‌ها خوشایند نبود. این پیشنهاد همچنین به صورت بالقوه برای روسیه خطرناک بود. براساس این طرح مسکو باید پول زیادی را به اوکراین تزریق می‌کرد و به این کشور در نهادهایی نظیر کمیسیون اقتصادی اوراسیا اختیارات بیشتری را می‌داد در حالی که تضمین چندانی وجود نداشت که اوکراین به مجرد بازیابی خود از وضعیت بد مالی فعلی، دوباره از روسیه جدا نشود.
انقلاب فوریه اوکراین را می‌توان یک موهبت در لباس مبدل برای مسکو دانست چرا که این گفته را که روسیه نمی‌تواند بدون اوکراین به عنوان شریک جزء خود یک قدرت بزرگ باشد بی‌اعتبار می‌کند. مسکو نیاز ندارد که بر مردم بیشتری حکومت کند بلکه نیاز دارد تا وضعیت تحصیلات، بهداشت و استانداردهای شغلی زندگی مردم خود را ارتقا دهد. به رغم آنچه که برخی از اوکراینی‌ها به آن سوء ظن هستند بعید است که مسکو به دنبال تجزیه اوکراین باشد تا بخش‌های جنوبی و شرقی آن را به خود ملحق کند. چنین اقدامی به معنی جنگ داخلی در همسایگی روسیه خواهد بود و روسیه بسیار از چنین چیزی انزجار دارد.
در حال حاضر بهترین گزینه مسکو این است که کنار ایستاده و منتظر باشد و به صورت کاملا آرام حامی تمرکززدایی از قدرت در اوکراین شود. اگرچه فدرال کردن اوکراین در کی‌یف و غرب اوکراین به عنوان گامی به سوی تقسیم نهایی این کشور ارزیابی می‌شود اما چنین چیزی می‌تواند به حفظ وحدت در اوکراین کمک کند.
مناطق متنوع اوکراین در صورت داشتن خودمختاری فرهنگی و مالی بیشتر می‌توانند به آسانی بیشتری زندگی کرده و در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند و تعادل را میان خود حفظ کنند. حمایت از تمرکززدایی قدرت در اوکراین یک راهبرد واقع‌گرایانه و بلند مدت برای روسیه خواهد بود هرچند که مسکو تاکنون چنین راهبردی را در پیش نگرفته است.

1100 مدرسه آماده پذيرايي از مسافران نوروزي در اصفهان

$
0
0

رییس اداره تعاون و رفاه اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان گفت: 40 ستاد هدایت و راهنمایی به گردشگران نوروزی توسط آموزش و پرورش در سطح استان فعال شده‌اند.

عباسعلی سراجی  در گفتگو با خبرنگاران تصریح کرد: فعالیت‌های آموزش و پرورش برای آماده سازي مدارس در خصوص پذیرش میهمانان نوروزی از نیمه دوم آبان ماه شروع شده و آموزش و پرورش اصفهان در سه سال متوالی در رتبه نخست فراهم آوردن سرویس مناسب به گردشگران قرار گرفته است.

سراجی با اشاره به اینکه یک هزار و 100 مدرسه در قالب پنج هزار و 400 کلاس درس آماده پذیرایی از میهمانان نوروزی هستند، خاطرنشان کرد: تمام وسایل اعم از پتو، تلویزیون، یخچال و فرش در این کلاس‌ها وجود دارد.

وی همچنین خاطرنشان کرد: در شش ناحیه آموزش و پرورش اصفهان، یک سالن ورزشی براي اقامت ميهمانان در نظر گرفته شده است.

سراجی در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم نیز با بیان این‌که در شهر اصفهان در 6 ناحیه آموزش و پرورش ستادهای اسکان نوروزی تجهیز و آماده‌سازی شده است، اعلام کرد: ستادهای اسکان ناحیه یک در خیابان آتشگاه، ناحیه 2 خیابان بزرگمهر، ناحیه 3 خیابان سعادت آباد، ناحیه 4 خیابان کاوه روبروی پایانه کاوه، ناحیه 5 خیابان جابر انصاری و ناحیه 6 در خیابان جی واقع شده است. 

سراجی  افزود: ستاد اسکان فرهنگیان شهر اصفهان در 3 ستاد هدایت شهرداری هم واقع در جنوب شهر ورودی بهارستان و شمال شهر در باغ فدک و میدان استقلال، فلکه دانشگاه صنعتی هم مستقر می‌شود

به گفته رئیس اداره تعاون وامور رفاهی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان میهمانان نوروزی فرهنگی سراسر کشور از دهم تا20 اسفند می‌توانند برای  رزرو اسکان به نشانی اینترنتی 

  www.eskan.medu.ir سامانه اسکان مسافران نوروزی مراجعه کنند.

خومونی

$
0
0

تکرار از گذشته 

هميشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اينکه آنها سزاوار بخشش هستند بلکه تو سزاوار آرامش هستی                                                    زرتشت

هیچ وقت ازخودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده ؟ تموم روزو کار میکنیم و آخرش از زمین و زمان شاکی می شیم که چیزی نداریم ، شمارو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:

قيمت يک روز باروني چنده؟ يک بعدازظهر دلنشين آفتابي رو چند مي خري؟ حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه تراول بدي؟ پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟ اگه نصف روز هم بشيني به نيلوفر سوسني رنگي که کنار جاده در اومده نگاه کني بوته اش ازت پول نمي گيره. هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟ چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟ چرا آبونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟ تا حالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به آواز بلبل گوش کني پول بدي؟ قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار رودخونه گوش کني. قيمت بليتش دل تومنه!

خودتو به آب و آتيش مي زني که حتي تابلوي گل آفتابگردون رو بخري و بچسبوني به ديوار اتاقت ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل آفتابگردون رو توي طبيعت ببيني. گل هاي آفتابگردوني که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمي شه، بلکه پررنگ تر هم ميشن، لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي که چون خاک روشو، شبنم صبح پاک مي کنه و مي بره.

تو که قيمت همه چيز و با پول مي سنجي تا حالا شده از خدا بپرسي قيمت يه دست سالم چنده؟ يه چشم سالم چنده؟ چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟ خيلي خنده داره نه؟ و خيلي سوال ها مثل اين که شايد به ذهن هيچ کدوممون نرسه؟

اون وقت تو موجود خاکي اگه يه روز يکي از اين دارايي هايي رو که داري ازت بگيرن زمين و زمان رو به فحش و بد و بيراه مي گيري؟ چي خيال کردي؟ پشت قبالت که ننوشتن. نه عزيز خيال کردي! اينا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري، اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو آني ازت پس بگيره.

اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟ قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟ چقدر بايد بابت مکالمه روزانمون با خدا پول بديم ؟ يا اين که چقدر بديم تا بابت يک کاستي که از صداي بلبل ضبط کرديم تحت پيگردقانوني قرار نگيريم، اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا وول مي خوري!!

نرم نرمک میرسد اینک بهار.خوش به حال روزگار.سال نو مبارک

$
0
0

با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد



گزارش جاذبه های گردشگری میمه

$
0
0

اوایل فروردین ماه با تیم خبری میمه آقایان برقعی ، سمائی و فخریان همراه شدم تا گزارشی درباره جاذبه های گردشگری منطقه میمه به اتفاق تهیه کنیم. سناریو را قبل تر برای دوست عزیزم آقای امین برقعی فرستاده بودم. البته گزارش نهایی آن چیزی نشد که می خواستیم و پخش استانی اصفهان باکمی تغییرات و حذفیات، گزارش را روز5فروردین روی آنتن برد . گزارش اولیه که محصول تلاش تیم بود (وخودم تاحدودی ازآن راضی بودم) در لینک ذیل قابل دانلود است .(قابل توجه هم ولایتی های وزوانی).

لینک دانلود گزارش اصلی 

لینک دانلود گزارش پخش شده 

پت و مت

$
0
0

پت  و مت هر دو بيمار يک آسايشگاه روانى بودند. يکروز همينطور که در کنار استخر قدم مى زدند پت ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت. مت فوراً به داخل استخر پريد و خود را در کف استخر به پت رساند و او را از آب بيرون کشيد. وقتى دکتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه مت آگاه شد، تصميم گرفت که او را از آسايشگاه مرخص کند. مت را صدا زد و به او گفت: من يک خبر خوب و يک خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است که مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يک بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانهانشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم که اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست. اما خبر بداين که بيمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين که از استخر بيرون آمد خود را با کمر بندش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شديم او مرده بود.  مت که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: من آويزونش کردم تا خشک بشه!!

Article 0

Article 0

دهه شصت

Viewing all 216 articles
Browse latest View live